Notice: Trying to get property of non-object in /home/nemidona/domains/nemidoonam.com/public_html/system/classes/class_post.php on line 209

Notice: Trying to get property of non-object in /home/nemidona/domains/nemidoonam.com/public_html/system/classes/class_post.php on line 210

Notice: Trying to get property of non-object in /home/nemidona/domains/nemidoonam.com/public_html/system/classes/class_post.php on line 209

Notice: Trying to get property of non-object in /home/nemidona/domains/nemidoonam.com/public_html/system/classes/class_post.php on line 210
شبکه اجتماعی نمیدونم - جستجو در پست ها

 

یافتن پست: #وام

محمد
محمد
.
استاد: کی جواب این سوالو میدونه؟
من دستمو بردم بالا
استاد: میخوای جواب بدی؟
من: پــــَ نه پــــَ میخوام ببینم باد از کدوم ور میاد !
.
.
... ادامه
دیدگاه · 1390/09/18 - 00:26 ·
2
محمد
محمد
. تو اتاق عمل نوزاد تازه به دنیا اومده به دستیار میگم چاقو رو بده میگه میخوای بند نافو ببری؟ پـَـَـ نَ پـَـَــــ میخوام رقص چاقو کنم از مامان بچه شاباش بگیرم!!
... ادامه
دیدگاه · 1390/09/18 - 00:24 ·
2
محمد
محمد
رفیقم اومده خونمون! وضو گرفته میخواد نماز بخونه!می پرسه قبله کدوم طرفه؟!
میگم:میخوای نماز بخونی؟! میگه: پـَـ نـَـ پـَـ میخوام دیش ماهوارتو تنظیم کنم!
... ادامه
دیدگاه · 1390/09/18 - 00:22 ·
2
محمد
محمد
مامانم سفره پهن کرده بود ,بهش گفتم میخوای شام بیاری؟ گفت: پـَــــــــ نَ پَـــــــــ میخوام گلای سفره رو اب بدم !
دیدگاه · 1390/09/18 - 00:21 ·
2
محمد
محمد
رفتم مرغ فروشی به فروشنده میگم بال دارین،
میگه بال مرغ؟
پـَـَـ نَ پـَـَــــ بال هواپیما، چندتا کوچه پایین تر سقوط کردیم میخوام درستش کنم !
... ادامه
دیدگاه · 1390/09/18 - 00:19 ·
2
امید
امید
دختره اومده بود آرايشگاه گفت ميخوام موهامو اکستنشن کنم. آرايشگره گفت الان وقت ندارم، ميشه براي بعد تاسوعا و عاشورا. دختره گفت واي نه! من براي تاسوعا عاشورا ميخوام
... ادامه
abbasali
abbasali
agh داره اعصابم خورد میشه می خوام پست بزنم تو بعضی گروه ها نمیشه چرا؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
دیدگاه · 1390/09/9 - 00:39 ·
abbasali
abbasali
<strong>خیلی خیلی جالب</strong><br>در یکی از کشورها یک مرکز خرید شوهر وجود داشت که ۵ طبقه بود و
دخترها به آنجا می رفتن و شوهری برای خود می گرفتن. شرایط این مرکز
خرید این بود هر کس فقط می توانست یک بار از این مرکز خرید کند و به
هر طبقه که می رفت دیگه نمی توانست به طبقه قبل برگردد. روزی دو
دختر به این مرکز خرید رفتن در طبقه اول نوشته بود این مردان شغل خوب
و بچه های دوست داشتنی دارند دختری که تابلو را خوانده بود گفت از بی
کاری بهتره ولی می خوام ببینم که بالاتری ها چی دارند؟ در طبقه دوم
نوشته بود این مردان شغل خوب با حقوق زیاد و بچه های دوست داشتنی
و چهره زیبا دارند. دختر گفت هوم م م طبقه بالاتر چه جوریه؟ طبقه سوم
نوشته بود این مردان شغل خوب با درآمد زیاد، بچه های دوست داشتنی و
چهره ای زیبا و درکار خانه هم کمک می کنند. دختر گفت وای ی ی چه قدر
وسوسه انگیز ولی بریم بالا تر ببینیم چه خبره؟ طبقه چهارم نوشته بود این
مردان شغل خوب با درآمد زیاد، بچه های دوست داشتنی، چهرهای زیبا،
در کار خانه به همسر خود کمک می کنند و هدفی عالی در زندگی دارند.
دختر: وای چه قرد خوب پس چه چیزی ممکنه در طبقه اخر باشه
... ادامه
دیدگاه · 1390/09/7 - 23:59 ·
melodi
melodi
بر عشق توام نه صبر پیداست نه دل / بی روی توام نه عقل برجاست نه دل / این غم که مراست کوه قافست نه غم / این دل که تراست سنگ خاراست نه دل .
abbasali
abbasali
ای تشنه شهید سر بریده دل از سر و از پسر بریده در ظهر عطش مگر چه دیدی؟ کز جان و جهان نظر بریدی ای آب حیات دین احمد ای کشتی امت محمد بگذار که در غمت بمیرم کز چشم تو خون بها بگیرم بی سروسامان تو ام یاحسین دست به دامان توام یا حسین زهره ی منظومه زهرا حسین کشته ی افتاده به صحرا حسین عاقبت این عشق هلاکم کند در گذر کوی تو خاکم کند
... ادامه
دیدگاه · 1390/09/6 - 14:05 ·
1
abbasali
abbasali
خسته از نگاه عالم، گوشه گیر جنگلا خیلی دوس دارم برم به سرزمین کربلا اما این همه پرنده چرا طاووس شدم ای خدا ببین چطور از همه مایوس شدم آخه چی میشد منم عقاب و شاهین می شدم می تونستم بپرم به آرزوهای بلند همه زل زدن به پای زشت من نمی دونن که چیه سرشت من نمی دونن که میخام چیکار کنم دلمو به عشق کی دچار کنم دوست دارم راهی کربلا بشم تا منم سری توی سرا بشم حالا ازکجا برم پای پیاده ای خدا راهمونشون بده می خوام برم به کربلا
... ادامه
دیدگاه · 1390/09/6 - 14:04 ·
1
abbasali
abbasali
واااااااااااااای داره اعصابم خورد میشهمی خوام تو گروه ها پست بازرم،تو رو خدا یکاری کنین،در ضمن عکسم نمیتونم آپلود کنم#{-74-}{-74-}{-74-}{-74-}{-74-}{-74-}{-74-}{-74-}{-74-}
امید
امید
منم اومدم
رها
رها
سلام من رها هستم . رشتم گرافیکه . اینجا میخوام از گرافیک و درسام بنویسم . خوشحال میشم همراهیم کنید. شاد باشید و پایدار
abbasali
1316157154257664.png abbasali
به بابام میگم سویچ رو بده. میگه میخوای با ماشین بری بیرون؟ میگم پـَـ نـَـ پـَـ میخوام باهاش گوشم رو تمیز کنم دستش رو آورده بالا بزنه. میگم میخوای بزنی؟ میگه پـَـ نـَـ پـَـ میخوام قلنج کتفم رو بشکونم <br>*************************** <br>لیچ آب رفتم سر کلاس. استاد میگه بارون میاد؟ میگم پـَـ نـَـ پـَـ وقت نداشتم با لباس دوش گرفتم زود به کلاس برسم. <br>***************************<br> رفتم دارو خونه میگم یه بسته خلال دندون بدید. میگه میخوای دندونات خلال کنی؟ میگم پـَـ نـَـ پـَـ میخوام خودم تب سوزنی کنم <br>*************************** <br>امروز سر کلاس یه زنبور رو گرفتم پاشدم رفتم پنجره رو باز کردم که بندازمش بیرون, استاد میگه:زنبوره؟پیش خودم گفتم:لا اله الا الله!!! بعد میگه:میخای بندازیش بیرون؟؟؟ دیگه عنان از کف دادم و گفتم: پـَـ نـَـ پـَـ بیچاره نابیناست دستش رو گرفتم به در و دیوار نخوره!!! <br>*************************** <br>قورمه سبزی آوردن رومیز میگه قورمه سبزیه؟؟؟؟ پـَـ نـَـ پـَـ کوکوسبزیه آبشو زیاد کردن <br>***************************<br> یکی از بستگان دوستم فوت کرده بود . رفته بودم به
... ادامه
abbasali
1316157154257664.png abbasali
اومده خونمون میگه راستی توالتتون همونجاس میخوام برم ؟؟ میگم پـَـ نـَـ پـَـ رفته مسافرت خارجه تا 6 ما هم برنمیگرده. <br>*************************** <br>رفتم کله پزی میگم یه دست کله پاچه بده میگه چشمم بزارم؟ پـَـ نـَـ پـَـ من چشم میزارم گوسفنده بره قایم شه <br>***************************<br> بابام داره با شیر و دوش حموم ور میره ، سه ساعت با شورت دم در حموم یه لنگه پا وایسادم بر می گرده می گه : اِ اِ اِ …! می خوای بری حموم؟!!! میگم : پـَـ نـَـ پـَـ اومدم مسابقات پرورش اندام ، منتظرم برگردی برات فیگور بگیرم..! <br>*************************** <br>از فیس بوک اومدم بیرون کامپیوترو خاموش کردم خواهرم میگه: خسته شدی از فیس بوک اومدی بیرون ؟ منم گفتم: پـَـ نـَـ پـَـ بهم گفتن یه 5 دیقه برو بیرون میخوایم کفشو تی بکشیم <br>***************************
... ادامه
امید
امید
<br><strong>نه باورم نميشه كه تو منو از ياد ببري<br>تولدم شد بي وفا ، از تو نيومد خبري<br>چشماي من خشك شد به در ، حالا كي بي وفاتره؟<br>بالو پرش دادم ولي ديگه واسم نميپره<br>اينو بدون دستاي من گرميه دستاتو ميخواد<br>تورو به عشقمون قسم اون روزا رو يادت بياد<br>حتي ديگه خدامونم به دادمون نميرسه<br>گريه نكن كه دستامون به دست هم نميرسه<br>تورو خدا بهش بگين صبر منم سر اومده<br>خدا به من بگو چرا خوشي به من نيومده<br>بهش بگين سراغشو از كس ناكس ميگيرم<br>بهش بگين اگه نياد تو انتظارش ميميرم<br>آخه چرا نگاه اون چنگي به دل نميزنه<br>ميگن يكي تو قلبشه جونمو آتيش ميزنه<br>فقط خدا ازت ميخوام دست توي دستاش بزارم<br>جز آرزوي ديدنش هيچ آروزيي ندارم<br>بازم ميگم دوست دارم ، كاش عشقمون جون بگيره<br>برگرد ميون كلبمون ، تا سرو سامون بگيره<br>ببخش اگه قسمت نشد توي چشات نگاه كنم<br>يا سر رو شونت بزارم اسم تو رو صدا كنم<br>تو هم منو بزار برو اما بدون رسمش نبود<br>جز تو آخه كيو دارم ؟ دليل رفتنت چي بود؟<br>اون كه نخواست پيشم باشي بايد خودش صبرم بده<br>خدا گرفتي عشقمو ، جواب قلبمو بده</strong>
... ادامه
abbasali
abbasali
وﻗتی ﻛﻪ دﻟﺘﻨﮓ میﺷﻢ و ﻫـﻤـﺮاه ﺗـﻨـﻬﺎﻳـی ﻣﻴـﺮم<br> داغ دﻟـﻢ ﺗﺎزه ﻣﻴﺸﻪ<br> زﻣﺰﻣﻪﻫﺎی ﺧﻮﻧﺪﻧﻢ وﺳﻮﺳﻪﻫﺎی ﻣﻮﻧﺪم ﺑﺎ ﺗﻮﻫﻢ اﻧﺪازه ﻣﻴﺸﻪ<br> ﻗـﺪ ﻫﺰارﺗـﺎ ﭘـﻨـﺠﺮه ﺗﻨﻬﺎیی آواز میﺧﻮﻧﻢ دارم ﺑﺎ کی ﺣﺮف ﻣزﻧﻢ؟ ﻧـﻤـیدوﻧـﻢ، ﻧـﻤـیدوﻧـﻢ اﻳﻦ روزا دﻧﻴﺎ واﺳﻪ ﻣﻦ از ﺧﻮﻧﻤﻮن ﻛﻮﭼﻴک ﺗﺮه ﻛـﺎش میﺗـﻮﻧﺴﺘﻢ ﺑﺨـﻮﻧﻢ ﻗـﺪ ﻫـﺰارﺗﺎ ﭘـﻨـﺠﺮه ﻃﻠﻮع ﻣﻦ، ﻃﻠﻮع ﻣﻦ وﻗتی ﻏﺮوب ﭘﺮ ﺑﺰﻧﻪ ﻣـﻮﻗـﻊ رﻓـﺘـﻦ ﻣـﻨﻪ ﻃﻠﻮع ﻣﻦ، ﻃﻠﻮع ﻣﻦ وﻗتی ﻏﺮوب ﭘﺮ ﺑﺰﻧﻪ ﻣـﻮﻗـﻊ رﻓـﺘـﻦ ﻣـﻨﻪ ﺣﺎﻻ ﻛﻪ دﻟﺘﻨگی داره رﻓﻴـﻖ ﺗﻨﻬﺎﻳـﻴﻢ ﻣﻴﺸﻪ ﻛﻮﭼﻪﻫﺎ ﻧﺎرﻓﻴﻖ ﺷﺪن ﺣﺎﻻ ﻛﻪ میﺧﻮام ﺷﺐ و روز ﺑـﻪ ﻫـﻢ دﻳـﮕـﻪ دروغ ﺑـﮕـﻦ ﺳـﺎﻋﺖ ﻫﺎ ﻫـﻢ دﻗﻴـﻖ ﺷـﺪن ﻃﻠﻮع ﻣﻦ، ﻃﻠﻮع ﻣﻦ وقتیﻏﺮوب ﭘﺮ ﺑﺰﻧﻪ ﻣـﻮﻗـﻊ رﻓـﺘـﻦ ﻣـﻨﻪ ﻃﻠﻮع ﻣﻦ، ﻃﻠﻮع ﻣﻦ وقتی ﻏﺮوب ﭘﺮ ﺑﺰﻧﻪ <br>ﻣـﻮﻗـﻊ رﻓـﺘـﻦ ﻣـﻨﻪ
... ادامه
abbasali
abbasali
<strong>ناز کردن دخترا تا پشیمونیشون</strong>پسر: سلام عزیزم خوبی؟ <br>دختر: سلام ای بد نیستم <br>پسر: عزیزم چیکار میکردی؟ دختر: هیچی کاری داشتی؟ <br>پسر: آره زنگ زدم بگم حاضر شو باهم شام بریم بیرون یه گشتیم بزنیم<br> دختر: الان؟ من که نمیتونم بزار واسه بعد<br> پسر: واسه چی؟ <br>دختر: الان زیاد حوصله ندارم <br>پسر: خب حالا پاشو بیا بریم حوصلت میاد <br>دختر: نه آخه یه جوریم حوصله ندارم اصلا، امروز یوگا نرفتم اعصابم آروم نیست <br>پسر: باشه پس بمونه واسه بعد دختر: خب حالا دیگه گفتی میام دیگه<br> پسر: نه نمیخواد بزار باشه واسه بعد <br>دختر: نه بیا بریم دیگه الان یه خورده حوصلم اومد <br>پسر: گفتم که نه ولش کن توام حوصله نداری <br>دختر: نه آخه اصلا خودم میخواستم بهت زنگ بزنم بگم شب بریم بیرون <br>پسر: نه بمونه یه شب دیگه خدافظ
... ادامه
صفحات: 125 126 127 128 129

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ