داری میری بی مهابا تو سکوتِ تلخِ لب هام
من چه بی صدا شکستم توی بی خوابیِ شب هام
دیگه گم شدم تو گریه،دیگه درگیرِ سکوتم
دیگه آخرای کارِ دیگه نزدیکِ سقوطم
داری میری بی بهونه،چقد آهسته و آروم
تو گذشتی از کنارم زیرِ نم نمای بارون
این روزا خیالِ عشقت منو تنها نمیذاره
لحظه های بی تو موندن تو رو یاد من میاره
تو که رفتی،به سلامت،حالا من موندم و ماتم
خیسِ خیسم زیرِ اشکام باز به یادِ خاطراتم
این چه حسیِ یه شَکِ یا فقط دلنگرونی؟!
می دونستم از اون اول که تو مالِ دیگرونی
ای که از اول جاده به سکوت شدی گرفتار
منو از خاطره کم کن تا ابد خدانگهدار
(صالح اسمعیل زاده)
... ادامه
قشنگ بود
1391/07/1 - 16:31