یافتن پست: #زبان

bamdad
bamdad
ﺳﻼﻣﺘﯽ ﺭﻭﺯﯾﮑﻪ ﻣﻦ ﺳﻔﯿﺪ ﭘﻮﺷﯿﺪﻡ ... ﺭﻓﻘﺎ ﻣﺸﮑﯽ
ﭘﻮﺷﯿﺪﻥ ﻭ ﻣﻦ ﺣﺎﻝ ﻣﯿﮑﻨﻢ ﺑﺎ ﺗﯿﺮﯾﭙﺸﻮﻥ ...
ﺳﻼﻣﺘﯽ ﺍﻭﻥ ﭼﻨﺪﺗﺎﺷﻮﻧﻪ ﮐﻪ ﺗﺎﺑﻮﺕ ﻣﻦ ﺭﻭ ﺷﻮﻧﻪ ...
ﺳﻼﻣﺘﯽ ﯾﻪ ﺻﺪﺍﯼ ﺑﻠﻨﺪ ﻭ ﺻﺪﺍﯼ ﺗﮑﺮﺍﺭ ﺟﻤﻌﯿﺖ ...
ﺳﻼﻣﺘﯽ ﺻﺪﺍﯼ ﺻﻮﺕ ﻗﺮﺁﻥ ﯾﻪ ﺑﯿﻨﻮﺍ ... ﺳﻼﻣﺘﯽ ﺍﺷﮑﺎ ...
ﺳﻼﻣﺘﯽ ﺧﺎﮐﺎ ...
ﺳﻼﻣﺘﯽ ﺳﻨﮕﺎ ...
ﺳﻼﻣﺘﯽ ﺩﻝ ﮐﻨﺪﻧﺎ ...
ﺳﻼﻣﺘﯽ ﺑﻐﺾ ﮐﺮﺩﻧﺎ ...
ﺳﻼﻣﺘﯽ ﺗﻨﻬﺎﯾﯽ ﺯﯾﺮ ﺧﺎﮎ ... ﺳﻼﻣﺘﯽ ﺭﻭﺯﯾﮑﻪ ﻧﯿﺴﺘﻢ ...
ﺳﻼﻣﺘﯽ ﺭﻭﺯﯾﮑﻪ ﺭﻓﯿﻘﺎ ﻓﺮﺍﻣﻮﺷﻢ ﻣﯿﮑﻨﯿﺪ ... ﺳﻼﻣﺘﯽ
ﺭﻭﺯﯼ ﮎ ﻫﯿﭻ ﯾﺎﺩﻭ ﺧﺎﻃﺮﯼ ﺍﺯﻡ ﺗﻮ ﺫﻫﻦ ﺍﻃﺮﺍﻓﯿﺎﻡ
ﻧﻤﻮﻧﻪ ... ﺳﻼﻣﺘﯽ ﺍﻭﻥ ﺩﺳﺘﻪ ﺍﻓﺮﺍﺩﯼ ﮎ ﺑﺎ ﯾﺎﺩﺷﻮﻥ
ﺯﻧﺪﮔﯽ ﮐﺮﺩﻡ ﻭﻟﯽ ﯼ ﻟﺤﻈﻪ ﺏ ﻓﮑﺮﻡ ﻧﯿﻮﻓﺘﺎﺩﻥ ... ﺳﻼﻣﺘﯽ
ﺍﻭﻥ ﺑﯿﻞ ﻭ ﮐﻠﻨﮕﯽ ﮐﻪ ﻣﻨﻮ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﻫﻤﻪ ﺑﺪﺑﺨﺘﯽ ﺁﺯﺍﺩ
ﻣﯿﮑﻨﻪ ... ﺳﻼﻣﺘﯽ ﺍﻭﻥ ﻫﻤﻪ ﺧﺎﮐﯽ ﮐﻪ ﺭﻭﻡ ﻣﯿﺮﯾﺰﻥ ﺗﺎ
ﺑﻔﻬﻤﻢ ﭼﻘﺪ ﺳﻨﮕﯿﻨﯽ ﻣﯿﮑﺮﺩﻡ ﺭﻭ ﺩﻟﻪ ﺑﻌﻀﯿﺎ ... ﺳﻼﻣﺘﯽ
ﺍﯾﻦ ﺑﻐﺾ ﻟﻌﻨﺘﯽ ﮐﻪ ﻣﺜﻪ ﻣﺮﺩ ﺧﻮﺩﺷﻮ ﻧﮕﻪ ﺩﺍﺷﺘﻪ ...
ﺳﻼﻣﺘﯽ ﺭﻭﺯ ﺁﺧﺮ ﺯﻧﺪﮔﯿﻢ...

{-60-}
soheil
soheil
آب حيات عشق را در رگ ما روانه کن


آينه صبوح را ترجمه شبانه کن


اي پدر نشاط نو بر رگ جان ما برو


جام فلک نماي شو وز دو جهان کرانه کن


اي خردم شکار تو تير زدن شعار تو


شست دلم به دست کن جان مرا نشانه کن


گر عسس خرد تو را منع کند از اين روش


حيله کن و ازو بجه دفع دهش بهانه کن


در مثل است کاشقران دور بوند از کرم


ز اشقر مي کرم نگر با همگان فسانه کن


اي که ز لعب اختران مات و پياده گشته اي


اسپ گزين فروز رخ جانب شه دوانه کن


خيز کلاه کژ بنه وز همه دام ها بجه


بر رخ روح بوسه ده زلف نشاط شانه کن


خيز بر آسمان برآ با ملکان شو آشنا


مقعد صدق اندرآ خدمت آن ستانه کن


چونک خيال خوب او خانه گرفت در دلت


چون تو خيال گشته اي در دل و عقل خانه کن


هست دو طشت در يکي آتش و آن دگر ز زر


آتش اختيار کن دست در آن ميانه کن


شو چو کليم هين نظر تا نکني به طشت زر


آتش گير در دهان لب وطن زبانه کن


حمله شير ياسه کن کله خصم خاصه کن


جرعه خون خصم را نام مي مغانه کن


کار تو است ساقيا دفع دوي بيا بيا


ده به کفم يگانه اي تفرقه را يگانه کن


شش جهت است اين وطن قبله در او يکي مجو


بي وطني است قبله گه در عدم آشيانه کن


کهنه گر است اين زمان عمر ابد مجو در آن


مرتع عمر خلد را خارج اين زمانه کن


اي تو چو خوشه جان تو گندم و کاه قالبت


گر نه خري چه که خوري روي به مغز و دانه کن


هست زبان برون در حلقه در چه مي شوي



در بشکن به جان تو سوي روان روانه کن
... ادامه
دیدگاه · 1393/01/5 - 21:26 ·
3
soheil
soheil
چون سلیمان را سراپرده زدند

جمله مرغانش به خدمت آمدند

هم‌زبان و محرم خود یافتند

پیش او یک یک بجان بشتافتند

جمله مرغان ترک کرده چیک چیک

با سلیمان گشته افصح من اخیک

همزبانی خویشی و پیوندی است

مرد با نامحرمان چون بندی است

ای بسا هندو و ترک همزبان

ای بسا دو ترک چون بیگانگان

پس زبان محرمی خود دیگرست

همدلی از همزبانی بهترست

غیرنطق و غیر ایما و سجل

صد هزاران ترجمان خیزد ز دل

جمله مرغان هر یکی اسرار خود

از هنر وز دانش و از کار خود

با سلیمان یک بیک وا می‌نمود

از برای عرضه خود را می‌ستود

از تکبر نه و از هستی خویش

بهر آن تا ره دهد او را به پیش

چون بباید برده را از خواجه‌ای

عرضه دارد از هنر دیباجه‌ای

چونک دارد از خریداریش ننگ

خود کند بیمار و کر و شل و لنگ

نوبت هدهد رسید و پیشه‌اش

و آن بیان صنعت و اندیشه‌اش

گفت ای شه یک هنر کان کهترست

باز گویم گفت کوته بهترست

گفت بر گو تا کدامست آن هنر

گفت من آنگه که باشم اوج بر

بنگرم از اوج با چشم یقین

من ببینم آب در قعر زمین

تا کجایست و چه عمقستش چه رنگ

از چه می‌جوشد ز خاکی یا ز سنگ

ای سلیمان بهر لشگرگاه را

در سفر می‌دار این آگاه را

پس سلیمان گفت ای نیکو رفیق

در بیابانهای بی آب عمیق
... ادامه
دیدگاه · 1393/01/5 - 21:25 ·
3
soheil
soheil
حيدربابا ، ايلديريملار شاخاندا
سئللر ، سولار ، شاققيلدييوب آخاندا
قيزلار اوْنا صف باغلييوب باخاندا
سلام اولسون شوْکتوْزه ، ائلوْزه !
منيم دا بير آديم گلسين ديلوْزه


(١)
حيدربابا چو ابر شَخَد ،‌ غُرّد آسمان
سيلابهاى تُند و خروشان شود روان
صف بسته دختران به تماشايش آن زمان
بر شوکت و تبار تو بادا سلام من
گاهى رَوَد مگر به زبان تو نام من
... ادامه
دیدگاه · 1393/01/5 - 19:53 ·
3
soheil
soheil
ماهم كه هاله اي به رخ از دود آهش است

دائم گرفته چون دل من روي ماهش است

ديگر نگاه، وصف بهاري نمي كند

شرح خزان دل به زبان نگاهش است

ديدم نهان فرشته شرم و عفاف او

آورده سر به گوش من و عذرخواهش است

بگريخته است از لب لعلش شكفتگي

دائم گرفتگي است كه بر روي ماهش است

افتد گذر او به من از دور و گاهگاه

خواب خوشم همين گذر گاهگاهش است

هر چند اشتباه از او نيست ليكن او

با من هنوز هم خجل از اشتباهش است

اكنون گلي است زرد ولي از وفا هنوز

هر سرخ گل كه در چمن آيد گياهش است

اين برگهاي زرد چمن نامه هاي اوست

وين بادهاي سرد خزان پيك راهش است

در گوشه هاي غم كه كند خلوتي به دل

ياد من و ترانه من تكيه گاهش است

من دلبخواه خويش نجستم ولي خدا

با هر كس آن دهد كه به جان دلبخواهش است

در شهر ما گناه بود عشق و شهريار

زنداني ابد به سزاي گناهش است
... ادامه
دیدگاه · 1393/01/5 - 19:50 ·
3
soheil
soheil
این همه جلوه و در پرده نهانی گل من
وین همه پرده و از جلوه عیانی گل من
آن تجلی که به عشق است و جلالست و جمال
و آن ندانیم که خود چیست تو آنی گل من
از صلای ازلی تا به سکوت ابدی
یک دهن وصف تو هر دل به زبانی گل من
اشک من نامه نویس است وبجز قاصد راه
نیست در کوی توام نامه رسانی گل من
گاه به مهر عروسان بهاری مه من
گاه با قهر عبوسان خزانی گل من
همره همهمه*ی گله و همپای سکوت
همدم زمزمه*ی نای شبانی گل من
دم خورشید و نم ابری و با قوس قزح
شهسواری و به رنگینه کمانی گل من
گه همه آشتی و گه همه جنگی شه من
گه به خونم خط و گه خط امانی گل من
سر سوداگریت با سر سودایی ماست
وه که سرمایه هر سود و زیانی گل من
طرح و تصویر مکانی و به رنگ*آمیزی
طرفه پیچیده به طومار زمانی گل من
شهریار این همه کوشد به بیان تو ولی
چه به از عمق سکوت تو بیانی گل من
... ادامه
دیدگاه · 1393/01/5 - 19:49 ·
3
soheil
04.jpg soheil
@tarane
از زندگانيم گله دارد جوانيم

شرمنده ى جوانى از اين زندگانيم


دارم هواى صحبت ياران رفته را

يارى كن اى اجل كه به ياران رسانيم


پرواى پنج روز جهان كى كنم كه عشق

داده نويد زندگى جاودانيم


چون يوسفم به چاه بيابان غم اسير

وز دور مژده ى جرس كاروانيم


گوش زمين به ناله ى من نيست آشنا

من طاير شكسته پر آسمانيم


گيرم كه آب و دانه دريغم نداشتند

چون ميكنند با غم بى همزبانيم

اى لاله ى بهار جوانى كه شد خزان

از داغ ماتم تو بهار جوانيم


گفتى كه آتشم بنشاني، ولى چه سود

برخاستى كه بر سر آتش نشانيم


شمعم گريست زار به بالين كه شهريار

من نيز چون تو همدم سوز نهانيم
... ادامه
soheil
soheil
ای صبا با توچه گفتند که خاموش شدی

چه شرابی به تو دادند که مدهوش شدی

تو که آتشکده عشق و محبت بودی

چه بلا رفت که خاکستر خاموش شدی

به چه دستی زدی آن ساز شبانگاهی را

که خود از رقت آن بیخود و بی هوش شدی

تو به صد نغمه زبان بودی و دلها همه گوش

چه شنفتی که زبان بستی و خود گوش شدی

خلق را گر چه وفا نیست و لیکن گل من

نه گمان دار که رفتی و فراموش شدی

تا ابد خاطر ما خونی و رنگین از تست

تو هم آمیخته با خون سیاوش شدی

ناز می کرد به پیراهن نازک تن تو

نازنینا چه خبر شد که کفن پوش شدی

چنگی معبد گردون شوی ای رشگ ملک

که به ناهید فلک همسر و همدوش شدی

شمع شبهای سیه بودی و لبخند زنان

با نسیم دم اسحار هم آغوش شدی

شب مگر حور بهشتیت به بالین آمد

که تواش شیفته زلف و بناگوش شدی

باز در خواب شب دوش ترا می دیدم

وای بر من که توام خواب شب دوش شدی

ای مزاری که صبا خفته به زیر سنگت

به چه گنجینه اسرار که سرپوش شدی

ای سرشگ اینهمه لبریز شدن آن تو نیت

آتشی بود در این سینه که در جوش شدی

شهریارا به جگر نیش زند تشنگیم

که چرا دور از آن چشمه پرنوش شدی
... ادامه
دیدگاه · 1393/01/5 - 19:40 ·
3
soheil
03.jpg soheil
در وصل هم ز عشق تو ای گل در آتشم

عاشق نمی شوی که ببینی چه می کشم

با عقل آب عشق به یک جو نمی رود

بیچاره من که ساخته از آب و آتشم

دیشب سرم به بالش ناز وصال و باز

صبحست و سیل اشک به خون شسته بالشم

پروانه را شکایتی از جور شمع نیست

عمریست در هوای تو میسوزم و خوشم

خلقم به روی زرد بخندند و باک نیست

شاهد شو ای شرار محبت که بی غشم

باور مکن که طعنه طوفان روزگار

جز در هوای زلف تو دارد مشوشم

سروی شدم به دولت آزادگی که سر

با کس فرو نیاورد این طبع سرکشم

دارم چو شمع سر غمش بر سر زبان

لب میگزد چو غنچه خندان که خامشم

هر شب چو ماهتاب به بالین من بتاب

ای آفتاب دلکش و ماه پری وشم

لب بر لبم بنه بنوازش دمی چونی

تا بشنوی نوای غزلهای دلکشم

ساز صبا به ناله شبی گفت شهریار

این کار تست من همه جور تو می کشم
... ادامه
دیدگاه · 1393/01/5 - 19:39 ·
3
رضا
14558_10202007026834281_1192846562_n.jpg رضا
متاسفانه انگار خبر تایید شده یکی از مرزبانهای گروگان گرفته شده توسط گروه جیش العدل کشته شده {-60-}
mostafa AZ
mostafa AZ
واقعیت در این دنیا
1- شما نمیتوانید صابون روی چشمانتان بریزید.
2- شما نمیتوانید موهایتان را بشمارید.
3- شما نمیتوانید ازبینی خود نفس بکشید زمانیکه،زبانتان بیرون است.
4- شما مورد سوم را انجام دادید.
5- زمانیکه انجام دادید،فهمیدیدکه‎ ‎میتوانیداماشبیه به یک حیوان با وفا شدید.
6- الان لبخند میزنید،درحالیکه سرکار رفته اید.
7- به دیگران اس کنید تا انتقام بگیرید.
... ادامه
دیدگاه · 1392/12/28 - 01:59 ·
6
متین (میراثدار مجنون)
12.jpg متین (میراثدار مجنون)
من , تنهایی ام را نه با دود سیگار ....
نه با یاد تو ....
نه با افسوس خوردن ....
با هیچ چیز .... هیچ چیز آلوده نمیکنم....
تنهایی من " قداست " دارد!
مانند یک میزبان خوب از مهمانم پذیرایی میکنم!
قدمش هم بر سر چشمان بی حالم!
بودنش بر سر منت! که وجودش به وجود بی غیرت تو شرف دارد!
همین....
... ادامه
صوفياجون
thumb_HM-20137545313811460891394996402.716.jpg صوفياجون
حمید
فقر.jpg حمید
جامعه ای که در آن حق فقیر از غنی بدون لکنت زبان گرفته نشود اسلامی نیست
پیامبر اکرم (ص)
دیدگاه · 1392/12/25 - 22:01 ·
4
bamdad
bamdad
...
وقتی تو نیستی
نه هست های ما
چونان که بایدند
نه باید ها…

...مثل همیشه آخر حرفم
و حرف آخرم را
با بغض می خورم
عمری است
لبخند های لاغر خود را
در دل ذخیره می کنم:
باشد برای روز مبادا!
اما
در صفحه‌های تقویم
روزی به نام روز مبادا نیست
آن روز هر چه باشد
روزی شبیه دیروز
روزی شبیه فردا
روزی درست مثل همین روزهای ماست
اما کسی چه می‌داند؟
شاید
امروز نیز روز مبادا باشد!

وقتی تو نیستی
نه هست های ما
چونانکه بایدند
نه باید ها…

هر روز بی تو
روز مبادا است!
zahra
zahra
رشتیـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـها . . .
شتیـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـها . . .
√ رشتيها جزء اولين ايرانيها بودن كه به دختراشون اجازه رفتن به مدرسه
و تحصيل دادن..

√ اولین داروخانه شبانه روزی ایران(داروخانه کارون) و اولین خانه
سالمندان و معلولین ایران توسط دکتر آرسن در رشت احداث شد.

√ اولین بانک ایران (بانک سپه) در رشت تاسیس شد…

√ اولین بازیگر تئاترِ زنِ ایران (مرحوم فرخ لقا هوشمند) و همچنین
مرحوم حمیده خیرآبادی معروف به نادره و ملقب به مادر سینمای ایران رشتی
بود..

√ رشت اولین شهر برای صادرات و واردات با اروپا بود.
√ اولین کتابخانه ی ملی ایران, کتابخانه ملی رشت بود.

√ رشت تنها شهر در دنیاست که باران هایی بصورت خاکی در آن میبارد و
معروف به خاک باران است.

√ همچنین مرحوم محمود اعتمادزاده معروف به “به آذین” اولین مهندس کشتی
سازی در ایران ویکی از دو نفری در کل دنیاست که توانسته اند کلام رومن
رولان نویسندۀ معروف فرانسوی رابفهمند و به زبان خودشان ترجمه کنند.
علاوه بر این ایشان تنها کسی هستند که تعریفی از “آزادی ” ارائه داده
اند که هنوز تعریف دیگری بعد از آن نتوانسته است به جامعیت و دقت تعریف
ایشان از مقولۀ “آزادی ” باشد. او نیز متولد شهر رشت است.

√ معروفترین پروفسورها و مغزهای ایرانی در دنیا (پروفسور رضا, پروفسور
سمیعی, مرحوم پروفسور اکبرزاده , مرحوم دکتر بهزاد پدر زیست شناسی
ایران, دکتر محمدرضا عطرچیان عضو AFFILATE مهندسین سیویل آمریکا (ASCE)
عضو سازمان بین المللی کارشناسان ORDINEX که مرکز آن در کشور سوئیس
میباشد) و… رشتی هستند.

این ها لاف نیست!
بلکه عظمت یک شهر با پیشینه ی تاریخی, علمی و فرهنگیِ غنیست..

ایران با تمام اقوامش زیباست
... ادامه
bamdad
bamdad
دلم در حلقه غمها نشسته

زبانم بسته و سازم شکسته

وجودم پر ز شعر عاشقانست

تورا می خواهم و این ها بهانست . . .
دیدگاه · 1392/12/23 - 20:09 ·
7
bamdad
bamdad
دل من جدیدا زبان نفهم شده .


آخه الان تو رو از کجا براش بیارم .؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

{-60-}
دیدگاه · 1392/12/23 - 17:06 ·
5
hastii
jEzr0107Dore_CyrusRestoringTheVessel.jpg hastii
هفت رازخوشبختی اززبان کوروش
یک دوست خوب داشته باش
همیشه لبخندبزن
عصبانی نشو
زیادببخش
متنفرنباش
کم توقع باش
ساده زندگی کن
... ادامه
دیدگاه · 1392/12/22 - 13:21 ·
7
صفحات: 9 10 11 12 13

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ