امشب عروسش می شوی…من دوستت دارم هنوز!
بی من چه شیرین میروی…من دوستت دارم هنوز!
در این مثلث سوختم…دارم به سویت می دوم
داری به سویش میدوی…من دوستت دارم هنوز!
قسمت نشد در این غزل…شاید جهان دیگری…
مستی و رقص و مثنوی..!من دوستت دارم هنوز!
امشب برایت بغض من کل میکشد محبوب من!
حتی اگر هم نشنوی من دوستت دارم هنوز!
در سنگسار قلب من لبخند تو زیباترست…
یک جور خاص معنوی من دوستت دارم هنوز!
خوشبخت باشی عمر من در پنت هاس برج عشق!!!
در ایستگاه مولوی من دوستت دارم هنوز!
دارد غرورم میچکد از چشمهایم روی تخت…!
داری عروسش می شوی…من دوستت دارم هنوز
#مهدی_حسینی
تصور کنین وقتی عماد این جوجه رو ببینه
1395/03/16 - 15:08یه عزراییل داشتیم محمد طه پدرجوجه بدبختو درآورد خواهرمم بردش زیباکنار خونه پدرشوهرش من بی جوجو شدم خیلی ناز بود هرجا میرفتم دنبالم میومد یا از در میومدی تو خونه میدویید سمتت با یه شوق و ذوقی میومد سمتت انگار واسه یه بچه قاقا لی لی خریده باشی عین اون دونه رو تو دستم میخورد شبا از سرکار میومدم میرفتم منو میدید نازش میکردم بعد هدایتش میکردم تو جعبه میخوابید ارامش داشت برعکس وقتی محمد طه رو میدید فرار میکرد آخه زجرش میداد پاهاشو میکشید خیلی اذیتش میکرد قسمت نشد عماد ببینتش
1395/03/16 - 22:42جلوی دست بچه باشه باید فاتحه جوجه رو بخونی .
1395/03/17 - 00:00