""عروسک ویترینی""
یک روزی همه آرزوم بودکه بخرمت
داشته باشمت
مال من باشی
به پدرم گفتم:شال وکلاه کرد
ورفتیم:وتوروخریدیم
و
آوردمت خونه
حرف مادرم هیچوقت یادم نمیره
که میگفت:اون عروسک پشت ویترین یه عمرتنهابوده...
وبه تنهایی خوکرده...
خوب فکراتوکن...
ابتدابه حرفاش توجهی نمیکردم..
چراکه چشم من فقط اونوگرفته بودوبس...
ولی..
ولی...
حالاکه رفته و
تنهام گذاشته...
میفهمم مادرم چی میگفت...
اما
پدرم وقتی که رفت
بی تفاوت گفت:
غصه نخور...
یکی بهترشوبرات میخرم...
پدرم
ولی
هرگزبهم نگفت:
تکلیف دل شکسته ام چی میشه!
متن ازنیما
چاكر داداش نيستي قربان ارادت منديم
1392/10/15 - 23:27البت كم سعادتي از ما بوده حتما يه شب نبوديم اد اومديا ميبيني توروخدا
1392/10/15 - 23:28نوکرتم داداش
1392/10/16 - 01:33