یافتن پست: #پیرزن

مرجان بانو :)
مرجان بانو :)
هیچ سد و مانعی جلودار بوس‌های پیرزن‌های فامیل نیست







اجتناب، امتناع، سیبیل، ماسک، سالتو بارانداز، هرجور شده ماچت میکنن.
... ادامه
دیدگاه · 1397/01/4 - 15:23 ·
3
bamdad
photo_2015-12-30_21-43-36.jpg bamdad
بچگی ‌های پیرزن کدو قلقله ‌زن
:)
مرجان بانو :)
مرجان بانو :)
صادق زیبا کلام: عرب ها پول توی جیبی فرزندانشان که روزانه دهها میلیون تومن هست را از پیرمرد و پیرزن های تشنه خدای سرزمین ما تهیه می کنند که انگار اگر به مکه نروند فرزندانشان و خودشان درهمه زندگی کاری نتوانسته اند بکنندو همگی به قعر جهنم خواهند رفت اما همین عرب با پول ما درسرزمین خودش و کنار چشمان خدا دست به تجاوز جنسی بر نوجوانانمان میزند و رییس کاروان و و رییس سازمان حج وزیارت همه چیز را به خدا می سپارد خدایی که خانه اش با پول های ایرانیان هرروز پر زرق تر میشود باید به خدا خندید یا به ما یا به عرب ها؟ در سال 1366بستنمون به رگبار باز رفتیم بهمون گفتن نجس و مثل سگ باهامون رفتار کردن باز رفتیم با شلاق زدن رو دستمون که دست نزنیم به خونه خدا و نجسش نکنیم باز رفتیم شاه شون نامه نوشت به صدام حسین و جرج بوش که هزینه حمله به ایران رو میده باز رفتیم تو مذاکرات هسته ای علیه مون موضع گرفتن باز رفتیم عزیزم با این اتفاق اخیر اگه رفتی و برگشتی بهت گفتن " تجاوز مقبول" ناراحت نشو حالا هم که صدها نفر رفتندو برنگشتند اخه خودمون مقصریم و همه چیو هم نمیشه گردن دولت انداخت کسی اگر کمی فکر داشته باشه با این شرایط به این کشور تازی سفر نمیکنه 1400 سال پیش پیامبر وقتی به این نتیجه رسید که ادامه نماز به سوی بیت المقدس دشمنان و بد خواهان را شاد خواهد کرد بی هیچ معطلی قبله را از سرزمین دیگران به سوی سرزمین خود تغییر داد. و آیا خدا هم تغییر مکان داد؟ و تو می دانی که خدا در همه جاست. و از رگ گردن به من وتو نزدیکتر. واین تکه های سنگ و خاک واین مساجد به ظاهر مقدس فقط نمادند. پس امروز ای مسلمان با تکیه بر عقل و احساس و دیانتت ، حج ات را از عربستان به سرزمین خودت باز گردان که خدا همینجاست.
... ادامه
دیدگاه · 1394/07/13 - 20:56 توسط Mobile ·
5
رضا
رضا
وقتی 6000 موسسه مالی و اعتباری غیر مجاز تو کشور فعالیت میکنه یعنی نظم مالی تو کشور بهم میخوره و سرمایه مردم به جای تولید به سمت این موسسات سرازیر میشه برای دریافت سود سپرده های بیشتر .
... ادامه
bamdad
1417254396307976.jpg bamdad
نماز زیاده خواندن، کار پیرزنان است

و روزه فزون داشتن، صرفه ی نان است

و حج نمودن، تماشای جهان است

اما نان دادن، کار مردان است...

{-35-}
دیدگاه · 1394/02/15 - 23:15 ·
2
شهرزاد
13529639-b.jpg شهرزاد
خسته ام مثل جوانی که پس از سربازی

بشنود یک نفر از نامزدش دل برده

مثل یک افسر تحقیق شرافتمندی

که به پرونده ی جرم پسرش برخورده



خسته ام مثل پسر بچه که درجای شلوغ

بین دعوای پدر مادر خود گم شده است

خسته مثل زن راضی شده به مهر طلاق

که پس از بخت بدش سوژه ی مردم شده است



خسته مثل پدری که پسر معتادش

غرق در درد خماری شده فریاد زده

مثل یک پیرزنی که شده سربار عروس

پسرش پیش زنش بر سر او داد زده



خسته ام مثل زنی حامله که ماه نهم

دکترش گفته به درد سرطان مشکوک است

مثل مردی که قسم خورده خیانت نکند

زنش اما به قسم خوردن آن مشکوک است



خسته مثل پدری گوشه ی آسایشگاه

که کسی غیر پرستار سراغش نرود

خسته ام بیشتر از پیر زنی تنها که

عید باشد نوه اش سمت اتاقش نرود



خسته ام کاش کسی حال مرا می فهمید

غیر از این بغض که در راه گلو سد شده است

شده ام مثل مریضی که پس از قطع امید

در پی معجزه ای راهی مشهد شده است



علی صفری
... ادامه
دیدگاه · 1393/12/28 - 18:27 ·
5
رضا
رضا
اون کسی که 2 نصف شب تو خیابون ترقه میندازه رو واقعا باید بستش به گاری . دیشب داشتم نگاه میکردم هر 10 دقیقه صدای خیلی بلند از ترقه میومد . واقعا این عده عقل ندارن فکر نمیکنن پیر مرد و پیرزن یا بیمار قلبی یا خانم های باردار ممکنه بلایی سرشون بیاد .
sam
sam
ﭘﯿﺮﺯﻥ ﺍﺯ ﺍﯾﺮﺍﻥ ﻣﯿﺭﻩ ﺁﻣﺮﯾﮑﺎ ﭘﯿﺶ
ﭘﺴﺮﺵ ﻭ ﺗﺼﻤﯿﻢ ﻣﯿﮕﯿﺮﻩ ﺷﻬﺮﻭﻧﺪ
ﺁﻣﺮﯾﮑﺎﯾﯽ ﺑﺸﻪ !
ﺍﻣﺎ ﺍﻭﻧﺠﺎ ﻣﯿﮕﻦ ﺑﺮﺍﯼ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺷﻬﺮﻭﻧﺪ
ﺍﯾﻨﺠﺎ ﺑﺸﯽ ﺑﺎﯾﺪ ﺑﻪ ﭘﻨﺞ ﺳﻮﺍﻝ ﺟﻮﺍﺏ
ﺑﺪﯼ ﻭ
ﺍﮔﺮ ﺑﺘﻮﻧﯽ ﺑﻪ ﭼﻬﺎﺭ ﺗﺎﺵ ﭘﺎﺳﺦ
ﺻﺤﯿﺢ ﺑﺪﯼ ﻣﯿﺘﻮﻧﯽ ﺷﻬﺮﻭﻧﺪﻣﻮﻥ
ﺑﺸﯽ!!
ﭘﺴﺮﺵ ﻣﯿﮕﻪ ﻣﺎﺩﺭﺑﺰﺭﮔﻢ ﺍﻧﮕﻠﯿﺴﯿﺶ
ﺧﻮﺏ ﻧﯿﺴﺖ ﺷﻤﺎ ﺳﻮﺍﻝ ﺭﻭ ﺑﭙﺮﺳﯿﻦ
ﻣﻦ ﺑﺮﺍﺵ ﺗﺮﺟﻤﻪ ﻣﯿﮑﻨﻢ !
ﺍﻭﻧﺎﻫﻢ ﻣﯿﮕﻦ ﺑﺎﺷﻪ ﻭ ﺳﻮﺍﻻ ﺭﻭ
ﺷﺮﻭﻉ ﻣﯿﮑﻨﻦ !
: 1 ﭘﺎﯾﺘﺨﺖ ﺁﻣﺮﯾﮑﺎ ﮐﺠﺎﺳﺖ؟
ﭘﺴﺮﺵ ﺗﺮﺟﻤﻪ ﻣﯿﮑﻨﻪ: ﻣﻦ ﺩﺍﻧﺸﮕﺎﻩ
ﺗﻮ ﮐﺪﻭﻡ ﺷﻬﺮ ﺁﻣﺮﯾﮑﺎ ﺑﻮﺩﻡ؟
ﭘﯿﺮﺯﻧﻪ ﻣﯿﮕﻪ :ﻭﺍﺷﻨﮕﺘﻮﻥ !!
ﻣﯿﮕﻦ ﺩﺭﺳﺘﻪ ﻭ ﺳﻮﺍﻝ ﺑﻌﺪﯼ !
: 2 ﺭﻭﺯ ﺍﺳﺘﻘﻼﻝ ﺁﻣﺮﯾﮑﺎ ﮐﯽ ﺍﺳﺖ؟
ﭘﺴﺮﺵ ﺗﺮﺟﻤﻪ ﻣﯿﮑﻨﻪ:ﻧﯿﻮﻣﻦ ﺷﺎﭖ
ﮐﯽ ﺣﺮﺍﺝ ﻣﯿﮑﻨﻪ؟؟
ﭘﯿﺮﺯﻧﻪ ﻣﯿﮕﻪ 4 ﺟﻮﻻﯼ !!
ﻣﯿﮕﻦ ﺩﺭﺳﺘﻪ !
ﺍﻣﺴﺎﻝ ﭼﻪ ﮐﺴﯽ ﻧﺎﻣﺰﺩ ﺭﯾﺎﺳﺖ
ﺟﻤﻬﻮﺭﯼ ﺁﻣﺮﯾﮑﺎ ﺑﻮﺩ ﺍﻣﺎ ﺷﮑﺴﺖ
ﺧﻮﺭﺩ؟
ﭘﺴﺮﺵ ﺗﺮﺟﻤﻪ ﻣﯿﮑﻨﻪ: ﺍﻭﻥ ﻣﺮﺗﯿﮑﻪ
ﻣﻌﺘﺎﺩ ﮐﻪ ﺑﺎ ﺩﺧﺘﺮﺕ ﺍﺯﺩﻭﺍﺝ ﮐﺮﺩ ﮐﺠﺎ
ﺑﺎﯾﺪ ﺑﺮﻩ؟
ﭘﯿﺮﺯﻧﻪ ﻣﯿﮕﻪ: ﺗﻮﮔﻮﺭ !!
ﻃﺮﻑ ﻣﯿﮕﻪ ﻭﺍﻭ ﺷﮕﻔﺖ ﺁﻭﺭﻩ !
4: ﻫﺸﺖ ﺳﺎﻝ ﭘﯿﺶ ﭼﻪ ﮐﺴﯽ
ﺭﯾﯿﺲ ﺟﻤﻬﻮﺭ ﺍﻣﺮﯾﮑﺎ ﺑﻮﺩ؟
ﭘﺴﺮﺵ ﺗﺮﺟﻤﻪ ﻣﯿﮑﻨﻪ : ﺍﺯ ﭼﯿﻪ
ﺟﻮﺭﺍﺑﺎﯼ ﭘﺪﺭﺑﺰﺭﮒ ﺑﺪﺕ ﻣﯿﺎﺩ؟
ﭘﯿﺮﺯﻧﻪ ﻣﯿﮕﻪ : ﺑﻮﺵ !!
ﻫﻨﺮ ﻧﺰﺩ ﺍﯾﺮﺍﻧﯿﺎﻥ ﺍﺳﺖ ﻭ ﺑﺲ.
... ادامه
صوفياجون
صوفياجون
{-35-}{-35-}
کجاها نبایدخندید؟؟؟؟؟
به سرآستین پاره ی کارگری که دیوارت را می چیند و به تو می گوید ارباب ، نخند !
به پسرکی که آدامس می فروشد و تو هرگز نمی خری ، نخند !
به پیرمردی که در پیاده رو به زحمت راه می رود و شاید چند ثانیه ی کوتاه معطلت کند ، نخند !
به دبیری که دست و عینکش گچی ست و یقه ی پیراهنش جمع شده ، نخند !
به دستان پدرت...
به جارو کردن مادرت...
به راننده ی چاق اتوبوس...
به رفتگری که در گرمای تیر ماه کلاه پشمی به سردارد...
به راننده ی آژانسی که چرت می زند
به پارگی ریز جوراب کسی در مجلسی...
به پشت و رو بودن چادر پیرزنی در خیابان...
به اشتباه لفظی بازیگر نمایشی...
نخند ...
نخند که دنیا ارزشش را ندارد ...
که هرگز نمی دانی چه دنیای بزرگ و پر دردسری دارند:
آدم هایی که هر کدام برای خود و خانواده ای، همه چیز و همه کسند.
آدم هایی که برای زندگی تقلا می کنند...
بار می برند...
بی خوابی می کشند...
کهنه می پوشند...
جار می زنند...
سرما و گرما را تحمل می کنند...
و گا.هی خجالت هم می کشند
خیلی ساده ... نخند دوست من!!!
هرگز به آدم ها نخند...
صوفياجون
صوفياجون
همسر مورد علاقه ی خودتونو انتخاب کنین:
1.
2.
3.
4.
5.
6.
7.
8.
9.
10.
11.
12.
13.
14.
15.
16.
17.
18.
اول انتخاب کنین بعد تو بنویسین منم جوابشو تو مینویسم . (مدیونی اگه انتخابت رو عوض کنی
) {-35-}{-35-}{-7-}
iman
iman
ما از اون پیرمرد، پیرزنای بی آزاری میشیم که.....
حوصله ی کسی رو سر نمیبریم ! یه لپ تاپ + اینترنت بهمون بدن همه چی حله !
دیدگاه · 1393/04/21 - 16:20 ·
3
zoolal
r.jpg zoolal
بعد از فوت پیرزن،از پیرمرد پرسیدند:
شما چطور 60 سال باهم زندگی کردین؟
گفت : ما از نسلی بودیم که وقتی چیزی خراب میشد؛
تعمیرش میکردیم،نه تعویضش ..!
... ادامه
دیدگاه · 1393/03/17 - 14:07 ·
6
حمید
10101010101.jpg حمید
هرگز به آدم ها نخند !!

به سرآستین پاره ی کارگری که دیوارت را می چیند و به تو می گوید ارباب ، نخند !
به پسرکی که آدامس می فروشد و تو هرگز نمی خری ، نخند !
به پیرمردی که در پیاده رو به زحمت راه می رود و شاید چند ثانیه ی کوتاه معطلت کند ، نخند !
به دبیری که دست و عینکش گچی ست و یقه ی پیراهنش جمع شده ، نخند !
به دستان پدرت...
به جارو کردن مادرت...
به راننده ی چاق اتوبوس...
به رفتگری که در گرمای تیر ماه کلاه پشمی به سردارد...
به راننده ی آژانسی که چرت می زند...
به پلیسی که سر چهار راه با کلاه صورتش را باد می زند...
به جوانی که قالی پنج متری روی کولش انداخته و در کوچه ها جار می زند...
به بازاریابی که نمونه اجناسش را روی میزت می ریزد...
به پارگی ریز جوراب کسی در مجلسی...
به پشت و رو بودن چادر پیرزنی در خیابان...
به زنی که با کیفی بر دوش به دستی نان دارد و به دستی چند کیسه میوه و سبزی...
به هول شدن همکلاسی ات پای تخته...
به مردی که در بانک از تو می خواهد برایش برگه ای را پر کنی...
به اشتباه لفظی بازیگر نمایشی...
نخند
نخند که دنیا ارزشش را ندارد ...
که هرگز نمی دانی چه دنیای بزرگ و پر دردسری دارند:
آدم هایی که هر کدام برای خود و خانواده ای، همه چیز و همه کسند.
آدم هایی که برای زندگی تقلا می کنند...
بار می برند...
بی خوابی می کشند...
کهنه می پوشند...
جار می زنند...
سرما و گرما را تحمل می کنند...
و گاهی خجالت هم می کشند

به حجت هایی که تمام زندگی شان یک موتور است تا کوهی از بار را برای یک لقمه نان در کوچه پس کوچه های تنگ این شهر جا به جا کنند... نخند

به حجت هایی نخند که پشت شهرداری می ایستند تا هر کس و ناکسی را پشت موتورشان سوار کنند فقط به خاطره احتیاج !

به دستان حجت نخند

خیلی ساده ... نخند دوست من!!!
هرگز به آدم ها نخند
خدا به این جسارت تو نمی خندد؛ اخم میکند.
... ادامه
دیدگاه · 1393/03/15 - 08:24 ·
6
mostafa AZ
mostafa AZ
ﻭﻟﯿﻦ ﮐﺴﯽ ﮐﻪ ﺩﻟﺖ ﻣﯽ ﺧﻮﺍﺩ ﺍﻻﻥ
ﺑﻐﻠﺶ ﮐﻨﯽ ﻭ
ﺑﺒﻮﺳﯿﺶ ﮐﯿﻪ ؟؟؟ ﯾﻪ ﻋﺪﺩ ﺍﺯ 1 ﺗﺎ 22
ﺑﻨﻮﯾﺲ !! ﭘﺎﯾﯿﻨﻮ
ﻧﺨﻮﻧﯿﻦ . . . . . . . . . . !!
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
-1 ﺑﺎﻟﺸﺖ
-2 ﻋﺸﻖ ﺍﻭﻟﺖ
-3 ﺑﻘﺎﻝ ﺳﺮﮐﻮﭼﻪ
-4 ﺩﺧﺘﺮ ﻫﻤﺴﺎﯾﻪ
-5 ﺑﺎﺑﺎﺕ
-6 ﺧﻮﺍﻫﺮ ﺯﺍﺩﺕ
-7 ﻣﻦ
-8 ﭘﯿﺮﻣﺮﺩ ﺑﯽ ﺩﻧﺪﻭﻥ
-9 ﭘﯿﺮﺯﻥ ﺑﯽ ﺩﻧﺪﻭﻥ
-10 ﮔﻮﺳﻔﻨﺪ
-11 ﭘﺘﻮ
-12 ﻣﺎﺩﺭﺕ
-13 ﺩﻭﺳﺖ
-14 ﻫﯿﭽﮑﺲ
-15 ﻧﻔﺮ ﻗﺒﻠﯽ
-16 ﻧﻔﺮ ﺑﻌﺪﯼ
-17 ﺑﺮﺍﺩﺭﺕ
-18 ﻋﺸﻘﺖ
-19 ﭘﺴﺮ ﻫﻤﺴﺎﯾﻪ
-20 ﻋﻤﻪ ﻧﻔﺮ ﻗﺒﻠﯽ
-21 ﻋﻤﻪ ﻧﻔﺮ ﺑﻌﺪﯼ
-22 ﻣﺎﻣﻮﺭ ﮔﺸﺖ ﺍﺭﺷﺎﺩ. .
... ادامه
...
...
پیرمردازصدای خروپف هرشب پیرزن شکایت داشت!{-9-}
پیرزن هرگزقبول نمیکردکه خروپف میکنه..!
شبی پیر
مردصداراضبط کردتاصبح گفته اش را اثبات کند..!
اماصبح پیرزن بیدارنشد..
وآن صدای ضبط شده لالایی هرشب پیرمردشد!
{-6-}
Majid
Majid
شب سردی بود ….

پیرزن بیرون میوه فروشی زل زده بود به مردمی که میوه میخریدن …

شاگرد میوه فروش تند تند پاکت های میوه رو توی ماشین مشتری ها میذاشت

و انعام میگرفت …


پیرزن باخودش فکر میکرد چی میشد اونم میتونست میوه بخره ببره خونه …

رفت نزدیک تر … چشمش افتاد به جعبه چوبی بیرون مغازه که میوه های خراب و گندیده

داخلش بود … با خودش گفت چه خوبه سالم ترهاشو ببره خونه …

میتونست قسمت های خراب میوه ها رو جدا کنه وبقیه رو بده به بچه هاش …

هم اسراف نمیشد هم ….


بچه هاش شاد میشدن …


برق خوشحالی توی چشماش دوید ..

دیگه سردش نبود !پیرزن رفت جلو نشست پای جعبه میوه ….

تا دستش رو برد داخل جعبه شاگرد میوه فروش گفت :

دست نزن نِنه ! وَخه برو دُنبال کارت ! پیرزن زود بلند شد …

خجالت کشید ! چند تا از مشتریها نگاهش کردند ! صورتش رو قرص گرفت …

دوباره سردش شد ! راهش رو کشید رفت …


چند قدم دور شده بود که یه خانمی صداش زد : مادر جان …

مادر جان ! پیرزن ایستاد …

برگشت و به زن نگاه کرد ! زن مانتویی لبخندی زد و بهش گفت اینارو برای شما گرفتم !

سه تا پلاستیک دستش بود پر از میوه … موز و پرتغال و انار ….


پیرزن گفت : دستِت دَرد نِکُنه نِنه….. مُو مُستَحق نیستُم !


زن گفت : اما من مستحقم مادر من …

مستحق داشتن شعور انسان بودن و به هم نوع توجه کردن …اگه اینارو نگیری دلمو

شکستی ! جون بچه هات بگیر !


زن منتظر جواب پیرزن نموند … میوه هارو داد دست پیرزن و سریع دور شد …


پیرزن هنوز ایستاده بود و رفتن زن رو نگاه میکرد …

قطره اشکی که تو چشمش جمع شده بود غلتید روی صورتش …

دوباره گرمش شده بود … با صدای لرزانی گفت :

پیر شی ننه …. پیر شی ! خیر بیبینی مادر!
... ادامه
دیدگاه · 1393/02/15 - 07:11 ·
Majid
s80bex0hvyjryjw73ejx.jpeg Majid
تو خیابون یه مرد میانسالی جلومو گرفت , گفت :


آقا ببخشید, مادر من تو اون آسایشگاه روبرو نگهداری میشه,

من روم نمیشه چشم تو چشمش بشم چون زنم مجبورم کرد ببرمش اونجا,

این امانتی رو اگه از قول من بهش بدید خیلی لطف کردید.


قبول کردم و کلی هم نصیحتش کردم که مادرته بابا,

اونم ابراز پشیمونی کرد و رفتم داخل آسایشگاه, پیر زن رو پیدا کردم,

گفتم این امانتی مال شماس, گفت حامد پسرم تویی؟


گفتم نه مادر, دیدم دوباره گفت حامد تویی مادر؟


دلم نیومد این سری بگم نه , گفتم آره, پیرزنه داد زن میدونستم منو تنها نمی ذاری,


شروع کرد با ذوق به صدا کردن پرستار که دیدی پسر من نامهربون نیست؟


پرستاره تا اومد گفت شما پسرشون هستید؟


تا گفتم آره دستمو گرفت, گفت ۴ ماه هزینه ی نگهداری مادرتون عقب افتاده ,

باید تسویه کنید


حالا از من هی غلط کردم واینکه من پسرش نیستم ولی دیگه باور نمی کردن


آخر چک و نوشتم دادم دستش,

ولی ته دلم راضی بود که باز این پیر زن و خوشحال کردم ,

هر چند که پسرش خیلی … بود.


اومدم از پیرزنه خدافظی کنم تا منو دید گفت دستت درد نکنه ,

رفتی بیرون به پسرم حامد بگو پرداخت شد ,

بیا تو مادر!! خنده
... ادامه
دیدگاه · 1393/02/15 - 07:02 ·
ıllı YAŁĐA ıllı
یب.jpg ıllı YAŁĐA ıllı
یهو هوس کردم {-169-}

یکی بره واسم بستونه {-139-}{-64-}
zoolal
zoolal
دوست دارم در مورد همه چیز فکر کنم

درباره کلبه متروک وسط باغ

درباره رودی که تبدیل شده به یک جاده

درباره چوپانی که بره اش را وسط کوهها گم کرده

درباره ی حسرت پیرزن بیمار برای رفتن به امامزاده بالای تپه

درباره کارگری که دوست دارد یک روز مرخصی با حقوق بگیرد

و درباره خودم که چقدر بی فکرم...
... ادامه
دیدگاه · 1393/01/23 - 11:02 ·
3
صوفياجون
10171855_805739216111552_1497398208_n.jpg صوفياجون
{-35-}{-35-}{-23-}{-23-}
پسرخاله:اون پوست شکلاتارو بده به من
شهاب حسینی:پوست شکلات میخوای واسه چی؟

پسرخاله :یه پیرزنه هست پاهاش درد میکنه فقیرم هست..
شهاب حسینی:خب؟
پسرخاله:بعضی وقتا میرم بهش کمک میکنم خونشو تمیز میکنم و بعضی کارای دیگه...

شهاب حسینی :اهان.....بعدش؟؟؟؟؟؟

پسرخاله:
هیچی ،همیشه بهم میگه بردار از اون شکلاتا بخور
منم چون کلا چند تا دونه شکلات داره نمیخورم.
واسه اینکه ناراحت نشه ، این پوست شکلاتا رو بهش نشون میدم...
... ادامه
bamdad
bamdad
تو اتوبوس نشسته بودم پیرزنه ازم پرسید: مادر کجا درس میخونی؟

گفتم:اصفهان

گفت: تهران؟

گفتم: نه اصفهان

گفت: آها کجای تهران میخونی؟

گفتم:اصفهان میخونم

گفت: گفتی کجای تهران ؟

دیدم زشته صدامو بلندکنم گفتم: آره تهران میخونم

گفت: پس چرا هی میگی اصفهان!؟
{-8-}
حمید
حمید
تو کوچه ترقه زدند، پیرزنه دم در وایساده بود هفت جد یارو رو نفرین کرد دو دقیقه بعد نوه خودش ترقه زد در حد بمب هیدروژنی! پیرزنه گفت: قربون قد و بالات مادر مواظب باش!!
... ادامه
دیدگاه · 1392/12/26 - 13:33 ·
7
صفحات: 1 2 3 4 5

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ