در کناری از خانهی ما
اتاقی است سرد و آبی
تخت و گیتار کهنهی من
عکس یک زن به دیواری
زنی زیباروی و خندان
یار من بود او دورانی
حالا من ماندم و من
گیتاری و سیگار و تنهایی
عشق من رفت به تن خاک
طعم شب نیست جز بیداری
ای عکس خندان بشنو از من
خواهمات دید روزگاری
دیگرم نیست نای ماندن
پایان آواز، آغاز رفتن
چاقویی پنهان ته گنجه
دستهای سردم ... رگهای سبزم
... ادامه
انقد ک این قفل زده و درها رو بسته زلیخا برای یوسف در بسته و قفل نزده
1396/04/28 - 13:14خدایا به کمکی بکن سایت رو تغییر بدم از دست غر های دو کچل #دواغنه راحت بشم
1396/04/28 - 14:02میخند؟
1396/04/28 - 14:34ما رو اسیر کرده بعد میگه از دست تون راحت بشم
1396/04/28 - 14:53فرار رو به جلو که میگن همینه هاااا
من دست شما اسیر شدم باور کن مرجان
1396/04/28 - 15:33چیکار کنم من؟
1396/04/28 - 15:38کاش میشد دیلیت ات میکردم از این وضع در میومدی
هعی من بی گناه رو اذیت می کنین
1396/04/28 - 15:44