تقدیم به او كه میداند حرف دلم را:
من لبریز از گفتنم نه از نوشتن . باید که اینجا روبروی من بنشینی و گوش کنی . ایمان من به تو ، ایمان من به خاک است . به شکوه آنچه بازیچه نیست ، بیندیش . من خوب آگاهم که زندگی، یکسر صحنه بــازی است . اما بدان که همه کس برای بازی های حقیر آفریده نشده است . مرا به بازی کوچک شکست خوردگی مکشان . تو چون دستهای من، چون اندیشه های سوگوار این روزهای تلخ و چون تمام یادها از من جدا نخواهی شد
حدیث غریب دوست داشتن را اینک از زبان کسی بشنو که به صداقت صدای باران سخن می گوید . من هرگز نخواستم که از عشق ، افسانه ای بیافرینم . باور کن . من می خواستم که با دوست داشتن، زندگی کنم . کودکانه و ساده و روستایی . من از دوست داشتن فقط لحظه ها را می خواستم . آن لحظه ای که تو را به نــام می نامیدم . من هرگز نمی خواستم از عشق، برجی بیافرینم .
مـــرگ سخن ساده ای است . مگذار که خالی روزها و سنگینی شب ها در اعماق من، جایی از یاد نرفتنی باز کند . ما برای فرو ریختن آنچه کهنه است آفریده شدیم . بـــــــــــــــــــــــازگــــــــــــــــرد !
وای انوشکامن خنگ یه سری لیمو ترش داشتم میخوردم,پوست کندن هماناوبوش پیچیدن هماناواخراج ازکلاس هماناو...
1391/10/16 - 02:57 توسط Mobileما ته کلاس پفک میخوردیم دبیر تا بر میگشت یکی مینداختیم بالا
1391/10/16 - 03:07هر یه دونه 3 سال طول میکشید که صدا نخوره
ey jan
1391/10/16 - 03:09