مي گــــم : خداحــافظ كه تُــو، چشم تـَــر كـني كه بـگــي: كـجـا؟ مَگـه دَست خُودتـه اين اومَــدنو رَفتـَــنا ؟ بعدش سفت بغلم كُـني بـگــــي: كه هيچ رفتَــني تـُـو کار نيست اينـو توو مُخت فرو کُـن ! هَميـن جـا ، بـه دلت اشاره کُني ، جاتـه تا هَميشـه! آخــــر سَرش هم مُحکـم بگي: شـير فـَهم شــد؟ كه مَــن ، دل ضَعفـه بگيرم از اين همـه عاشقانـه هاي مَردونـه و مُحـكَمت ..!
... ادامه