عشق اگر با تو بیاید به پرستاری من
شب هجران نکند قصد دل آزاری من
روزگاری که جنون رونق بازارم بود
تو نبودی که بیایی به خریداری من
برگ پاییزیم و خسته دل از باد خزان
باغبان نیز نیامد پیِ دلداری من
اشک گرم و غم عشق آمد و جانا چه کنم
گر به فردا نرسد این شب بیداری من
من و دیوانگی و مهر و وفا یار شدیم
تا تو باشی و من و عشق و وفاداری من
عشق اگر با تو بیاید به پرستاری من
قصه ی عشق شود قصه ی بیماری من
... ادامه
شب بخیر صوفیا
1392/11/10 - 22:57منم کم کم باید برم...
شبت بخیر اجی خوب بخوابی
1392/11/10 - 22:58شب بخیر صوفیا الهی سردته![{-83-} {-83-}](https://nemidoonam.com/i/icons/a17.gif)
1392/11/11 - 00:31