تـو بـه زیـبـایـیـه یـک شـاپـرکـی
تو بـه تنـهاییـه یـک قـاصـدکـی
تو مثل یه قرص ماهی توی شب
مثل این شعر که می خونم زیر لب
وقـتی مـن خـونـدنـو آغـاز کنـم
دل آسـمون میـگیره از صِـدام
وقتی من شعرای عاشقونمو ساز کنم
میشه سیراب از اون ابر چشام
چشم من مونده به در تا تو بیایی
نکـنه قسمت ما بـشه جـدایی
صدای تیک تیک ساعت داره میگه
که رسیدم به تهِ یک روز دیگه
شب و ماهش تو رو یادِ من میارن
غم وغصه توی قلب من می ذارن
دلم از شـدت تنـهایی تـو خـونه
می گیره هر شب و روز از تو بهونه
وقـتی مـن خـونـدنـو آغـاز کنـم
دل آسـمون میـگیره از صِـدام
وقتی من شعرای عاشقونمو ساز کنم
میشه سیراب از اون ابر چشام
ولی من هنوز می خونم , می دونم
تـا ابـد بـایـد کـه تنهـا بمـونـم
من می شم مثل یه برگ تو دست باد
که میره با سرعت از خاطر و یاد
یا مثـل یه گـلدون تـشنـه ی آب
که تو خواب اون میاد مدام سراب
وقـتی مـن خـونـدنـو آغـاز کنـم
دل آسـمون میـگیره از صِـدام
وقتی من شعرای عاشقونمو ساز کنم
میشه سیراب از اون ابر چشام
... بامداد ...
*بچه ها این ترانه رو چند ماه پیش واسه
#سیاوش #قمیشی فرستادم
به نظرتون میخوندش؟
خدا کنه بخونه ، یکی از آرزوهای همیشگیم این بوده که یه ترانه از ترانه هامو بخونه