سلووووو خووووش اوووومدی عزیزم

سلام خوش اومدی

سلاااااااااااااااام ترانه جونم.دختر خاله عزیزم ممنونم.دل منم تنگ شده بود خانومی

سلام حامد جان.ممنونم گلم شب شمام بخیر

سلام داداش سهیل

سلام صوفی جونم.عمرم.نفسم.جونم.مهربونم.دوست داشتنی خودم...
ممنونم عزیز دلم

سلام امیر حسین جون.شبت بخیر

سلااام..

واقعا ببخشید فرشته خانوم

متین

جان

امیر کجا بیاد متین

تبریز

چرا تبریز

هرچی خانوم بگه البته دخترشو پسر باید کوروش یا سیاوش باشه

چیه سامان

من چون روند جد در جدمون تغییر نکنه باید بزارم محمد
دخترم مریم

#پسر...کیان.نیکان.
#دختر...باران.آیسان

مصطفی ز ذ

مصطفی ای زن ذلیل

روحام ....... رویا

امیر پس به رو علاقه داری اعتقادم داری ؟ :P

اره مصطفی

خیلی قشنگهتوش یهبازار شیک و رستوران خیلی خوب کلاس طرح بیرمنگام انگلیسه

یادم باشه ب امیر بگم منو بیاره بعدا

شما بیاین من دربست د رخدمتم

ممنونم داداش متین گل

کجاهاشو دیدی شقایق من خودم هنوز زیاد همه جای تبریز زوندیدم البته سرم شلوغه ها

کلا تا الان تبریز نیومدم

به به
از اونا بپرسین که شنیده هارو دیدن

جان خودم

همینی که ندا گفت

شقایق به زبان ترکی گفتم شبت بخیر...

اخ جون یاد گرفتم از این ب بعد ب امیر میگم

خب نمیرفتین بیرون
میرفتین کافی شاپ قهوه میخوردین
میرفتین مسجد نماز میخوندید
چرا قلیون؟!!!

شوخی کردم بابا ، هرجور که دوست دارین و بهتون خوش میگذره زندگی کنید...
حالا چرا اعصابت خورد بود؟
چه اتفاقی افتاده؟!!!

جات خالی قهوه هم زدیم که هر دو مـَ بـَیـت
از دست این امیر دیگه نه ولنتاین منو بیرون برد نه سپندار مزدگان منو برد اصن 3 هفتست فقط از دور میبینمش همش کار دارهامروزم قرار بود بریم بیرون اقا انقد کار داره یادش رفت دعوا گرفتم باهاش اومد 10 دقیقه منو از کافه رسوند تا خونه...اخه من ایوب هستم اونم نوع زنونش

خب کار و گرفتاری زیاده
درکش میکنم
همه همینطور هستن
منم صبح زود میرم ساعت 6-7 غروب خسته میام
همونطوری هم که میبینی 10:30-11 میخوابم ، از بس که خسته ام
این زندگی هم همینجوری ادامه داره
ولی متأسفانه به هیچ جایی هم نمیرسیم
ناراحت نباش ، بالاخره یه روزی درست میشه
درست میشه...

آخیییییییییییی آجی ناراحن نشو

ینی هر ساعت و هر روز هفتهینی بیکاری نداره

اجی ناراحت نیستم پوستم گلفت شده

بعضی هفته ها 5 شنبه ها تعطیل میشم
بعضی از هفته ها هم اصلأ تعطیلی نداریم
ولی جمعه ها همیشه کاره...

اونم حتمأ سرش مثل من شلوغه دیگه
باید ماها رو درک کنید
ما واسه خاطر زندگی و آیندمون اینجوری کار میکنیم
وگرنه همه دوست دارن صبح تا دیر وقت بخوابن و راحت باشن...
ولی روزگار نمیزاره
درکش کن...

کاری جز درک ندارم بامداد انقد درکش میکنم که درک شم....اخ بزار بعد عید ارایشگامو بزنم اونوقت حالشو میگیرم

من ندارم سامان

نه شکلات خوردم...الان شکلاتیه....میشکنم اون دستی که بخواد رو من بلند شه

منم

#هدیده = #هدیه

#میکذره = #میگذره

خدا قوت ندا جونم...منم اول چیزایی که میخواستمو پاک نکردم بعد دیدم طول میکشه زدم همرو پاک کردم...شاهین بفهمه همه اطلاعاتو پاک کردم منو میکشهمنم دلم برات تنگیده بود یه عالمه
بد نیست گلکم....شاهینم خوبه...امیرمم خوبه طبق معمول همیشه سر کار
نه ندایی بیرون نرفتیمقرار بود دیروز بریم که امیر بازم کار داشتمعلوم نیست کی بریم نه هدیشو دادم نه گرفتم فعلا
تو چی کار کردی خانومی؟

فدای تو بشم عزیزم...منم این مدت همش خونه بودم به جز دو روز که رفتم رشت مهمونی خونه یکی از دوستام...خوش گذشت خیلی.قرار بود برم صوفیارو هم ببینم که دیر شد و نتونستم...
بعدشم ولنتاین امسال هم مثل چند سال گذشته تنهایی رفتم بیرون برای خودم یه عروسک خریدم و یه کمی شکلات ...
از طرف خودم به خودم هدیه دادم.
خیلی هم عالی...

خیلی بدی اومدی تا رشت نیومدی ببینیم همو
یکم عزیزم خودتو تحویل بگیر منه بد بخت برا یکی کادو گرفتم از حسود بودن بعضیا برای اونم خریدم رسما پیاده شدم دم عیدی

شقایقم شرمنده به خدا به صوفی هم قول داده بودم ولی نتونستم چون دیر شده بود وباید برمیگشتم...انشالله حتما عید اومدم میام میبینمتون...
اشکالی نداره گلم تا باشه از این ولخرجیا...
خب کسی که تحویلم نمیگیره باید خودم به فکر خودم باشم دیگه...

وای خدا نکنه باشه حالا 29 بهمن سپندار مزدگان
ای دون...ای دون

آره بابا روز عشق آریایی خودمونو عشقه...

بیچاره مردم همه چیشونو از دست دارن یه سریا خونشون سقفش شکسته یه شریا مغازه هاشون سرش شکسته یه سری باغ میوه هاشون داغون شده وای زودی تموم شه بیچاره ها راحت شن تا همه زنده بگور نشدیم تموم شه حالا قرار بود امروز سمت جنوب کشور بره معلوم نیس درست گفتن هواشناسا یا نه؟

صوفیا دوستم زنگید گفت الان استانه شدید برف میباره مثل اینکه توده جدید اومده...الانم اینجا نم نم برف میاد

دوستت کیه؟ MahnaZ آستانه الان برف میاد؟

به به پیشرفت کردی ... ماشالا ... من فقط تا جلوی در خونمون رفتم میترسم برم بیرون سر بخورم کله پا شم

آری ولی الان خیلی سردمه از صبح پاشدم چسبیدم به بخاری خیلی سرده خیلی خیلی خیلی
سه تا جوراب + سه تا شلوار+ سه تا کاموا و یه بافت روش + شال + دستکش اصن مومیایی شدم رفت

بیرون رفتم پامو گذاشتم رو برف یهو زیرش خالی شد با مغز خوردم زمین

من که دیگه خبره شدم تو این کار...فقط 3 شب پیش با شاهینو دختر عمم پسر عمم رفتیم کاشف السلطنه رو سفره نشستم سر بخورم کمرم محکم خورد به درخچه ها..الان فقط کمر درد دارم خیلی...دیروزم رفتیم دور استخر با دختر داییم یه پسره محکم یهو برفو زد تو صورتم...ولی ای زدمش بیچاره به ...خوردن افتاده بود...

صوفیا من زیاد سرمایی نیستم اما بدنم خیلی بی جنبه ست برم بیرون سرما میخورم و درد مفاصل میگیرم ...
صوفیا و شقایق خدا بتون رحم کرد آسیب جدی ندیدید... حالا یخبندان که بشه اوفففف خدا به اونایی که صبح میرن سرکار رحم کنه... شقایق ی مشکل بیرون رفتن همینه که ادمای بی جنبه هستند که اذیت میکنن...

من برف رو دوست دارم ولی در حد خیلی کم بیاد بباره یه کوچول رو زمین بشینه تموم شه نه اینجوری وحشتناک

دیگه داره لوووس میشه اینجا باز ریز ریز میباره

اره مهنازی دیشبم با دوستم مهسا 2 تا امیرا رفتیم بیرون انقد هوا سرد شده بود در ماشین یخ زده بود باز نمیشد...از اونورم امیرم رفت شیشه ماشینو پاک کنه دید یخ زده با چه مکافاتی تمیزش کرد...

#انزلی

لنگرود