هیچ از حال ِ دل پنجره ها می دانی
که چه بی خواب در این کوچه تماشا کردند
گذر قاصدکی را به خیال ِ خبرت
به خیالی که تو می آیی و باز
من کنار همه ی پنجره ها
بغض ِ پاییزی این خاطره را می شکنم
هیچ می دانی تو
جای این خاطره ها
شیشه ی عمر ِ همه پنجره ها بی تو شکست
نفس سرد ِ زمستان، به تن کوچه نشست
هیچ میدانی تو
چه براین خانه ی تنهایی من بی تو گذشت...
... ادامه