صوفياجون
وقتی که نگات می شینه روی دیوار اتاقم. عکس تو. تو قاب چوبی دوباره میاد سراغم . یاد اون روزا می افتم با تو بودن زیر بارون . وقتی که شرمنده بودن پشیمون لیلی ومجنون. یاد اون شبا می افتم لب اون چشمه جاری. که گرفت از ما یه عکاس دو تا عکس یادگاری . یکی شون سهم تو بود ویک شونم مال من بود . کجا فکرشو می کردیم .آخرش جدا شدن بود. زیر رعد وبرق تقدیرمن و تو با هم شکستیم. توی رویاهامون اما هنوزم صاف ویه دستیم . گل سرخی که تو دادی بعد پرواز تو پژمرد . خشکش این جا روی طاقچه است . خاطرش هست و خودش مرد . توی میدون زمونه من وتو بازی رو باختیم تقصیر طالع ما بود سرنوشتو خوب شناختیم. مثل اون کلاغ قصه که نمی رسید به خونه . دوست نداشت که مال هم شیم دست بی رحمه زمونه . اسمش اینه که تو رفتی یادگاریت روبرومه تورو داشتن تا همیشه منتهای آرزومه. بی گناهی اما کوچ ات چه آتیشی زد به ریشه ام . همیشه بهت می گفتم نباشی دیوونه می شم . می دونی ما بی گناهیم جرم مون فقط وفا بود . هیچ دلی راضی نمی شه که بگه تقصیر ما بود. مخمل خاطره تو توی صندوقچه چوبی خوابیده مثل یه قصه پره راز و پره خوبی.
تو رو می سپرم به دست صاحب پونه و خورشید. ولی افسوس و صد افسوس که تو رو به من نبخشید
1391/09/23 - 00:23