عاشق هم شدی…
مثل زلیخا سمج باش…
آنقدر رسوا بازی در بیار…
تا خدا خودش پا در میانی کند…
::
::
دنبال وجهی می گردم
که تمثیل تو باشد
زلالی چشم هایت
بی پایانی آسمان
مهربانی دست هایت
نوازش گندمزار
و همین چیزهای بی پایان
نمی دانستم دلتنگیت قلبم را مچاله می کند
نمی دانستم
وگرنه از راه دیگری جلو راهت سبز می شدم
تمهیدی، تولد دوباره ای، فکری
تا دوباره در شمایلی دیگر عاشقت شوم
گفته بودم دوستت دارم . . .
... ادامه