صبح کسی را دیدم در خیابانها صدایش می کردند "فاحشه"
بعد ازظهر کسی را دیدم دختری را عاشق می کرد ...
کمی آن ورتر کسی دیگر را ...
عصر کسی را دیدم با زور بازویش زنش را در خیایان می زد ...
شب دختری را دیدم با نمایش گذاشتن زیباییش
طعمه مردان این شهر بود ...
روزنامه ها را می خواندم
مردم حرف می زنند ...
از دختران فاسد و
پسران بی ناموس ...
در خیابانهای ما حادثه غوغا می کند
قتل و تجاوز ... بی ناموسی ... بی غیرتی ...
هر روز نیازی به خریدن روزنامه حوادث نیست
... ادامه