دختر کوچکی هر روز پیاده به مدرسه میرفت و برمیگشت، با اینکه آن روز صبح هوا زیاد خوب نبود و آسمان ابری بود، دختر بچه طبق معمول همیشه، پیاده به سوی مدرسه راه افتاد. بعدازظهر که شد، هوا رو به وخامت گذاشت طوفان و رعد و برق شدیدی گرفت.
مادر کودک که نگران شده بود مبادا دخترش در راه بازگشت از طوفان بترسد یا رعد و برق بلایی بر سر او بیاورد، تصمیم گرفت که با اتومبیلش به دنبال دخترش برود، با شنیدن صدای رعد و دیدن برقی که آسمان را مانند خنجری درید، با عجله سوار ماشینش شد و به طرف مدرسه دخترش حرکت کرد، اواسط راه ناگهان چشمش به دخترش افتاد که مثل همیشه پیاده به طرف منزل در حرکت بود، ولی با هر برقی که در آسمان زده میشد، او میایستاد، به آسمان نگاه میکرد و لبخند میزد و این کار با هر دفعه رعد و برق تکرار میشد.
زمانی که مادر اتومبیل خود را کنار دخترک رساند، شیشه پنجره را پایین کشید و از او پرسید: چکار میکنی؟ چرا همینطور بین راه میایستی؟
دخترک پاسخ داد: من سعی میکنم صورتم قشنگ به نظر بیاید، چون خداوند دارد مرتب از من عکس میگیرد!
یادمان باشد هنگام رویارویی با طوفانهای زندگی، خدا کنارمان است؛ پس لبخند را فراموش نکنیم!
... ادامه
وای یاد همستر بچه ابجی افتادم مث خودم عشق جکو جونور داره بریدم خونشون مامانش کلی دادو هوار کرد
1392/12/17 - 14:30آخی...
1392/12/17 - 14:37الهی..
چه دایی مهربون وباحالی داره...
خوش بحالش...
حامدجان...
من ازشاهین گرفته تافنچ همه نوع حیوونی داشتم...چون پدرم ارتشیه تومحیط نظامی بودیم
فضای بازداشتیم ...همه نوع حیوون داشتم... ولی الان فقط یه خرگوش مونده..ازتموم اونا..!
پس مث خودمی من کلاغم داشتم فکرشو بکن
1392/12/17 - 14:49کلااااااااااغ...!!!
1392/12/17 - 15:01چه باحال...
توپایگاه که بودیم بارون میزدمیفتادن ازنزدیک دیدمش..چربه...برق میزنه..نوکش هم مثل تخمه آفتابگردون شمشیری میمونه...
کلا خیلی باحاله..!
یه سری یکی ازدوستام یه جغدسفیدبزرگ خالداربرام آوردمادرم گفت:اگه آوردیش خودت بایدبری بیرون...!
خخخخخخخخخخ
میگفت:شگون نداره..
منم پسش دادم!
حیوونی...!!!
چه خرافاتا..!
حیف"
خیلی نازبودگردنش180میچرخید...!!!!
من یه دونه جعد شاخ دار بزرگ گرفتم تو مزرعه همین مشکل تو روداشتم خیلی خوشکل بود خدای براش کنجشک شکار میکرم میخوورد اینقد با حال بود نزاشتن نگه دارم گفن بد بیاری داره
1392/12/17 - 15:05حامدجان...
1392/12/17 - 15:11من اصلابه این چیزااعتقادندارم...
ولی نصیحت دوستانه بهت میکنم...
امیدوارم جنبه داشته باشی ناراحت نشی!
توهیچوقت حیوون دیگه نگه ندار!!
خخخخخخخخخخخخخ چون نسل یه حیون دیگه نابود میشه مگه نه
1392/12/17 - 15:15نه حامدجان...
1392/12/17 - 15:21نخندجدی میگم...
یه وقت میبینی وقت نهاره گشنه ات میشه دین وایمونتوازدس میدی...
اونوقت نهارم آماده نیست...
آخی ...
کباب جغد...
حیوون بیچاره...
حیوونی...
خخخخخخخخخخخخخخخخخ
نذاشتن نگه دارم به سه روز نکشید هر دومونوانداختن بیرون
1392/12/17 - 18:12نتکتهای گفتیا اصا بش دقت نکرده بودم ولا خدایا این مشاور اعظم و از مانگییییییر