یافتن پست: #دنبال

مرجان بانو :)
IMG-20150101-WA0005.jpg مرجان بانو :)
ایشون محمدرضا پسر برادرمن هست
48 دیدگاه · 1393/10/13 - 22:18 توسط Mobile ·
5
صوفياجون
صوفياجون
آدمایی که زیاد میخوابن نیستن انگیزه ای واسه بیدار بودن ندارن وگرنه شما بگو فردا ساعت ۵صب بریم تايلند هر كي بيدار نشه خره ! {-7-}{-7-}
bamdad
bamdad
بی وفایی هایت سینه به سینه..
به من رسید
کافی است کمی نزدیکتر بیایی
کمی نزدیکتر
گوشهایت,لبهایم..
گوش کن..
من ستاره ی دنباله داری هستم, که اگر امشب مرا نبینی
فردا خاموش می شود
تا دیر نشده بیا
بیا سینه به سینه ی هم
در دل سیاه چاله ای نا پدید شویم!

:(
دیدگاه · 1393/10/11 - 20:05 ·
2
bamdad
bamdad
هر گاه رد پای کسی که آرامشم را گرفته بود. دنبال کردم؛

به خودم رسیدم ...!

{-15-}
دیدگاه · 1393/10/9 - 22:30 ·
6
رضا
رضا
مثلا اینو بنویسیم : رعایت نظم در صف نانوایی کار خوبی است کوروش کبیر . همین رو بفرستیم وایبر پس فردا 10 خط بهش اضافه میکنن داستان میسازن همه جا پخش میکنن میگن کوروش خودش هر روز میرفته نونوایی با رعایت نوبت نون میگرفته برمیگشته به قصرش .
... ادامه
zahra
zahra
دنبال یه شعر یا یه مطلب تازه بودم که رنجم رو دردم رو عشقم رو به تصویر بکشم چیزی که یه کم آرومم کنه چیزیکه حرف دلم باشه توی ادبیات ما پره از این اشعار انگار هرکسی یکبار زهر عشق رو چشیده و به دنبال اون زهر بیوفایی و اینکه کسی قلبش رو لگد کنه انگار من تنها نیستم اما این بازهم دردی از من درمان نمیکنه بغض به سختی گلوی من رو میفشاره چشمهام داره میباره اما بغضم خالی نمیشه قلبم انگار زیر لگدهای تو به خاک و خون کشیده شده چه درد عجیبی چه درد وحشتناکی در قلبم احساس میکنم. منکه بچه نیستم منکه سالها زیستمو احساسم رو به هیچکس ارزانی نداشتم و تو وتو وتو ای کاش هیچگاه تو رو نمیدیدم ای کاش هرگز ملکه ای نبودم که تو سرسپهدار فدائیان من باشی ای کاش هنوز همون سرسخت با اراده دیروز بودم که قلبم فقط در تسخیر آرزوهای بلندم بود. من و عشق و درد بیوفایی و رسوایی؟ اینها کی و کجا کنار هم جمع شدند که حالا دارند ذره ذره وجود من رو نابود میکنند. ای خدا قلب آزاد من کو؟ ای خدا زهرای تو چه شد؟ ای خدا التیام من تو بودی درد من تو و درمان من تو بودی پس چطور به این رنج مبتلا شدم؟ خدایا این از حد طاقت من فراتررفته تو بگو چه کنم.
متین (میراثدار مجنون)
مرجان بانو :)
مرجان بانو :)
اعتراف میکنم شدم مصداق بارز این بیت:
اگر با من نبودش هیچ میلی...
چرا ظرف مرا بشکت لیلی...
{-253-}{-253-}{-253-}
zahra
zahra
من به مردي وفا نمودم و او

پشت پا زد به عشق و اميدم

هر چه دادم به او حلالش باد


غير از آن دل كه مفت بخشيدم



دل من كودكي سبك سر بود

خود ندانم چگونه رامش كرد

او كه مي گفت دوستت دارم

پس چرا زهر غم به جامش كرد؟



اگر از شهد آتشين لب من

جرعه اي نوش كرد و شد سرمست

حسرتم نيست زآنكه اين لب را

بوسه هاي نداده بسيار است



باز هم در نگاه خاموشم

قصه هاي نگفته اي دارم

باز هم چون به تن كنم جامه

فتنه هاي نهفته اي دارم



باز هم مي توان به گيسويم

چنگي از روي عشق ومستي زد

باز هم مي توان در آغوشم

پشت پا بر جهان هستي زد



باز هم مي دود به دنبالم

ديدگاني پر از اميد و نياز

باز هم با هزار خواهش گنگ

مي دهندم بسوي خويش آواز



باز هم دارم آنچه را كه شبي

ريختم چون شراب در كامش

دارم آن سينه را كه او مي گفت

تكيه گاهيست بهر آلامش



زانچه دادم به او مرا غم نيست

حسرت و اضطراب و ماتم نيست

غير از آن دل كه پر نشد جايش

به خدا چيز ديگرم كم نيست



كو دلم كو دلي كه برد و نداد

غارتم كرده، داد مي خواهم

دل خونين مرا چكار آيد

دلي آزاد و شاد مي خواهم



دگرم آرزوي عشقي نيست

بي دلان را چه آرزو باشد

دل اگر بود باز مي ناليد

كه هنوزم نظر به او باشد



او كه از من بريد و تركم كرد

پس چرا پس نداد آن دل را

واي بر من كه مفت بخشيدم

دل آشفته حال غافل را
فروغ فرخزاد
متین (میراثدار مجنون)
دیدگاه · 1393/10/7 - 11:55 ·
1
zahra
zahra
بی تو ، مهتاب شبی باز از آن کوچه گذشتم
همه تن چشم شدم خیره به دنبال تو گشتم
شوق دیدار تو لبریز شد از جام وجودم
شدم آن عاشق دیوانه که بودم !


در نهانخانه جانم گل یاد تو درخشید
باغ صد خاطره خندید
عطر صد خاطره پیچید


یادم آید که شبی با هم از آن کوچه گذشتیم
پر گشودیم و در آن خلوت دلخواسته گشتیم


ساعتی بر لب آن جوی نشستیم
تو همه راز جهان ریخته در چشم سیاهت
من همه محو تماشای نگاهت
آسمان صاف و شب آرام
بخت خندان و زمان رام
خوشه ماه فرو ریخته در آب
شاخه ها دست برآورده به مهتاب
شب و صحرا و گل و سنگ
همه دل داده به آواز شباهنگ


یادم آید : تو بمن گفتی :
ازین عشق حذر کن !
لحظه ای چند بر این آب نظر کن
آب ، آئینة عشق گذران است
تو که امروز نگاهت به نگاهی نگران است
باش فردا ، که دلت با دگران است
تا فراموش کنی ، چندی ازین شهر سفر کن !


با تو گفتنم :
حذر از عشق ؟
ندانم
سفر از پیش تو ؟
هرگز نتوانم
روز اول که دل من به تمنای تو پَر زد
چون کبوتر لب بام تو نشستم
تو بمن سنگ زدی ، من نه رمیدم ، نه گسستم
باز گفتم که : تو صیادی و من آهوی دشتم
تا به دام تو درافتم ، همه جا گشتم و گشتم
حذر از عشق ندانم
سفر از پیش تو هرگز نتوانم ، نتوانم … !


اشکی از شاخه فرو ریخت
مرغ شب نالة تلخی زد و بگریخت !
اشک در چشم تو لرزید
ماه بر عشق تو خندید


یادم آید که دگر از تو جوابی نشنیدم
پای در دامن اندوه کشیدم
نگسستم ، نرمیدم


رفت در ظلمت غم ، آن شب و شبهای دگر هم
نه گرفتی دگر از عاشق آزده خبر هم
نه کنی دیگر از آن کوچه گذر هم !
بی تو ، اما به چه حالی من از آن کوچه گذشتم
فریدون مشیری
... ادامه
دیدگاه · 1393/10/7 - 11:52 ·
zahra
zahra
دلم گرفته پدر...برایم بهار بفرستید ...
ز شهر کودکی ام یادگار بفرستید ...

دلم گرفته پدر ! روزگار با من نیست ...
دعای خیر و صدای دوتار بفرستید ...

اگر چه زحمتتان می شود ولی این بار ...
برای دخترک خود " قرار " بفرستید ...

غم از ستاره تهی کرد آسمانم را ...
کمی ستاره ی دنباله دار بفرستید ...

به اعتبار گذشته دو خوشه ی لبخند ...
در این زمانه ی بی اعتبار بفرستید ...

تمام روز و شب من پُر از زمستان است ...
دلم گرفته برایم بهار بفرستید ...
متین (میراثدار مجنون)
دیدگاه · 1393/10/7 - 11:45 ·
1
zahra
zahra
روزی ما دوباره کبوترهایمان را پیدا خواهیم کرد
و مهربانی دست زیبایی را خواهد گرفت

روزی که کمترین سرود
بوسه است
و هر انسان
برای هر انسان
برادری ست
روزی که دیگر درهای خانه‌شان را نمی‌بندند
قفل افسانه‌ایست
و قلب
برای زندگی بس است

روزی که معنای هر سخن دوست داشتن است
تا تو به خاطر آخرین حرف دنبال سخن نگردی
روزی که آهنگ هر حرف، زندگی‌ست
تا من به خاطر آخرین شعر، رنج جستجوی قافیه نبرم
روزی که هر حرف ترانه‌ایست
تا کمترین سرود بوسه باشد

روزی که تو بیایی، برای همیشه بیایی
و مهربانی با زیبایی یکسان شود
روزی که ما دوباره برای کبوترهایمان دانه بریزیم …

و من آنروز را انتظار می‌کشم
حتی روزی
که دیگر
نباشم
احمد شاملو
... ادامه
دیدگاه · 1393/10/3 - 22:25 ·
3
bamdad
bamdad
عشق پرواز بلندی‌ست مرا پر بدهید
به من اندیشه از مرز فراتر بدهید

من به دنبال دل گمشده‌ای می‌گردم
یک پریدن به من از بال کبوتر بدهید

تا درختان جوان، راه مرا سد نکنند
برگ سبزی به من از فصل صنوبر بدهید

یادتان باشد اگر کار به تقسیم کشید
باغ جولان مرا بی در و پیکر بدهید

آتش از سینه آن سرو جوان بردارید
شعله‌ اش را به درختان تناور بدهید

تا که یک نسل به یک اصل خیانت نکند
به گلو فرصت فریاد ابوذر بدهید

عشق اگر خواست، نصیحت به شما، گوش کنید
تن برازنده او نیست، به او سر بدهید

دفتر شعر جنون‌ بار مرا پاره کنید
یا به یک شاعر دیوانه دیگر بدهید

{-35-}
saratop1
saratop1
ﺑﻬﻢ ﻧﺨﻨــﺪﯾﺪ ﻭﻟـﯽ ....

ﺩﺍﺷﺘﻢ ﺑﻪ ﺍﯾﻦ ﻓﮑﺮ ﻣﯿﮑﺮﺩﻡ ﯾﻪ ﺭﻭﺯﯼ ﺍﯾﻦ ﺩﻧﯿﺎﯼ ﻣﺠﺎﺯﯼ ﻣﻨﻔﺠـﺮ ﺑﺸﻪ ...

ﻫﻤﻮ ﮔﻢ ﮐﻨﯿــﻢ ﻣﻦ ﻭﺍﺳﻪ ﮐﯿﺎ ﺩﻟﻢ ﺗﻨﮓ ﻣﯿﺸﻪ ...!

ﺯﻣﺎﻥ ﻣﯿﮕﺬﺭﻩ ﻣﺎ ﺩﻫﻪ 60 ﻭ 70 ﻫﺎ ﻣﯿﺮﯾﻢ ﺍﺯ ﺍﯾﻨﺠﺎ ﺑﻌﺪ ﺩﯾﮕﻪ 80 ﻭ 90 ﺟﺎﻣﻮﻥ ﻣﯿﺎﺩ ..!

ﻣﯿﺮﯾﻢ ﺍﺯ ﺍﯾﻨﺠﺎ ....

ﻣﯿﺮﯾﻢ ﺩﻧﺒﺎﻝ ﺯﻧﺪﮔﯿﺎﻣﻮﻥ ...

ﻫﻤﻮ ﮔﻢ ﻣﯿﮑﻨﯿﻢ ...!

ﺍﻣﺎ ﯾﻪ ﺭﻭﺯ ﯾﺎﺩ ﻫﻢ ﻣﯿﻔﺘﯿﻢ ....!

ﯾﺎﺩ ﺧﻨﺪﻩ ﻫﺎﻣﻮﻥ ...

ﮐﻞ ﺍﻧﺪﺍﺧﺘﻨﺎﻣﻮﻥ ...

ﺷﺎﺥ ﺑﺎﺯﯾﺎﻣﻮﻥ ...

ﺩﻝ ﺑﺴﺘﻨﺎﻣﻮﻥ ...

ﺩﺳﺖ ﺍﻧﺪﺍﺧﺘﻦ ﻫﻤﺪﯾﮕﻤﻮﻥ .....

ﺟــﻮﻭﻧﯿـﻤﻮﻥ .......

ﻭ ﺍﯾﻦ ﻭﺳﻂ ﻓﻘﻂ ، ﺧﺎﻃــﺮﻫﺎﻣﻮﻥ ﻣﯿﻤﻮﻧـــــﻪ ...

ﻣﺎ ﺍﺑﺪﯼ ﻧﯿﺴﺘﯿـــﻢ ﻭ ﯾـــــﻪ ﺭﻭﺯ ﻣﯿﺮﯾــــﻢ ﺩﻧﺒـــــﺎﻝ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺑﯽ ﺳﺮ ﻭ ﺗﻬﻤﻮﻥ ...

ﺩﻧﯿﺎﯼ ﻣﺠﺎﺯﯼ ﻣﻦ ...

ﺁﺩﻣﻬﺎﯼ ﻣﺠــــــﺎﺯﯼ ﻣﻦ ...!

همینای که نمیدونم کدوم شهر کدوم کوچه کدوم خونه نشستین پا حرفام....

ﺍﺯ ﻫـﻤﯿـﻦ ﺍﻻﻥ ﺩﻟﺘﻨﮕﺘــﻮﻧﻢ ...!

ﮐﺎﺵ ﻣﯿﺸـﺪ ﻣﻮﻗـﻊ ﺭﻓﺘـﻦ ﺧﺎﻃـﺮﺍﺗﺘﻮﻥ ﺭﻭ ﭘــﺎﮎ ﮐﻨﯿــــﺪ ﻭ ﺑﺮﯾــد .....
... ادامه
رضا
رضا
یکی از بزرگترین دلایل رشد اپلیکیشنهایی مثل و و اینه که برای ثبت نام نیاز به ایمیل نداره . جز یک تعدادی که کاربر دائمی اینترنت هستن و از این اپ ها استفاده میکنن جمعیت بیشتری از استفاده کننده های این برنامه ها کاربر اینترنت و یا کامپیوتر هم نبودن و بخاطر ثبت نام راحت بوسیله شماره موبایل سریع جذب این برنامه ها شدن .
اگر ثبت نام این برنامه ها کمی سخت تر بود (برای کاربران عادی موبایل ) سرعت رشد کندتری پیدا میکردن .
رضا
رضا
همه به دنبال هستند .
دیدگاه · 1393/09/14 - 19:08 ·
5
مرجان بانو :)
مرجان بانو :)
امروز داشتم تو کتابخونه دنبال چند تا کتاب میگشتم
یه کتاب دیدم اسمش این بود
✖پسرها چه دختر هایی رو دوس دارن؟✖




والا تا جایی که ما میدونیم پسرا همه دخترارو دوس دارن:-D
دیگه نیاز به طبقه بندی نداره��
bamdad
bamdad
این چیست که چون دلهره افتاده به جانم

حال همه خوب است، من اما نگرانم

در فکر تو بستم چمدان را و همین فکر

مثل خوره افتاده به جانم که بمانم

چیزی که میان تو و من نیست غریبی است

صد بار تو را دیده ام ای غم به گمانم؟

انگار که یک کوه سفر کرده از این دشت

اینقدر که خالی شده بعد از تو جهانم

از سایه ی سنگین تو من کمترم آیا؟

بگذار به دنبال تو خود را بکشانم

ای عشق، مرا بیشتر از پیش بمیران

آنقدر که تا دیدن او زنده بمانم

{-35-}{-35-}
دیدگاه · 1393/09/1 - 22:40 ·
5
bamdad
bamdad
قبلا می گفتن که بچه رو می فرستیم دنبال ورزش که نره دنبال اعتیاد

نمی دونم با این اوضاع دو پینگ و رشوه و خرید و فروش نتیجه بازی و جنگ و دعواهای غیر اخلاقی ورزشی و پارتی بازی های داخل ان بهتر نیست بذاریم بره بشینه پای منقل؟

والله {-159-}
دیدگاه · 1393/08/19 - 23:02 ·
2
صوفياجون
صوفياجون
سلوووووو صبح زیبای بروبچز بخیر . از ساعت ۷صبح بیدارم آخه قراره یکی از دوستام بیاد دنبالم برم خونشون :) :) یووووهووووو جای همتون خالی :)
دیدگاه · 1393/08/16 - 08:18 توسط Mobile ·
6
مرجان بانو :)
مرجان بانو :)
خانمها چطور نیمرو درست میکنن؟

> ۱-ماهیتابه را میزارن رو گاز
> ۲- توی ماهیتابه روغن میریزن
> ۳- اجاق گاز زیر ماهیتابه رو روشن میکنن
> ۴- تخم مرغها رو میشکنن و همراه نمک توی ماهیتابه میریزن
> ۵- چند دقیقه بعد نیمروی آماده رو نوش جان میکنن

آقایون چطور نیمرو درست میکنن؟

> ۱- توی کابینتهای بالایی آشپزخونه دنبال ماهیتابه میگردن
> ۲- توی کابینتهای پایینی دنبال ماهیتابه میگردن و بلاخره پیداش میکنن
> ۳- ماهیتابه رو روی اجاق گاز میذارن
> ۴- توی ماهیتابه روغن میریزن
> ۵- توی یخچال دنبال تخم مرغ میگردن
> ۶- یه دونه تخم مرغ پیدا میکنن
> ۷- چند تا فحش میدن
> ۸- دنبال کبریت میگردن
> ۹- با فندک اجاق گاز رو روشن میکنن و بوی سرکه همراه دود آشپزخونه رو بر میداره
> ۱۰- ماهیتابه رو میشورن (بگو چرا روغنش بوی ترشی میداد )!
> ۱۱- ماهیتابه رو روی اجاق گاز میذارن و توش روغن واقعی میریزن
> ۱۲- تخم مرغی که از روی کابینت سر
> خورده و کف آشپزخونه پهن شده رو با دستمال پاک میکنن ۱۳- چند تا فحش میدن و لباس میپوشن
> ۱۴- میرن سراغ بقالی سر کوچه و ۲۰ تا تخم مرغ میخرن و برمیگردن
> ۱۵- تلویزیون رو روشن میکنن و صداش رو بلند میکنن
> ۱۶- روغن سوخته رو میریزن توی سطل و دوباره روغن توی ماهیتابه میریزن
> ۱۷- تخم مرغها رو میشکنن و توی ماهیتابه میریزن
> ۱۸- دنبال نمکدون میگردن
> ۱۹- نمکدون خالی رو پیدا میکنن و چند تا فحش میدن
> ۲۰- دنبال کیسهء نمک میگردن و بلاخره پیداش میکنن
> ۲۱- نمکدون رو پر از نمک میکنن
> ۲۲- صدای گزارشگر فوتبال رو میشنون و میدون جلوی تلویزیون
> ۲۳- نمکدون رو روی میز میذارن و محو تماشای فوتبال میشن
> ۲۴- بوی سوختگی رو استشمام میکنن و میدون توی آشپزخونه
> ۲۵- چند تا فحش میدن و تخم مرغهای سوخته رو توی سطل میریزن
> ۲۶- توی ماهیتابه روغن و تخم مرغ میریزن
> ۲۷- با چنگال فلزی تخم مرغها رو هم میزنن
> ۲۸- صدای گــــــــــل رو از گزارشگر فوتبال میشنون و میدون جلوی تلویزیون
> ۲۹- سریع برمیگردن توی آشپزخونه
> ۳۰- تخم مرغهایی که با ذرات تفلون کنده شده توسط چنگال مخلوط شده رو توی سطل میریزن
> ۳۱- ماهیتابه رو میندازن توی سینک
> ۳۲- دنبال ظرفهای مسی میگردن
> ۳۳- قابلمهء مسی رو روی اجاق گازمیذارن و توش روغن و تخم مرغ میریزن
> ۳۴- چند دقیقه به تخم مرغها زل میزنن
دیدگاه
مرجان بانو :)
DSC_0053.jpg مرجان بانو :)
اینم کیک دیشب!
انگشتر محض خنده خودم گذاشتمش رو کیک!
ıllı YAŁĐA ıllı
Screenshot_2014-10-29-16-45-12-1.png ıllı YAŁĐA ıllı
bamdad
bamdad
کسی که می خواهد برود...

، فقط به دنبال یک بهانه است
و اگر آن بهانه را هم نداشته باشد ، می تواند از هر چیزی بهانه بسازد
از یک نگاهت ، یک حرفت ، حتی سکوتت !

:(
دیدگاه · 1393/08/9 - 21:11 ·
4
مرجان بانو :)
مرجان بانو :)
به دنبال کسی بودم که بتوانم با او زندگی کنم
اما ...
کسی را یافتم که نمی توانم بی او زندگی کنم !
{-41-}

اردیبهشتی_خاص
Mohammad
1384712348744595.jpg Mohammad
چرا.چرازندگی رو سخت میکنی....
دلتنگ کسی شدی...زنگ بزن
میخوای کسی رو ببینی...دعوتش کن
میخوای بقیه درکت کنن...توضیح بده
سوالی داری...بپرس
چیزی میخوای...برودنبال
از چیزی خوشت میاد...حفظش کن
از چیزی خوشت نمیاد...ترکش کن
عاشق کسی هستی...بهش بگو
ما فقط یک بار زندگی میکنیم...
سخت نگیرساده باش...
... ادامه
صفحات: 7 8 9 10 11

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ