Notice: Trying to get property of non-object in /home/nemidona/domains/nemidoonam.com/public_html/system/classes/class_post.php on line 209
Notice: Trying to get property of non-object in /home/nemidona/domains/nemidoonam.com/public_html/system/classes/class_post.php on line 210
Notice: Trying to get property of non-object in /home/nemidona/domains/nemidoonam.com/public_html/system/classes/class_post.php on line 209
Notice: Trying to get property of non-object in /home/nemidona/domains/nemidoonam.com/public_html/system/classes/class_post.php on line 210
Notice: Trying to get property of non-object in /home/nemidona/domains/nemidoonam.com/public_html/system/classes/class_post.php on line 209
Notice: Trying to get property of non-object in /home/nemidona/domains/nemidoonam.com/public_html/system/classes/class_post.php on line 210
Notice: Trying to get property of non-object in /home/nemidona/domains/nemidoonam.com/public_html/system/classes/class_post.php on line 209
Notice: Trying to get property of non-object in /home/nemidona/domains/nemidoonam.com/public_html/system/classes/class_post.php on line 210 شبکه اجتماعی نمیدونم - جستجو در پست ها
سوال یک دختر بچه 9 ساله شیعه از مدیر اهل سنت خود که باعث شد تمام کارشناسان شبکه های وهابی جوابی بجز سکوت برایش نیافتند (کمی طولانی ولی ارزش خواندن رو داره ) :
ما در کلاس که 24 نفر هستیم،معلم ما وقتی میخاد از کلاس بیرون بره،به من میگه: خانم محمدی،شما مبصر باش تا نظم کلاس بهم نریزه...و به بچه ها میگه: بچه ها،شما گوش به حرف مبصر کنید،تا من برگردم
شما میگید پیامبر ص از دنیا رفت و کسی را به جانشینی خودش انتخاب نکرد
آیا پیامبرصلی الله علیه و آله،به اندازه معلم ما،بلد نبود یک مبصر و یک جانشین بعد از خودش تعیین کند که نظم جامعه اسلامی بهم نریزد؟!
جواب مدير اهل سنت به دانش آموز شیعه :برو فردا با وليت بيا کارش دارم ,
دانش اموز رفت وفرداش با دوستش اومد.
مدير گفت دختر چرا وليتو نيووردي,مگه نگفتم وليتو بيار ؟
دانش اموز گفت اين وليه منه ديگه .مدير عصباني شدو گفت :
منظور من سر پرستته، پدرته، رفتي دوستتو آوردي؟
دانش اموز گفت : نشد ديگه اينجا ميگي ولي يعني سر پرست، پس چطور وقتي پيامبر ميگه اين علي ولي شماست ميگيد معني ولي ميشه دوست.
بنازم به اين بچه شيعه
bamdad در این زمانه
آدمها …!
حتی حوصله ندارند
به حرفهای سر زبانی یکدیگر گوش دهند …
چه برسد به اینکه بخواهند
سطر سطر روح ِ تــو را بخوانند …
در واژه نـامـه ی مجـازی ..!
.
حقیقته دادا بعضی ها برا اینکه سوژه بدن دست خودشون این کپی پستو برا خودشون علم کردن برا اینه که آمار سایت میاد پائین بابا گیری نباشین بزارین هرکی با هرچی دوست داره سایتو مزین کنه بابا
میتن تقریبا همسن هستیم حرف هم رو بهتر درک می کنیم .
دوست عزیز کی به شما تو نمیدونم گفته چیکار کنید یا نکنید ؟
کاربری سوالی کرد و جواب دادم چرا تو شلوغ میکنی ؟ تو بیا روزی 1 میلون مطلب بفرست کسی بهت حرفی نمیزنه . من اصلا تا الان گفتم فلان کار رو بکنین آمار سایت میاد پایین ؟
لطفا در مورد مطلبی که مطرح میشه اول خوب بررسی کن بعد نظر بده .
از اول گفتیم هر کاربری میتونه هر چقدر دلش خواست مطلب ارسال کنه فقط قوانین رو رعایت کنه تا مشکلی پیش نیاد حالا میخواد از خودش بنویسه یا کپی کنه .
یلدا کامل گفت .
قرار نیست من همه مطالب رو لایک بزنم منم مثل کاربرهای دیگه از مطلبی خوشم بیاد لایک میزنم یا نظر می نویسم .
در ضمن از مطالب کپی خوشم نمیاد .
من نمیدونم کدوم مطالبم کپی هست یانه؟
ولی مطلبی از تو این سایت کپی نکردم.
اینا در جواب شما یلدا جان بود,
فکر کنم هرچی بذارم قبلا کاربراتون گذاشتن,
شرمنده تو این مدت مطالب تکراری منو خوندین.
ببخشید
آقا متین؛
من هرزمان بیام پاسخ میدم اگرم ندادم شرمنده ببخشید داداش حواسم نبوده.
یه روز ازخدا پرسیدم خدایا چرا بعضی از بنده ها تو اینقدر زشت افریدی گناه دارن خب!
ندا اومد:
.
.
.
به تو ربطی نداره تو که خوشگلی تو کار بقیه فضولی نکن!
دیدم راس میگه دیگه چیزی نپرسیدم !
فریدون مشیری: عاشقم..... اهل همین کوچه ی بن بست کناری ، که تو از پنجره اش پای به قلب منِ دیوانه نهادی ، تو کجا ؟ کوچه کجا ؟ پنجره ی باز کجا ؟ من کجا ؟ عشق کجا؟ طاقتِ آغاز کجا ؟ تو به لبخند و نگاهی ، منِ دلداده به آهی ، بنشستیم تو در قلب و منِ خسته به چاهی...... گُنه از کیست ؟ از آن پنجره ی باز ؟ از آن لحظه ی آغاز ؟ از آن چشمِ گنه کار ؟ از آن لحظه ی دیدار ؟ کاش می شد گُنهِ پنجره و لحظه و چشمت ، همه بر دوش بگیرم جای آن یک شب مهتاب ، تو را تنگ در آغوش بگیرم.
@, , , ,aghar daste man bood ...tamame shabhaye sal ra be namat mazadam...na yekshab ra........yadesh bekheyr, , , ,ki bood akhe be in hame khatere gand zad....dishab khabeto didam ke kheyli narahat boodi...emshab in posto be eshghe khodet gozashtam...rasti akset basi ziba bood...hamchon perances hakoli nagofte tome ke nemitonam begam...faghat toye ye jomle kholasash konam...★kheyli delam barat tang shode★. Taghdim be toee ke nashnakhtamat..
سر خاک من...!! اونی که بیشتر اذیتم کرد بیشتر گریه میکنه...!! اونی که نخواست مارو ببینه بالاخره میاد دیدنم...!! اونی که حتی نیومد تولدم زیر تابوتمو میگیره...!! اونی که سلام نمی کرد میاد برای خداحافظی...!! چه روزقشنگیه اون روز همه هستن...!! حیف که خودم نیستم...!
!...او ﻫﻢ ﺑﺎ ﺧﻨﺪﻩ ﻫﺎﯾﺶ در آﻏﻮش دﯾﮕﺮی، ﻣﺮا از ﯾﺎد ﻣﯽ ﺑﺮد
!...ﻣﻦ ﻓﻘﻂ ﺗﻨﻬﺎ ﮔﻮرﮐﻨﯽ را ﺧﺴﺘﻪ ﻣﯽ ﮐﻨﻢ
و ﻣﺪاﺣﯽ ﮐﻪ اﻟﮑﯽ از ﺧﻮﺑﯽ ﻫﺎی ﻧﺪاﺷﺘﻪ ام ﻣﯿﮕﻮﯾﺪ !!!... و اﺷﮏ ﺗﻤﺴﺎح ﻣﯿﺮﯾﺰد و در آﺧﺮ ﻣﻦ ﻣﯽ ﻣﺎﻧﻢ و ﮔﻮرﺳﺘﺎن ﺳﺮد و ﺗﺎرﯾﮏ !!!...و ﻏﻢ ﻫﻤﯿﺸﮕﯽ ام ﮐﻪ ﻫﻤﺮاﻫﻢ ﻣﯽ ﻣﺎﻧﺪ
فریدون مشیری: عاشقم..... اهل همین کوچه ی بن بست کناری ، که تو از پنجره اش پای به قلب منِ دیوانه نهادی ، تو کجا ؟ کوچه کجا ؟ پنجره ی باز کجا ؟ من کجا ؟ عشق کجا؟ طاقتِ آغاز کجا ؟ تو به لبخند و نگاهی ، منِ دلداده به آهی ، بنشستیم تو در قلب و منِ خسته به چاهی...... گُنه از کیست ؟ از آن پنجره ی باز ؟ از آن لحظه ی آغاز ؟ از آن چشمِ گنه کار ؟ از آن لحظه ی دیدار ؟ کاش می شد گُنهِ پنجره و لحظه و چشمت ، همه بر دوش بگیرم جای آن یک شب مهتاب ، تو را تنگ در آغوش بگیرم.
آرزومه
که بارون بیاد بارونی سه چهارساعته
منم زیر بارون برای خودم قدم بزنم بدون اینکه به چیزی و کسی فکر کنم
بدون هیچ دغدغه و نگرانی
فقط خودم باشم و خودم هیچکسی کاری بهم نداشته باشه ………
جودی عزیزم ! کاملا با تو موافق هستم که عده ای از مردم هرگز زندگی نمی کنند و
زندگی را یک مسابقه دو می دانند و می خواهند هرچه زودتر به هدفی که درافق دوردست است دست یابند و متوجه نمی شوند که آن قدرخسته شده اند که شاید نتوانند به مقصد برسند و
اگرهم برسند ناگهان خود را در پایان خط می بینند.
درحالی که نه به مسیر توجه داشته اند و نه لذتی از آن برده اند.
دیر یا زود آدم پیر و خسته می شود درحالی که از اطراف خود غافل بوده است.
آن وقت دیگر رسیدن به آرزوها و اهداف هم برایش بی تفاوت می شود و فقط او می ماند و یک خستگی بی لذت و فرصت و زمانی که ازدست رفته و به دست نخواهد آمد …
عکس ۳۰ سال پیش سینما متروپل
معمار این بنا وارطان هوانسیان بود که پیش از آن معماری ساختمانهایی چون هتل دربند تهران، سینما دیاموند، ساختمان مرکزی بانک سپه در تهران و... را انجام داده بود.
سینما متروپل سال ۱۳۲۵ با اکران فیلم «نگهبان مبارز» فعالیتش در خیابان لالهزار تهران آغاز کرد.
معمار این بنا وارطان هوانسیان بود که پیش از آن معماری ساختمانهایی چون هتل دربند تهران، سینما دیاموند، ساختمان مرکزی بانک سپه در تهران و... را انجام داده بود.
درهای این سینما که یکی از معروفترینسینماهای تهران بود، سال ۱۳۸۷ برای همیشه بسته شد. مسعود کیمیایی خالق فیلمهایی چون «قصیر»، «گوزنها»، «رضا موتوری»، «سرب» و ... برای ساخت جدیدترین فیلمش این سینما را انتخاب کرده است.
عکسی که میبینید، مربوط به اوایل دهه ۶۰ شمسی است؛ زمانی که در این سینما فیلم «مردی که به زانو درآمد» اکران شده بود.
این فیلم ساخته دامیانو دامیانی است و در آن بازیگرانی چون جولیانو جما، الیانورا گئورگی، میشل پلاچیدو، تانو سیماروسا، اتوره مانی و لوچیانو کاتهناچی به ایفای نقش پرداختهاند.
«مردی که به زانو درآمد» محصول کشور ایتالیاست و سال ۱۹۸۰ میلادی ساحته شده است. این فیلم از سیمای جمهوری اسلامی ایران نیز پخش شدهاست.
با توام آره با خود تو
تویی که حتی یه بار آهنگش رو شنیدی و باهاش 3 دقیقه خاطره داری
اون سه دقیقه از خاطره مال خودته
نسل من و تو هم که با خاطراتش زنده اس
کسی که اون سه دقیقه خاطره رو برات ساخت داره عجیب میجنگه با درد
نذار خاطره ات بمیره
دردت نیاد رفیق سه دقیقه چشمات رو ببند و از خدا براش سلامتی بخواه
یه وقتایی آدما با مشتاشون راه دنیا رو عوض میکنن
یه وقتایی هم با قلباشون
از ته قلبت
خیلی هم نه
فقط به اندازه طول یه آهنگ براش آواز سلامتی بخون
برای مرتضی پاشایی