یافتن پست: #گلها

محمد
محمد
گلها همیشه پاک می مانند<br> گلها همیشه پاک می میرند<br> دلهایشان یک کهکشان آبی<br> هرچند روی خاک می میرند
abbasali
abbasali
درد را حس مي كنم در بند بند استخوانم
مي نشينم از زمين سرزمين بي گناهم
مشت خاكي روي زخم خون فشانم مي فشانم
خيره بر خاكم كه مي بينم زكرت زخمهايم
مي شکوفد سرخ گلهايي شبيه دوستانم
مي زنم لبخند و برمي خيزم از خاك و بدينسان
مي شود آغاز فصل ديگري از داستانم

محمدعلی بهمنی
... ادامه
abbasali
abbasali
الا یا ایهاالساقی ادر کاسا و ناولها <strong><strong>که عشق آسان نمود اول ولی تالار و شام و عاقد و عکاس و آرایشگر و فیلم و لباس و تاج و کفش و کیف و ساک و سکه و شمش و پلاک و شمعدان و ساعت و زنجیر و سرویس طلا آنهم از آن سرویس خوشگلها... و از این جور مشکلها !#{-75-}{-75-}
hamed
hamed
همه مي پرسند: چيست در زمزمه مبهم آب؟ چيست در همهمه دلکش برگ؟ چيست در بازي آن ابر سپيد، روي اين آبي آرام بلند که ترا مي برد اين گونه به ژرفاي خيال؟ چيست در خلوت خاموش کبوترها؟ چيست در کوشش بي حاصل موج؟ چيست در خنده جام که تو چندين ساعت، مات و مبهوت به آن مي نگري؟ نه به ابر، نه به آب، نه به برگ، نه به اين آبي آرام بلند، نه به اين آتش سوزنده که لغزيده به جام، نه به اين خلوت خاموش کبوترها، من به اين جمله نمي انديشم. من مناجات درختان را هنگام سحر، رقص عطر گل يخ را با باد، نفس پاک شقايق را در سينه کوه، صحبت چلچله ها را با صبح، نبض پاينده هستي را در گندم زار، گردش رنگ و طراوت را در گونه گل، همه را مي شنوم؛ مي بينم. من به اين جمله نمي انديشم. به تو مي انديشم. اي سرپا همه خوبي! تک و تنها به تو مي انديشم. همه وقت، همه جا، من به هر حال که باشم به تو مي انديشم. تو بدان اين را، تنها تو بدان. تو بيا؛ تو بمان با من، تنها تو بمان. جاي مهتاب به تاريکي شبها تو بتاب. من فداي تو، به جاي همه گلها تو بخند. اينک اين من که به پاي تو در افتادم باز؛
... ادامه
دیدگاه · 1390/08/8 - 23:45 ·
2
abbasali
abbasali
<strong>ادامه از پست قبل</strong><br>» میگن خاله ریزه رفته مکه و حاج خانوم شده, تو مجالس زنونه روضه می خونه و خرج زندگی خودشو شوهر معلولشو ازین راه در می آره! قاشق سحر آمیز و جنگلی ام دیگه تو کار نیست! جیمبو رو از رده خارج کردن(اینو دقیقن نمی دونم, شایدم اجاره دادنش به ایران ایر!!) » چوبین خیلی وقته که مادرش و پیدا کرده و دنبال یه وامه تا ازدواج کنه! » حنا خانوم دکتر شده, مادرشم از آلمان برگشته کنارش! » خپل رو از باغ گلها انداختنش بیرون, اونجا یه برج 1000 طبقه ساختن! (چند روز پیش کنار یه سطل آشغال دیدمش - خیلی لاغر شده!) » خانواده دکتر ارنست همسایه مونن, هر سه تا بچه اش رفتن, زن دکتر خیلی مریضه! » رابین هود رو تو اسلام شهر گرفتنش - به جرم شرارت!- هفته دیگه اعدامش می کنن! » سوباسا و کاکرو قهرمان جهان شدن, خوب که چی؟! » کایوت, بالاخره رود رانر رو گرفت ولی از شانس بدش ! آنفولانزای مرغی گرفت و... اونم مرد! » لوک خوش شانس ساقی محله مونه! » مارکو پولو تو میدون راه آهن یه میوه فروشی زده - میگن کارش خیلی گرفته! » گربه سگ عمل کردن و جدا شدن! » ملوان زبل تو کار قاچاق آدمه! »....
... ادامه
محمد
محمد
ای حریم کعبه محرم بر طواف کوی تو / من به گرد کعبه می گردم به یاد روی تو گرچه بر محرم بود بوئیدن گلها حرام / زنده ام من ای گل زهرا ز فیض
صفحات: 5 6 7 8 9

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ