عاشقت خواهم ماند بی آنکه بدانی دوستت خواهم داشت

بی آنکه بگویم درد دل خواهم گفت بی هیچ گمانی گوش خواهم داد

بی هیچ سخنی در آغوشت خواهم گریست بی آنکه حس کنی در تو ذوب خواهم شد

بی هیچ حراراتی اینگونه شاید احساسم نمیرد

عـشـقَم تنها خــاص ِ یکـــ نـفر اَســت

غـَرق ِ عـــــشــــــق خواهــم کرد آنکه خاص ِ من باشـد

طــورے کـه بــے نیاز شـود از عـشق، ســیراب شـود از زندگــے ...

تا جــاטּ به در بـَرَم ، آغوشـَم تنها سـَهم اوسـت.

مــــادرم!روزهاست که انتظار این لحظه را می کشم تا ناب ترین و زیباترین کلمات را نثار وجود پاک و مبارکت کنم،
ولی افسوس
کلمات حقیرتر از آنند که شایستگی بیان مهر تو را داشته باشند و کوچکتر از آنند که تجلی دهنده معنای حقیقی نگاه پر مهر تو باشند; نگاهی که به تمام هستی می ارزد.
مادرم باور کن چیزی در این دنیا نیست که لایق جبران و هدیه به محبت های تو باشد و باور کن هیچ چیزی در این دنیا نیست که تداعی کننده آغوش پر مهر تو باشد.



فقط بگذار ساده بگویم:

مــــادرم!
چون تو نماز خوانده ای
خدا
پرست شدم!

کجا !؟, همین جاست...
آغوش ِ من !
که روزی هزار بار می خوانمت که بیا
و تو
در هر هزار بار
با شیطنتی تمام
صدا نازک می کنی و
باز هم می پرسی, کجا ؟

دیشب نا گهان خدا در گوشم گفت:

تو را چه به عشق؟!

گفتم چرا؟؟

گفت تو خوابی و عشقت در خیال آغوش دیگری...

لبخندی زدم و گفتم خدایا این مخلوق توست!

شاید تو در خوابی خبر از رسم دنیا نداری...!

سلامتیه حرفایی که نه میشه اس ام اس کرد !
نه تو چت تایپ کرد !
نه میشه پای تلفن گفت !
حرفایی که فقط مال وقتیه !
که تو رو در آغوش دارم . . .

نگاهت هر قدر هم که دور باشد ، آرامم میکند . . .
و آوایی آمدنت را در گوشم زمزمه . . .
چقدر رسیدنت را دوست دارم . . .
آغوشم در ازدحامِ سرمای تنهایی . . .
تنها برای ” تــــــو ” ، هنوز گرم است ♥

رفتی؟!...به درکـــــــ

وعده ما آنروزی باشد که

برای نوازش دستهایم،آغوشم...

بوسه ها و مهربانی هایم

مثل سگ له له بزنی!

آنروز اگر پشت گوشت را دیدی

مرا هم خواهی دید...!