سلااااااااااااااااام بامداد جونم.شبت بخیر.عجب از شماست...
جلو میفتی عقب نمونی؟!!
تا من بیام میزاری در میری که منو نبینی؟
امشب اومدم خفتت کنم...

سلام سامان جون.ممنونم.تو چطوریایی؟

سلاااااااااااااام حامد عزیز و دوست داشتنی...

تو دیر میای
من دیگه دور و بر 11 میرم
میخوای خفم کنی؟
باشه بیا
خفه ام کن ، بدار دلت خنک شه

من تا شام باباو داداشمو بدم جمع کنم بشورم ...خب طول میکشه دیگه...
چی میشه یه ساعتم به خاطر من بمونی؟ایشششششششششش

همیشه سعی میکنم بمونم
ولی بعضی وقتا هم نمیشه
مثل دیشب که حالم زیاد خوب نبود و یکم دلم درد میکرد ، همینطور سرم
یا پریشب که بعد از چند روز کم خوابیدن واقعأ خوابم گرفته بود و بیهوش شدم
حالا ایراد نداره بیا خفم کن ، آماده ام

بامداد جونم گریه نکن.اشکالی نداره ایندفعه میگذرم از گناهت...

خب حرفیدیم زهرا!!!!!!!!!!!!!!!!!!

فدات

زهرا کجاییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
دلم یه ذره شده بی معرفت

من اینجاممممممممممممم تو کجایی بیا دیگه

امشب بیا حال این بامداد رو بگیرم هی میگه میرم از رضا جایزه بگیرم منم میگم الا بلا باید به ماهم جایزه بدن من حالیم نیس من اجازه نمیدم رضا به بامداد جایزه بده

جایزه چی؟

واسه پستهایی که قرار ارسالی کنیم دیگه از اول این پست رو بخون آجی

خوندم اجی...
امشب میام با بامداد و رضا صحبت کنم

رضا بیچاره میگفت جایزه نمیدم این بامداد گیر سه پیچ بود منم دست تنها نداجونم منو تنها گذاشته بود رفته بود سی بامداد

اجی امشب بامداد و اینجوریش میکنم

صوفی جونم من کی تنهات گذاشتم عزیزم...
من گفتم با جفتتونم.اول تو که آجیمی بعدم بامداد که دوست گلمه

به به پیشرفت کردی ... ماشالا ... من فقط تا جلوی در خونمون رفتم میترسم برم بیرون سر بخورم کله پا شم

آری ولی الان خیلی سردمه از صبح پاشدم چسبیدم به بخاری خیلی سرده خیلی خیلی خیلی
سه تا جوراب + سه تا شلوار+ سه تا کاموا و یه بافت روش + شال + دستکش اصن مومیایی شدم رفت

بیرون رفتم پامو گذاشتم رو برف یهو زیرش خالی شد با مغز خوردم زمین

من که دیگه خبره شدم تو این کار...فقط 3 شب پیش با شاهینو دختر عمم پسر عمم رفتیم کاشف السلطنه رو سفره نشستم سر بخورم کمرم محکم خورد به درخچه ها..الان فقط کمر درد دارم خیلی...دیروزم رفتیم دور استخر با دختر داییم یه پسره محکم یهو برفو زد تو صورتم...ولی ای زدمش بیچاره به ...خوردن افتاده بود...

صوفیا من زیاد سرمایی نیستم اما بدنم خیلی بی جنبه ست برم بیرون سرما میخورم و درد مفاصل میگیرم ...
صوفیا و شقایق خدا بتون رحم کرد آسیب جدی ندیدید... حالا یخبندان که بشه اوفففف خدا به اونایی که صبح میرن سرکار رحم کنه... شقایق ی مشکل بیرون رفتن همینه که ادمای بی جنبه هستند که اذیت میکنن...

من برف رو دوست دارم ولی در حد خیلی کم بیاد بباره یه کوچول رو زمین بشینه تموم شه نه اینجوری وحشتناک

دیگه داره لوووس میشه اینجا باز ریز ریز میباره

اره مهنازی دیشبم با دوستم مهسا 2 تا امیرا رفتیم بیرون انقد هوا سرد شده بود در ماشین یخ زده بود باز نمیشد...از اونورم امیرم رفت شیشه ماشینو پاک کنه دید یخ زده با چه مکافاتی تمیزش کرد...

مسی یلدایی

اون ساختمون رو بروییه چه آشناست این کوچه بغلی میخوره به شقایق؟

مجتمع تجاری تماشااره مصطفی

من فکر کردم ته خرمشهر میشینین پس همین اولشین

اره اولشیم کوچه چهارم

پاشو برو برف بازی صوفی ی ی ی.جای مارو خالی کن

به به چقد خوبه خوش به حال صوفی

کی پس بند میادش؟

خوش به حالتون

من دارم فقط با عکساش حس میگیرم..اینجا هنوز نیومده

الان من دارم میلرزم خوش بحالمونه؟

چون یه جا نشستی میلرزی..بلندشو از این برف لذت ببر..یا برو برف بازی یا برو تو این هوا قدم بزن..خیلی خوبه باور کن

بعد فردا باید بیان تشییع جنازم دیگه

خوشا به سعادتتون...

خدانکنه

اینجام برف میاد ولی الکیه یه بار برف به چپ میره یه بارف به راست میره موردم داشتیم ساعت پیش برف بالا هم میرفت گیلار دیگه چیکارش میشه کرد ادم تو کف میزاره اما سرده

منم برف میخواااااااااااااااام

یا ابلفز

خیلی دوسش دارم...خیلی هم شبیه شاهین

من آهنگ جانه مار و دلبرشو خیلی دوست دارم کلی باهاش قر میدم

Warning: preg_replace(): The /e modifier is no longer supported, use preg_replace_callback instead in /home/nemidona/domains/nemidoonam.com/public_html/system/classes/class_postcomment.php on line 102

دیگه دیگه ما با اسنودر رفیقیم

ابروم رفت

خب چرا جلو شکمتونمیگری اخه تو دختر

این عکس بچگیامه الان که اینجوری نیستم

سالی که نکوس از بهارش پیداس خانومی

خدایی کم غذام...قبلا خانوادم با کم غذاییم مشکل داشتن الانم امیر مهسا هم اضافه شدن

بی پولی بد ترس دراه جلوزنوبچه

1.4.6

من میترسم خو

چه ربطی داره فرط فرط زود نسبت میدین به دختر بودنش؟؟؟؟؟؟؟ خیلی از پسرا هم هستن از تاریکی میترسن . من برکس تو تاریکی از 16 تا پله میرم پایین اصن از بچگی عشق تاریکی بودم فقط زمانی میترسم که تو قبرستون تاریک باشم

#1
#4