والا یه زنگ نزدن حآل منو بپرسن فقط زنگ میزنن ک برو کفترا دونه داشته باشن آب بده
خونه رو مراقب باش.
منکه دنبال پدر مادر واقعیم میگردم تو این روزا.
تازه فردا میرن قائمشهر

خب میخواستی باهاشون بری

چجوری برم سرکارم مرخصی نمیتونم بگیرم حوصله شلوغی هم ندارم

اینو دیگه نمیدونم چی بگم
ولی اگه میرفتی خوب بود

امروز اومدن خیلی بهشون خوش گذشته بجز موقع برگشتن ک مامآن و بابام دعواشون شده

مقصر تویی دیگه ، ازدواج کنی دعواشون نمیشه

به من چ ربطی داره
دیروز با هم دعوا کردن تو خونه من خیلی ترسیدم رگ دستم ازشدت,فشار عصبی گرفته درد میکنه
واقعا ازدواج کنم میرم پشت سرمم نگاه نمیکنم.

الکی میگی

چرا ما اینجوری ایم؟ دوس ندارم اینجوری باشم

مرررررررررررررسی
هرچند پول توش نیس ولی کلاس کاری داره
احتمالا در کنار همین کارم تدریس یه روز در هفته داشته باشم

برای تجربه خوبه کم کم پیش بری ببینی که دوست داری تدریس کنی یا نه .

تبریک می گم آبجی مرجان امیدوارم موفق باشی...

زحمتت نشه، 5 اگه 10 بدی خوبه

خب به سلامتی
ما که چیزی نشدیم ، حداقل خوبه تو یه چیزی شدی
خانم استاد؟ ببخشید میشه جزوه تون رو تایپی بهمون بدید؟ ما نمیتونیم اینجوری تند تند بنویسیم آخه آخه خیلی تند حرف میزنید
خانم؟! ببخشید چند جلسه غیبت کنیم حذفمون میکنید؟ میشه من آخر سال بیام امتحان بدم و سر کلاسا نیام؟ آخه سر کار میرم ، نمیتونم بیام خب
حالا شوما استاد چی هستید؟ جبر و حساب و هندسه؟!!!!

بامداد
خب معلومه دیگه، استاد هندسه
سر زنگ هندسه میگم این حرفا بسه

بامداد اتفاقا توواسه خودت یه پا دکتری هاااا
من جزوه نمیدم همتون کتاب بخرید بخونین البته منم خودم باهاتون میخونم
محمد تو دوباره شروع کردی؟
مگه شهرام شب پره تو کلاسه؟
خخخخخ
طناز 6331 متشکرم از تبریک ات.
شهرزاد ممنون عزیزم

مگه بده شهرام شب پره تو کلاس باشه

دکتر کجا بود؟!!!!
فعلا که درگیر جوجه ها هستم ، قبل فقط جوجه بودن ولی الان دارن کم کم مرغ میشن
روز 13 پرورش هستیم
منظورم از استاد شدنت بود که ما نتونستیم

ندیدم اما واقعا بعضی ها تو هر کاری افراط میکنن . مزه بازی اینه کم کم پیش بری نه اینه چیت بزنی یا هزینه کنی زودتر از بقیه پیشرفت کنی .

میگفت نیمه شب بیدار میشه، بهش میگم چرا بیدار شدی، میگه میخوایم بریم جنگ

زیادی تو بازی فرو رفته بود .

سلام ایشالا خوب باشین همگی

محمد کاملا معلومه کجام معلوم نی؟

کلاً هستی ولی نیستی

محمد مطالب چند روز اخیر مرجان رو نگاه کن متوجه میشی تغییر کرده

از آن لحاظ که آره

از کدوم لحاظ؟؟؟

از لحاظ « النِّکَاحُ سُنَّتِی فَمَنْ رَغِبَ عَنْ سُنَّتِی فَلَیْسَ مِنِّی‏ »

اوووووووووه از این لحاظ منظورت بود؟؟؟
اوکی اوکی حله

اینکه دوسال از تو کوچیکتره صرفا اهمیتی نداره ، خودت باید ببینی که آیا این فاصله ی سنی تو روابطت تاثیر میذاره یا نه ، یعنی میتونی اونو به عنوان همسر قبول داشته باشی یا نه(توجه داشته باش که گفتم به عنوان همسر نه بچه) یعنی حس مادرانه نداشته باشی تو این رابطه
مثلا اگه همین الان که باهاش صحبت میکنی حس راحتی داری از جهتی که اون کوچیکتره و تو راحت میتونی باهاش صحبت کنی و پیش خودت به کوچیکتر بودن اون فکر میکنی و این موضوع باعث میشه راحتتر باهاش ارتباط برقرار کنی ، فکر میکنم این موضوع در آینده به ضررت میشه و اصلا خوب نیست ، ولی اگه سن و سالش تو نوع رابطه ی تو باهاش تاثیری نداره و از نظر فکری هم درگیرت نکرده ، این تفاوت سنی اهمیتی نداره...

در مورد محسن هم بهت بگم که چه ربطی به اون داره؟!!!!
تو وقتی تصمیمت رو بگیری هرکسی که باشه ، همه باید این موضوع رو بپذیرن ، اگه انتخاب تو محسن نیست ، پس باید بره پی کارش ، خیلی شیک و فانتزی

بامداد درست میگی دقیقا .....
ولی کاش میشد با عقل تصمیم بگیرم الان دیگه نمیدونم چی درسته چی غلط
بازم ممنون خیلی ممنون
حرفای خوبی زدی بهم کمک میکنه

سلام علیکم
نظر بامداد درسته، انشاءالله که هر چی خوبه همون بشه

ممنون

خواهش

بامداد

بامداد

عروسی آقا سالار بود؟؟؟ یعنی عروسیش گذشته؟؟؟ پس چرا ما رو دعوت نکرد
انشاءالله که خوشبخت بشن

آره محمد خبر نداری
عروسی گرفته بودن تو همون کامیون سفیده
از زنجان تا ارومیه میزدن و می رقصیدن
خود سالارم فیلمش اومده بیرون داره مارال مارال رو میخونه چشمک میزنه به عروس خخخخخ
فقط منو تو زیادی بودیم دعوتمون نکرد

پس بیمعرفت چرا ما رو دعوت نکرد

مگه گذشته چه خبر بوده

آره این گذشته چی توش بوده محمد یعنی ؟ یکسری رازها در گذشته خفته است که ما باید کشف کنیم

کشف می کنیم

سالار بیا خودت اعتراف کن تا سناریوی کشف و جستجو رو اجرا نکردیم برات
خخخ

پس نمیخوای با زبون خوش بگی هاااان؟

خب این احتیاج به کاربرای زیادی داره

محمد ، من مره قربان
مرجان ، کلا با تابستون مخالفم ، تیر و مرداد و شهریورم نداره فقط زمستون

رضا ، جزیره ی کاربری؟!!!!!!! یه برنامه بذار یه سر بریم جزیره ی قشم خودمون ، خیلی حال میده جون تو

بامداد جان حقیقتی بود که وظیفه داشتم بگم

بامداد باعشه

حقیقتت تو حلقم محمد



رضا پس تاریخ بلیطارو با من اوکی کن تا بتونم از سر کارم مرخصی بگیرم
منتظرم...

بامداد باعشه

خوبه

چقدر فخر میفروشین عاخه؟ خوبه منم بلیط مترو بگیرم پز بدم؟
منم یه بلیط مترو هر روز با همون میرم سرکار هماهنگی ام نداره
والا
خخخهه