تفاوت عشق وازدواج؟
یک روز پدر بزرگم برام یه کتاب دست نویس آورد، کتابی که بسیار گرون قیمت بود، و با ارزش، وقتی به من داد، تاکید کرد که این کتاب مال توئه مال خود خودته و من از تعجب شاخ در آورده بودم که چرا باید چنین هدیه با ارزشی رو بی هیچ مناسبتی به من بده.
من اون کتاب رو گرفتم و یه جایی پنهونش کردم، چند روز بعدش به من گفت کتابت رو خوندی؟ گفتم نه، وقتی ازم پرسید چرا گفتم گذاشتم سر فرصت بخونمش، لبخندی زد و رفت، همون روز عصر با یک کپی از روزنامه همون زمان که تنها نشریه بود برگشت اومد خونه ما و روزنامه رو گذاشت روی میز، من داشتم نگاهی بهش مینداختم که گفت این مال من نیست امانته باید ببرمش، به محض گفتن این حرف شروع کردم با اشتیاق تمام صفحه هاش رو ورق زدن وسعی میکردم از هر صفحه ای حداقل یک مطلب رو بخونم.
در آخرین لحظه که پدر بزرگ میخواست از خونه بره بیرون تقریبا به زور اون روزنامه رو کشید از دستم بیرون و رفت. فقط چند روز طول کشید که اومد پیشم و گفت ازدواج مثل اون کتاب و روزنامه میمونه، یک اطمینان برات درست میکنه که این زن یا مرد مال تو هستش مال خود خودت، اون موقع هست که فکر میکنی همیشه وقت
... ادامه
واااای موناجان خیلی ماهی...مرسی... آبجی ترانه خیلی خوشحال میشه....جبران میکنم..مطمئن باش مرده وقولش...باچه زبونی تشکرکنم
1391/10/22 - 04:30 توسط Mobileای بابا..انگار الان پاشدم رفتم در خونه روزگار ازش ی کپی از آهنگش گرفتم..مگه چیکار کردم؟
1391/10/22 - 04:31اسم اون یکی آهنگت فکر کنم اشتباس..
موناجان این حرفونزن نمیدونی بایه آهنگ خاطره داشتن وپیداش نکردن چه ضدحالیه!بازم ممنون.فکرکنم حیف توبودیاخداحافظی..
1391/10/22 - 04:35 توسط Mobileآره حیف تو بود درسته..الان میزارمش
1391/10/22 - 04:36واااای مونااشک توچشام حلقه زده,به همین شب عزیزبرات جبران میکنم...
1391/10/22 - 04:40 توسط Mobileخیلی مردی...کاش بتونم کاری بکنم که یه کوچولوجبران کنم
همین که خوشحال شدی..واسه من دنیاس داداش ِ گلم..
1391/10/22 - 04:43