یافتن پست: #هستم

رضا
رضا
به اینهایی که میان سوال می پرسن بعد که میخوام جواب بدم غیبشون میزنه چی باید گفت ؟
صوفياجون
عکس۰۹۹۴.jpg صوفياجون
البته اینا تیکه های کوچیکشن هنوز بزرگه رو شروع نکردم مونده {-7-}خب نمیدونستم چه پارچه ای رو انتخاب کنم {-9-}{-15-}
9 دیدگاه · 1394/09/7 - 14:13 در Art ·
3
صوفياجون
صوفياجون
من برم نماز بخونم واسه فردا دعا کنم {-7-}{-17-} برمیگردم اگه بودین که هیچ اگه نبودین خدافظ {-22-}
مرجان بانو :)
236x237_1448090215188699.jpg مرجان بانو :)
ندا
ندا
[لینک]
دیدگاه · 1394/08/29 - 23:01 ·
ندا
ندا
[لینک]
دیدگاه · 1394/08/29 - 22:59 ·
مرجان بانو :)
236x236_1447656982608329.jpg مرجان بانو :)
مرجان بانو :)
236x316_1447587089428097.jpg مرجان بانو :)
bamdad
photo_2015-11-11_18-01-30.jpg bamdad
عاشق قرمه سبزی هستم
{-197-}
مرجان بانو :)
236x419_1446399319564642.jpg مرجان بانو :)
همینجوری یهویی ....
16 دیدگاه · 1394/08/17 - 20:19 توسط Mobile ·
3
Mohammad
39295_478993015489722_534591492_n.jpg Mohammad
bamdad
bamdad
همسر يکي از فرمانده‌هانِ پاسگاه،
که به تازگي ازدواج کرده،
و چندين ماه از زندگي‌شان،
دور از شهر و بستگان،
در منطقه‌ی خدمتِ همسرش مي‌گذشت،
بدجوري دلتنگِ خانواده‌ی پدري‌اش شده بود..

او چندين بار از شوهرش درخواست مي‌کند
که براي ديدنِ پدر و مادرش،
به شهرشان، به اتفاقِ هم،
يا به تنهايي مسافرت کند،
ولي شوهرش،
هربار، به بهانه‌اي از زير بارِ موضوع شانه خالي مي‌کرد..

زن که در اين مدت،
با چگونه‌گيِ برخوردِ مامورانِ زير دستِ شوهرش،
و مکاتبه‌ی آن‌ها برايِ گرفتنِ مرخصي و سایر امورِ اداری،
کم و بيش آشنا شده بود،
به فکر مي‌افتد که
حالا که همسرش به خواسته‌ی وي اهميت نمي‌دهد،
او هم به‌صورتِ مکتوب،
و همانندِ سایرِماموران،
براي رفتن و ديدار با خانواده‌اش،
درخواست مرخصي بکند.

پس
دست به کار شده و
در کاغذي،
درخواستِ کتبي‌ای، به اين شرح،
خطاب به همسرش مي‌نويسد:

از :سمیرا
به :جناب آقای حسن . . . فرمانده‌ی محترم پاسگاه . . .

موضوع : درخواستِ مرخصی

احتراما به استحضار می رساند که
اين‌جانب سمیرا
همسرِ حضرت‌عالي،
که مدت چندين ماه است،
پس از ازدواج با شما،
دور از خانواده و بستگانِ خود هستم،
حال که شما به‌دليلِ مشغله‌ی بيش از حد،
فرصتِ سفر و ديدار با بستگان را نداريد،
بدين‌وسيله از شما تقاضا دارم که با مرخصيِ اين‌جانب،
به مدتِ 15 روز،
براي مسافرت و ديدنِ پدر و مادر واقوام، موافقت فرمایيد....

با احترام
همسر دلبند شما سمیرا

و نامه را در پوشه‌ی مکاتباتِ همسرش مي‌گذارد...
چند وقت بعد،
جوابِ نامه، به اين مضمون،
به دست‌اش رسید:

سرکار خانم سمیرا همسر عزیز من

عطف به درخواستِ مرخصيِ سرکارِ عالي،
جهت سفر، برايِ ديدار با اقوام،
بدین‌وسیله اعلام می‌دارد،
با درخواستِ شما،

به‌ شرطِ تعیينِ جانشين،
موافقت مي‌شود....

فرمانده‌ی پاسگاه

{-7-}
مرجان بانو :)
مرجان بانو :)
به به دوستان قد بلند...
Mohammad
رضا
@yilmaz67
[لینک]
صوفياجون
صوفياجون
[لینک]
رضا
رضا
مرجان روز تولدش قرار هست بهمون شیرینی بده ؟ ">مرجان بانو :)
مرجان بانو :)
6.jpg مرجان بانو :)


با تشکر از زحمات برادر بزرگوار Mohammad
bamdad
bamdad
1) شما در يك مهماني ، يك دختر بسيار زيبا رو مي بينين و ازش خوشتون مياد ، بلافاصله ميرين پيشش و مي گين : "من پسر ثروتمندي هستم ، با من ازدواج كن" ، به اين ميگن: بازاريابي مستقيم
2) شما در يك مهماني به همراه دوستانتون، يك دختر بسيار زيبا رو مي بينين و ازش خوشتون مياد ، بلافاصله يكي از دوستاتون ميره پيش دختره ،به شما اشاره مي كنه و مي گه : " اون پسر ثروتمنديه ، باهاش ازدواج كن" ، به اين مي گن:
تبليغات
3) شما در يك مهماني ، يك دختر بسيار زيبا رو مي بينين كه داره به سمت شما مياد و ميگه : "شما پسر ثروتمندي هستي ، با من ازدواج مي كني؟" ، به اين مي گن :
شناسايي علامت تجاري شما توسط مشتري
4) شما در يك مهماني ، يك دختر بسيار زيبا رو مي بينين و ازش خوشتون مياد ، بلافاصله ميرين پيشش و مي گين : "من پسر ثروتمندي هستم ، با من ازدواج كن" ، بلافاصله اون هم يك سيلي جانانه نثار شما مي كنه ، به اين ميگن:

پاسخ مشتري!
5) شما در يك مهماني ، يك دختر بسيار زيبا رو مي بينين و ازش خوشتون مياد ، بلافاصله ميرين پيشش و مي گين : "من پسر ثروتمندي هستم ، با من ازدواج كن" و اون بلافاصله شما رو به همسرش معرفي مي كنه ، به اين مي گن :

شكاف بين عرضه و تقاضا!
6) شما در يك مهماني ، يك دختر بسيار زيبا رو مي بينين و ازش خوشتون مياد ، ولي قبل از اين كه بگين : "من پسر ثروتمندي هستم ، با من ازدواج كن" ، همسرتون پيداش ميشه ،به اين ميگن :

منع ورود به بازارهای جدید!

{-29-}
رضا
رضا
تو دهن بچه ها قرمز بریزید چون فلفل سیاه قدیمی شده داشته باشین {-7-}
bamdad
photo_2015-10-17_19-53-01.jpg bamdad
:)
مرجان بانو :)
710509623_69004.jpg مرجان بانو :)
نظرتون راجع به این گل چیه دوستان آیا رنگش مشکل داره؟
5 دیدگاه · 1394/07/18 - 20:04 توسط Mobile ·
5
مرجان بانو :)
مرجان بانو :)
@Yilmaz67
چرا هیچ پستی نمیذاری ؟
یه کم فعالتر باش،
مرجان بانو :)
IMG_20151004_195441.jpg مرجان بانو :)
عاشق حضرت هستم.
دیدگاه · 1394/07/13 - 20:19 توسط Mobile ·
5
bamdad
1f4f12795abe2906def2670f5cb6f424.jpg bamdad
کودکي با پاي برهنه روي برف ها ايستاده بود


و به ويترين فروشگاهي نگاه مي کرد.


زني در حال عبور او را ديد و دلش سوخت،


او را به داخل فروشگاه برد و برايش لباس و کفش خريد


و گفت: مواظب خودت باش!


کودک پرسيد: ببخشيد خانم شما خدا هستيد؟


زن لبخند زد و پاسخ داد: نه من فقط يکي از بنده هاي خدا هستم.


کودک گفت: مي دانستم با او نسبتي داريد!

{-35-}
مرجان بانو :)
مرجان بانو :)
ﺍﺯ ﯾﻪ ﺩﻭﺳﺘﯽ ﭘﺮﺳﯿﺪﻡ ﺑﭽﻪ ﺍﺕ ﺭﺍ ﺑﯿﺸﺘﺮ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺭﯼ ﯾﺎ ﻫﻤﺴﺮﺕ ﺭﻭ ﭘﺎﺳﺦ ﺟﺎﻟﺒﯽ ﺩﺍﺩ : ﮔﻔﺖ ﺑﭽﻢ ﻋﺎﺷﻘﺎﻧﻪ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺭﻡ ﻭﻟﯽ ﺯﻧﻢ ﺭﻭ ﻋﺎﻗﻼﻧﻪ ﮔﻔﺘﻢ ﯾﻨﯽ ﭼﯽ ؟ ﮔﻔﺖ ﻣﻦ ﻋﺎﺷﻖ ﺑﭽﻢ ﻫﺴﺘﻢ ﻫﻤﻪ ﮐﺎﺭﻫﺎﺵ ﺭﻭ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺭﻡ ﻫﻤﻪ ﺍﻓﮑﺎﺭﺵ ﺭﻭ ﻭﻫﻤﻪ ﺣﺮﮐﺎﺗﺶ ﺭﻭ ﻭ ....... ﻫﻤﻪ ﭼﯿﺰﺵ ﺑﺮﺍﻡ ﺯﯾﺒﺎﺳﺖ ﺣﺘﯽ ﺍﮔﺮ ﺑﺮﺍﯼ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ ﺑﺪ ﺑﺎﺷﻪ ﻭﻟﯽ ﻫﻤﺴﺮﻡ ﺭﺍ ﻋﺎﻗﻼﻧﻪ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺭﻡ . ﺩﺧﺘﺮ ﺯﯾﺒﺎﯼ ﺭﻭﯾﺎﻫﺎﯼ ﻣﻦ ﻭﻗﺘﯽ ﺑﺎ ﻣﻦ ﺍﺯﺩﻭﺍﺝ ﮐﺮﺩ ﺯﯾﺒﺎﺗﺮﯾﻦ ﻣﻮﻫﺎ ﺭﻭ ﺩﺍﺷﺖ ﺑﻨﺎﺑﺮﯾﻦ ﺍﻻﻥ ﮐﻪ ﺑﯿﻦ ﻣﻮﻫﺎﯼ ﺯﯾﺒﺎﯾﺶ ﻣﻮﻫﺎﯼ ﺳﻔﯿﺪ ﻣﯿﺒﯿﻨﻢ ﻣﻦ ﺍﻭﻥ ﻣﻮﻫﺎﯼ ﺳﻔﯿﺪ ﺭﻭ ﻣﯽ ﭘﺮﺳﺘﻢ . ﻭﻗﺘﯽ ﺑﺎ ﻣﻦ ﺍﺯﺩﻭﺍﺝ ﮐﺮﺩ ﺻﻮﺭﺗﺶ ﺑﺴﯿﺎﺭ ﺯﯾﺒﺎ ﺑﻮﺩ ﺟﺎﻻ ﮐﻪ ﭼﺮﻭﮐﻬﺎﯼ ﺻﻮﺭﺗﺶ ﺭﺍ ﻣﯽ ﺑﯿﻨﻢ ﻣﻦ ﺍﻭﻥ ﺧﻄﻬﺎﯼ ﺻﻮﺭﺗﺶ ﺭﻭ ﺳﺠﺪﻩ ﻣﯿﮑﻨﻢ ﻭﻗﺘﯽ ﺍﺯ ﺩﺳﺖ ﻣﻦ ﻋﺼﺒﺎﻧﯽ ﻣﯿﺸﻪ ﻭ ﺳﮑﻮﺕ ﻣﯿﮑﻨﻪ ﻣﻦ ﺍﻭﻥ ﺳﮑﻮﺕ ﺭﻭ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺭﻡ . ﻭﻗﺘﯽ ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﻣﻦ ﭼﻨﺪﯾﻦ ﺳﺎﻝ ﺑﺎ ﻧﺎ ﻣﻼﯾﻤﺎﺕ ﺳﺎﺧﺘﻪ ﻣﻦ ﺍﻭﻥ ﺳﺎﺧﺘﻨﺶ ﺭﺍ ﺩﯾﻮﺍﻧﻪ ﻭﺍﺭ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺭﻡ ﭘﺲ ﻣﻦ ﻧﺴﺒﺖ ﺑﻪ ﻫﻤﺴﺮﻡ ﻋﺎﻗﻼﻧﻪ ﻋﺎﺷﻖ ﻫﺴﺘﻢ ﺯﻥ ﻫﺮ ﭼﻘﺪﺭ ﻫﻢ ﮐﻪ ﺑﺰﺭﮒ ﺷﻮﺩ ، ﻫﻤﺴﺮ ﺷﻮﺩ ، ﻣﺎﺩﺭ ﺷﻮﺩ ، ﻣﺎﺩﺭ ﺑﺰﺭﮒ ﺷﻮﺩ ، ..... ﺩﺭﻭﻧﺶ ﻫﻨﻮﺯ ﻫﻢ ﺩﺧﺘﺮﯼ ﮐﻮﭼﮏ ﭼﺸﻢ ﺍﻧﺘﻈﺎﺭ ﺍﺳﺖ ، ﺍﻧﺘﻈﺎﺭ ﻣﯽ ﮐﺸﺪ ﺑﺮﺍﯼ ﻟﻮﺱ ﺷﺪﻥ ، ﻣﺤﺒﺖ ﺩﯾﺪﻥ ، ﺩﺳﺘﯽ ﻣﯿﺨﻮﺍﻫﺪ ﺑﺮﺍﯼ ﻧﻮﺍﺯﺵ ، ﻭ ﭼﺸﻤﯽ ﺑﺮﺍﯼ ﺳﺘﺎﯾﺶ .... ﻣﻬﻢ ﻧﯿﺴﺖ ﭼﻨﺪ ﺳﺎﻟﻪ ﺷﺪﯼ ، ﺯﻥ ﮐﻪ ﺑﺎﺷﯽ ، ﺩﻧﯿﺎﯼ ﺩﺭﻭﻧﺖ ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺻﻮﺭﺗﯽ ﺳﺖ..
... ادامه
دیدگاه · 1394/07/9 - 22:38 توسط Mobile ·
5
رضا
رضا
5 دقیقه منتظر کد وریفای تلگرام هستم نرسیده .
دیدگاه · 1394/06/31 - 23:30 ·
5
صفحات: 2 3 4 5 6

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ