یافتن پست: #بهشت

ıllı YAŁĐA ıllı
58274364928128693354.jpg ıllı YAŁĐA ıllı
متین (میراثدار مجنون)
17.jpg متین (میراثدار مجنون)
اینو واو !!!!!1
bamdad
bamdad
مناجات یک هموطن با خدا:

خدایا مارا به خاطر یک سیب از بهشت

انداختی رو زمین

به خاطر آب انگور

میندازیمون جهنم!!

با میوه ها مشکل داری؟؟

{-18-}
zahra
9970_560774290621300_213368135_n.jpg zahra
آقو ما به دنیا اومدیم انقلاب شد، حرف زدیم جنگ شد
راه رفتیم کودتا شد، رفتیم مدرسه جنگ تموم شد
درس خوندیم هی نظاموی آموزشی عوض شد
رفتیم دانشگو کنکور ول شد، رفتیم سربازی معافیت آزاد شد
رفتیم سرکار مملکت تحریم شد، خواستیم ازدواج کنیم طلا گرون شد
گفتیم بریم خارج پاسپورتمون دی پرت شد، الانم اینترپل دنبالمونه
هه هه هه هه یعنی له لهما....!
با این شرایط که پیش میره آقو فکر کنم مشکل از ما باشه اگه بمیریم شاید دنیا بهشت شد
{-7-}
soheil
soheil
امشب اي ماه به درد دل من تسكيني




آخر اي ماه تو همدرد من مسكيني




كاهش جان تو من دارم و من مي دانم




كه تو از دوري خورشيد چه ها مي بيني




تو هم اي باديه پيماي محبت چون من




سر راحت ننهادي به سر باليني




همه در چشمه مهتاب غم از دل شوئيد




امشب اي مه تو هم ازطالع من غمگيني




من مگر طالع خود در تو توانم ديدن




كه توام آينه بخت غبار آگيني




هرشب از حسرت ماهي من و يك دامن اشك




تو هم اي دامن مهتاب پر از پرويني




باغبان خار ندامت به جگر مي شكند




برو اي گل كه سزاوار همان گلچيني




تو چنين خانه كن و دل شكن اي باد خزان




گر خود انصاف دهي مستحق نفريني




ني محزون مگر از تربت فرهاد دميد




كه كند شكوه ز هجران لب شيريني




كي بر اين كلبه طوفان زده سر خواهي داد




اي پرستو كه پيام آور فرورديني




شهريارا اگر آيين محبت باشد




چه حياتي و چه دنياي بهشت آييني
... ادامه
دیدگاه · 1393/01/5 - 19:41 ·
3
soheil
soheil
ای صبا با توچه گفتند که خاموش شدی

چه شرابی به تو دادند که مدهوش شدی

تو که آتشکده عشق و محبت بودی

چه بلا رفت که خاکستر خاموش شدی

به چه دستی زدی آن ساز شبانگاهی را

که خود از رقت آن بیخود و بی هوش شدی

تو به صد نغمه زبان بودی و دلها همه گوش

چه شنفتی که زبان بستی و خود گوش شدی

خلق را گر چه وفا نیست و لیکن گل من

نه گمان دار که رفتی و فراموش شدی

تا ابد خاطر ما خونی و رنگین از تست

تو هم آمیخته با خون سیاوش شدی

ناز می کرد به پیراهن نازک تن تو

نازنینا چه خبر شد که کفن پوش شدی

چنگی معبد گردون شوی ای رشگ ملک

که به ناهید فلک همسر و همدوش شدی

شمع شبهای سیه بودی و لبخند زنان

با نسیم دم اسحار هم آغوش شدی

شب مگر حور بهشتیت به بالین آمد

که تواش شیفته زلف و بناگوش شدی

باز در خواب شب دوش ترا می دیدم

وای بر من که توام خواب شب دوش شدی

ای مزاری که صبا خفته به زیر سنگت

به چه گنجینه اسرار که سرپوش شدی

ای سرشگ اینهمه لبریز شدن آن تو نیت

آتشی بود در این سینه که در جوش شدی

شهریارا به جگر نیش زند تشنگیم

که چرا دور از آن چشمه پرنوش شدی
... ادامه
دیدگاه · 1393/01/5 - 19:40 ·
3
حمید
یاس3.jpg حمید
میگی بازم کنار همدیگه واژه بچین
راجب چی…. باشه بشین
چشاتو باز کن..یه لحظه مال من باش
یه لحظه بیا توی حس و حال من باش

پس میکروفونو به دست من تو بده بگم
از این زمونه و از دلی که تکه تکه است
هر آهنگ منم مساوی ذکر یک درد
جز اینم ندارم یه فکر بهتر
از جومونگی بگم که شده سمبل رشادت
ایران براش شده مثل صندوق تجارت
پس هنرمند وطن الان کجاس؟نیس؟
اون تو زیرزمین می خونه چون که مجاز نیس

از چی بگم برات
انتظار داری چه چیزی از جیب من دراد
به جز کاغذ سفید پاره
خب آره رفیق
حرف توشه ، ولی با خودکاره سفید
تو هم مثل منی ، تو هم کم درد نداری
درد اصلیت اینه که تو هم درد نداری
من کسی نیستم با این زخما دردم بگیره
ولی این اشک ها رو کی می خواد گردن بگیره

از چی بگم
خدا از این بنده های خسته
از این همه درد تموم دنده هام شکسته
خنده هامو نبین، این خنده هام یه چسبه رو لبم
این منم با یه رد پای خسته

از چی بگم
بگو از یه روح زخمی
که باید یه تنه بره تو قلب کوه سختی
از روزهایی که خط خوردن توی تقویم
خبر میدن از یه اجتماع رو به تخریب

از چی بگم
از بچه های پایین شهر
که غذا واسه خوردن دارن ماهی یه شب
اون که تنها دلیل خوابش به عشق فرداست
تنها پاتوق عشق و حالش بهشت زهراست
یا که بگم از اون رفقای کاخ نشین
که هستن تو واردات کالای ساخت چین
تو به من اینو بگو ، من از چی بگم خب
ما گفتیم و تموم دردا ریشه کن شد؟

از چی بگم برات
شاید قصه دوست داری
مثل قصه ی اون هم کلاسیان روستایی
اگه قصه تلخه ، گناه واقعیت
داستان نرگس و گلای باغ میهن
که نشستن با صد چرا و افسوس کاشکی
یه بخاری جای چراغ نفت سوز داشتیم
چراغ افتاد توی کلاس و گر گرفت
آتشی که پوست بچه ها رو مثل گرگ گرفت
یه طفل معصوم با داد و فریاد گفت
زود بدویین سمت در، ولی درم قفل بود
چشام خشک شد یکم بهم اشک بده، ایزد!
این بچه ها با کدوم دست مشق بنویسن
کودکی مرد در راه کلاسی که
سوخت و منتظر یه جراح پلاستیکه
یاس نمی خواد ته قصه رو هرگز ببنده
چون باز دلش می خواد که نرگس بخنده

از چی بگم
که صبح نشده غروب زد
تو قلب بچه های مدرسه ی درودزن
غصه نخور صدامو بشنو از زیرخونت
من صداتو به گوش همه می رسونم

از چی بگم
از دلی که فقط اسمش دله
یا عمری که نصفش اشکه نصفش گله
یا از روح توی زندون که جسمش وله
آدم مجبوره که با شرایط وفقش بده

از چی بگم
بگو از یک روح زخمی
که باید یک تنه بره توی قلب
... ادامه
دیدگاه · 1393/01/1 - 22:09 ·
6
bamdad
bamdad
بهشت مکان نیست . . .

زمانی ست که تمام فکر من تویی !
دیدگاه · 1392/12/25 - 22:35 ·
5
bamdad
bamdad
@zahra- 131

یه روز یه رشتیه در مخالفت با نفوذ بیگانگان در کشورمون قیام مسلحانه می کنه ولی هرگز حاضرنمیشه با سرباز ایرانی بجنگه
اون رشتی وطن دوست و با غیرت رو با نام میرزا کوچک خان جنگلی میشناسیم

یه روز یه رشتیه با گویش کاملا رشتی که زمانی رییس دانشگاه ملی ایران ( بهشتی ) بود ، پایه گذار دانشگاه صنعتی آریامهر ( شریف ) میشه ولی عشقی عجیب به تربیت فرزندان ایران دلیل همیشگی اون برای حضورش در دبیرستان البرز بود


اون رشتیه نخستین دکترای ریاضی ایران یعنی دکتر محمدعلی مجتهدی بوده

زنده باد شهر عشق
رشــــــــــــــــــــــــــــــــت
{-41-}{-41-}
bamdad
bamdad
عاشق ترین مرد ادم بود

که بهشت را

به لبخند حوا فروخت
دیدگاه · 1392/12/23 - 17:19 ·
5
bamdad
bamdad
تودرهوای تمام شعرهایم جامانده ای...

خودت راکه میگیری ازبیت هایم...

تمام جملاتم ابری میشود...

بامن بمان تاپاییزشعرهایم اردیبهشت شوند...
... ادامه
دیدگاه · 1392/12/16 - 09:31 ·
5
ἿṂᾋƝ
ἿṂᾋƝ
طعم سیب می دهد لبهایت و من گناهکار ترین ادم زمینم.... بهشت همین جاست در اغوش تو... با لبهای ممنوعه ات........
دیدگاه · 1392/12/16 - 00:47 ·
6
bamdad
bamdad
خاطره اگر در جهنم هم باشد دل را تنگ جهنم میکند و تو با تمام بهشتی بودنت در حسرت جهنمی …
دیدگاه · 1392/12/13 - 22:55 ·
6
صفحات: 7 8 9 10 11

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ