یافتن پست: #روستای

Noosha
0.588505001345888853_taknaz_ir.jpg Noosha
متاسفانه مطلع شدیم که "مجید خراطها" از خوانندگان پاپ کشور که چند سالی است فعالیت هنری خود را آغاز کرده، به دلیل ابتلا به بیماری تنفسی، به بیمارستان منتقل شد.



پس از زلزله آذربایجان شرقی اولین هنرمندی که در مناطق زلزله زده حضور داشت و به کمک آسب دیده گان شتافت مجید خراطها بود.

"خراطها" به همراه تعدادی از طرفدارانش به مدت 4 روز در مناطق روستایی به امداد رسانی مشغول بودند اما به دلیل آلودگی و عفونی بودن منطقه در بیمارستان بستری شد.

برای سلامتی این خواننده خوب کشورمان دعا کنیم.
... ادامه
Noosha
226916_918.jpg Noosha
دهکده مازیچال در ارتفاع ۲۶۰۰ متری از سطح دریا قرار دارد. در۵۰ کیلومتری شهر عباس و نزدیک کلاردشت که حدود یک ساعت زمان می‌برد تا بعد از گذر از 17 کیلومتر جاده، به ارتفاعات دیدنی مازیچال برساند.

چشم انداز بسیار زیبای روستای مازیچال با دیدی وسیع از رامسر تا چالوس، موقعیتی بی‌نظیر به این دهکده کوهستانی بخشیده است.

وجود تپه‌ها و کوه‌ها در این منطقه به گونه‌ای است که در هنگام بارندگی، مازیچال پر از ابرهایی می‌شود که هر لحظه شکل‌های زیبایی به خود می‌گیرند.

می‌گویند نامگذاری مازیچال به دلیل وجود درخت بلوط در این منطقه بوده است. در گویش محلی مردم منطقه، مازی به معنی درخت بلوط است و چال به معنای گودال و چاله. بنابراین مازی چال به گودال‌ها و دره‌هایی مملو از درختان بلوط (مازی) اشاره دارد که از قدیم در منطقه وجود داشته اند.

در یک نگاه کلی آب و هوای دلپذیر کوهستانی و مناظر زیبای جنگل و نمای دریای ابر، تصویری بهشتی از آفرینش خدا را نمایش می‌دهد.
... ادامه
دیدگاه · 1391/06/7 - 02:18 ·
4
امید
امید
وب سایت روستای چلیکدان افتتاح شد {-7-}{-7-}{-7-}{-7-}{-7-}{-7-}{-7-}
[لینک]
abbasali
abbasali
<strong>داستان خیلی جالب</strong><br>یک نفر عتیقه فروش به منزل روستایی ساده ای وارد شد. دید تغار قدیمی نفیسی دارد و در آن گوشه افتاده است و گربه ای در آن آب می خورد. ترسید اگر قیمت تغار را بپرسد روستایی ملتفت مطلب شود و قیمت گزافی طلب کند. پس گفت : عمو جان چه گربه ی قشنگی داری ! آیا حاضری آن را به من بفروشی ؟ روستایی گفت : چند می خری؟ گفت : هزار تومان. روستایی گربه را در بغل عتیقه فروش گذاشت و گفت : خیرش را ببینی. عتیقه فروش پیش از آنکه از خانه روستایی می خواست بیرون برود ، با بی اعتنایی ساختگی گفت : عمو جان این گربه ممکن است در راه تشنه شود ، خوب است من این تغار را هم با خود ببرم. قیمتش را هم حاضرم بپردازم.{-129-} روستایی لبخندی زد و گفت : تغار را بگذارید باشد ؛ چون که بدین وسیله تا به حال ۵ گربه را فروخته ام!!
صفحات: 5 6 7 8 9

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ