Notice: Trying to get property of non-object in /home/nemidona/domains/nemidoonam.com/public_html/system/classes/class_post.php on line 209

Notice: Trying to get property of non-object in /home/nemidona/domains/nemidoonam.com/public_html/system/classes/class_post.php on line 210

Notice: Trying to get property of non-object in /home/nemidona/domains/nemidoonam.com/public_html/system/classes/class_post.php on line 209

Notice: Trying to get property of non-object in /home/nemidona/domains/nemidoonam.com/public_html/system/classes/class_post.php on line 210
شبکه اجتماعی نمیدونم - جستجو در پست ها

 

یافتن پست: #گوی

Majid
Majid Kharatha - Atre Talkh.jpg Majid

Warning: preg_replace(): The /e modifier is no longer supported, use preg_replace_callback instead in /home/nemidona/domains/nemidoonam.com/public_html/system/classes/class_post.php on line 677
رضا
رضا
خسته شدم هر کاری کردم لوگوی بالای صفحات درست نشد .
رضا
رضا
">مرجان بانو :) آخه اسم پسر از گ میشه گردآفرید ؟{-18-} فرهنگستان ادب و لغت فارسی رو منهدم کردی .
bamdad
bamdad
خدایا...

آغوشت را امشب به من می دهی...؟

برای گفتن چیزی ندارم...

اما برای شنیدن حرفهای تو،گوش بسیار...

می شود من بغض کنم...

تو بگویی:

مگر خدایت نباشد که تو اینگونه بغض کنی...

می شود من بگویم خدایا...؟

تو بگویی جان دلم...

می شود بیایی؟

تمنا می کنم

{-47-}{-47-}

{-109-}
رضا
15-2-18-11940keyboard_computer_1927001b.jpg رضا

Warning: preg_replace(): The /e modifier is no longer supported, use preg_replace_callback instead in /home/nemidona/domains/nemidoonam.com/public_html/system/classes/class_post.php on line 677
Mohammad
54cfe8f5e041ajxg.jpg Mohammad
بعضی ها خیلی معمولی هستند،

اما آنچه در قسمت چپ سینه شان میتپد،

دل نیست اقیانوس محبت است؛

بعضی ها تن صدایشان خیلی معمولیست،

اما وقتیکه سخن میگویند در جادوی کلامشان غرق میشوی؛

بعضی ها قد و قامتشان معمولیست،

اما حضورشان طپش قلب می آورد؛

بعضی ها خیلی معمولی هستند،

اما همین معمولی بودنشان از آنها جذابیتی منحصر بفرد میسازد؛

اینها خاص ترین معمولی ها هستند که تا ابد در دلها جاودانه میشوند،

و فراموش کردنشان محال است… محال
... ادامه
دیدگاه · 1393/11/28 - 13:17 ·
4
hastii
hastii
خدای من خداییست که اگر سرش فریاد کشیدم
به جای اینکه با مشت به دهانم بزند
با انگشتان مهربانش نوازشم می کند و می گوید
میدانم جز من کسی نداری . . .
... ادامه
bamdad
bamdad
گاهی پای کسی میمانی ....
که نه دیدی اش .... نه میشناسی اش .......
فقط حسش کرده ای .... تجمسمش کرده ای....
پشت هاله ای از نوشته های مجازی روی پیج مجازی اش ...
که هر روز میخوانی و در جوابش میگویی ....
لایک ....

{-15-}
دیدگاه · 1393/11/15 - 19:18 ·
3
bamdad
bamdad
اگر بخواهی از آن لذت ببری، همه چیزش لذت بردنی است....

اگر بخواهی از آن رنج ببری، همه چیزش رنج بردنی است.....

کلید لذت و رنج دست توست!!!!!!!



*زندگی* را می گویم....

{-39-}
دیدگاه · 1393/11/12 - 20:49 ·
3
bamdad
bamdad
برای خندیدن وقت بگذارید ... زیرا موسیقی قلب شماست


برای گریه کردن وقت بگذارید ... زیرا نشانه یک قلب بزرگ است.

برای خواندن وقت بگذارید ... زیرا منبع کسب دانش است.

برای رؤیا پردازی وقت بگذارید ... زیرا سرچشمه شادی است.

برای فکر کردن وقت بگذارید ... زیرا کلید موفقیت است.

برای بازی کردن وقت بگذارید ... زیرا یاد آور شادابی دوران کودکی است.

برای گوش کردن وقت بگذارید ... زیرا نیروی هوش است.

برای زندگی کردن وقت بگذارید ... زیرا زمان به سرعت می گذرد و هرگز باز نمی گردد.

ماموریت ما در زندگی « بدون مشکل زیستن » نیست ، « با انگیزه زیستن » است.

تنها به شادی در بهشت نیندیشید به خود بگویید رمز و راز خلقت هر چه باشد ،


هدف امروز من درست زیستن در اینجا و اکنون است

{-35-}
دیدگاه · 1393/11/12 - 20:45 ·
3
رضا
15-1-31-113645742555.jpg رضا

Warning: preg_replace(): The /e modifier is no longer supported, use preg_replace_callback instead in /home/nemidona/domains/nemidoonam.com/public_html/system/classes/class_post.php on line 677
bamdad
bamdad
دزد فریاد زد:
"هیچکس حرکت نکند پول مال دولت است".
بااین حرف همه به آرامی روی زمین دراز کشیدند.
به این می گویند "شیوه تفکر"
وقتی دزدان به مخفیگاهشان رسیدند،دزد جوان که لیسانس اداره کردن تجارت داشت به دزد پیرکه شش کلاس سواد داشت گفت:"بیاپولها را بشماریم".
دزد پیرگفت:"وقت زیادی میبرد، امشب تلویزیون مبلغ را اعلام میکند."
به این می گویند "تجربه"
بعداز رفتن دزدها مدیر بانک به ریسش گفت فورا به پلیس اطلاع میدهم ولی ریس گفت "صبرکن تا خودمان هم مقداری برداریم و به برداشتهای قبلی خود اضافه کنیم وبارقم دزدی اعلام کنیم".
به این می گویند "با موج شنا کردن"
وقتی تلویزیون رقم را اعلام کرد دزدان پول رو شمردندو بسیار عصبانی شدند که ما زندگیمان راگذاشتیم و 20میلیون گیرمان آمد ولی رئیسان بانک در یک لحظه و بدون خطر 80 میلیون بدست آوردند.
به این میگویند "دانش به اندازه طلا میارزد


{-28-}
bamdad
bamdad
به همه چیز عادت می کنیم

به داشته ها و نداشته هایمان

خیلی طول نمی کشد که

جلوی آینه زل بزنی به خودت

موهایت را کنار بزنی

و با خودت بگویی

اصلا مگر داشتی اش

مگر از اول بود ؟!

که بودن و نبودنش مهم باشد …

:(
دیدگاه · 1393/10/23 - 21:10 ·
2
ساراملوس
ساراملوس
در دوستی ماست
از من می‌خواهی
جامه‌ی کریستین دیور بر تن کنم
و خود را به عطر شاه زاده‌ی موناکو
عطرآگین سازم
و فرهنگ لغات بریتانیکا را
حفظ کنم
و به موسیقی یوهان برامز
گوش دهم
به شرط این‌که
همانند مادر بزرگم بیندیشم!!...
از من می‌خواهی که دانشمندی چون
مادام کوری باشم
و رقاصه‌ای دیوانه در شب سال نو چون مادونا
به این شرط که
حجابم را هم چون عمه‌ام حفظ کنم
و زنی عارف باشم چون رابعه‌ی عدویه
اما فراموش کردی به من بگویی چگونه...؟؟؟
... ادامه
دیدگاه · 1393/10/23 - 16:56 ·
1
Mohammad
Mohammad
اگه سراغم را گرفتند
بگویید : رفته
..
.
.
اگه پرسیدند کجا .
بگین رفته بشاشه الان میاد.
همش که نباید قضیه عشقی باشه.{-7-}
bamdad
bamdad
ﺑـﻪ ﺩﻟــﻢ ﻣﯽ ﮔﻮﯾـﻢ ،


ﺁﻥ ﯾﻮﺳـــﻔﯽ ﮐﻪ ﺑﻪ ﮐﻨﻌــﺎﻧﺶ


ﺑﺮﮔﺸـــﺖ ﺍﺳﺘﺜﻨــﺎ


ﺑﻮﺩ . . .


ﺗﻮ ﻏﻤﺖ ﺭﺍ ﺑﺨـــﻮﺭ....

:(
zahra
zahra
بزرگترین لذت در زندگی ، انجام دادن کاری ست که دیگران می گویند :
تو نمی توانی ... !

رومن پولانسکی
دیدگاه · 1393/10/18 - 09:27 ·
1
bamdad
bamdad
تازگی ها ، در برابر بی مهری آدم ها هیچ نمی گویم !
سکوت و سکوت و سکوت ...
انگار که لال شده باشم ؛ شاید هم کور و کر !
دیگر نه انرژی توضیح دادن دارم و نه حتی حوصله اش را ...
می دانی ؟ دیر ، دریافتم که مسئول طرز فکر آدم ها نیستم ...
بگذار هرکه هرچه خواست بگوید !
چه اهمیتی دارد ؟
من در لاک خود راحت ترم ... آن جا می شود آرام و بی دغدغه ، زندگی کرد .
ماهی ها ؛ نه گریه می کنند ، نه قهر و نه اعتراض !
تنها که می شوند ، قید دریا را می زنند و تمام مسیر رودخانه را تا اولین قرار عاشقیشان ، برعکس شنا می کنند ...

:(
دیدگاه · 1393/10/17 - 22:58 ·
6
bamdad
bamdad
آدمها می آیند
گاهی زندگی ات می شوند
گاهی تنها خاطره ای در ذهنت
آن ها که زندگی ات میشوند
چشمانشان
دستانشان
گواهِ بودنشان است
آن ها که تنها در نقطه ای از ذهنت می مانند
نقش عاشق پیشه ها را بازی می کنند
می آیندکه نباشند، که نبینند
تنها خاطره میشوند
گاهی با یادشان، از سادگیت لبخندی می زنی آن هم تلخ از زهر
گاهی هم یادشان بغضی می شود که بیخ گلویت را قلقلک می دهد
اما تو لبخندت را کنار بگذار
برای کسی که بی تابِ خنده هایِ توست
بی تردید در این دنیا
یک نفر
تو را آنقدر می خواهد
که گویی
قبل از اوهیچکس در قلبِ تو
خانه ای نداشته که نداشته ..!!

:)
دیدگاه · 1393/10/15 - 22:12 ·
5
bamdad
bamdad
میخواهم چیزی بنویسم ...
آن بالا از من عنوان مطلب میخواهد ...
کمی پائینتر اندازه ی قلم ...
دلتنگی نه عنوان میخواهد ، نه اندازه اش را با هیچ قلمی میتوان نوشت ...
بگذریم اصلا نمی نویسم ...

کاش می توانستم راحت حرف بزنم . . .
چیزی بگویم از دلتنگی . . .
میان آدم های دلتنگی که در این اتاق مجازی جمع شدند . . .
فقط می گویم منم مثل تو دلتنگم


:(
دیدگاه · 1393/10/15 - 19:10 ·
3
bamdad
bamdad
ندیدمت که بگویم چقدر زیبایی
نیامدی که ببینم شبیه دریایی
ببین دوباره غروب است و جاده آماده
بنا به گفته مردم غروب می آیی
شکوه آمدنت را ببخش به چشمانم
بیا الهه غربت سوار صحرایی


{-47-}
دیدگاه · 1393/10/12 - 18:03 ·
3
√√★nima★√√
1419776937695503_orig.jpg √√★nima★√√
...ﺳﺮد ﺑﻮد...ﺧﺎک را ﻣﯿﮕﻮﯾﻢ...ﺑﺪﻧﺶ ﻫﻢ ﺳﺮد ...ﺻﺪای ﮔﺮﯾﻪ ﻫﺎ را ﻣﯿﺸﻨﯿﺪ...و ﺗﻨﺶ ﻣﯿﻠﺮزﯾﺪ...ﺗﺎ آن ﻫﻨﮕﺎم ﮐﻪ دﻟﺘﻨﮕﯽ ﻫﺎ را ﻣﯽ دﯾﺪ و دم ﻧﻤﯿﺰد ...آرام ﺷﺪﻧﺪ...ﻫﻤﻪ رﻓﺘﻨﺪ...و او ﻣﺎﻧﺪ ...ﻧﺸﺴﺖ ﺑﻪ روی ﻗﺒﺮش و دﺳﺘﺶ را رو ﺧﺎک ﮔﺬاﺷﺖ ...ﺳﺨﺖ ﺑﻮد...ﺳﯽ ﺳﺎل ﭼﯿﺰ ﮐﻤﯽ ﻧﯿﺴﺖ...آرام آرام ﺑﺎﯾﺪ ﻓﺮاﻣﻮش ﻣﯿﮑﺮد اﯾﻦ ﺳﺎﻟﻬﺎ را و ﻣﯽ رﻓﺖ ...ﻓﻘﻂ ﭼﻬﻞ روز ﻓﺮﺻﺖ داﺷﺖ ...درد ﻣﯽ ﮐﺸﯿﺪ از دوری ... ﺳﺮد ﺑﻮد...ﺧﺎﮐﻬﺎ را ﻣﯿﮕﻮﯾﻢ و ﺗﻨﺶ ﻫﻢ ﺳﺮد ﻫﻤﻪ ﺑﺮاﯾﺶ ﮔﺮﯾﻪ ﻣﯿﮑﺮدﻧﺪ..ﺗﺎ آن ﻫﻨﮕﺎم ﮐﻪ ﺧﺎﮐﺴﭙﺎری ﺑﻪ ﭘﺎﯾﺎن رﺳﯿﺪ درد ﻣﯽ ﮐﺸﯿﺪ از دوری ... ...ﺳﺨﺖ ﺑﻮد...دوری را ﻣﯿﮕﻮﯾﻢ ...ﻓﺸﺎر ﻗﺒﺮ را ﻣﯿﮕﻮﯾﻢ ...دﻟﺘﻨﮕﯽ را ﻣﯿﮕﻮﯾﻢ ...ﺗﺎ آن ﻫﻨﮕﺎم ﮐﻪ

ﺻﺪا ﻫﺎﯾﯽ آﻣﺪ...از ﺟﺎ ﺑﻪ ﺟﺎی ﮔﻮرﺳﺘﺎن .......ﺑﺴﻢ اﻟﻠﻪ اﻟﺮﺣﻤﻦ اﻟﺮﺣﯿﻢ ...و اﻟﻠﻬﻢ ﺻﻞ ﻋﻠﯽ ﻣﺤﻤﺪ و آل ﻣﺤﻤﺪ وﺑﻌﺚ ﺛﻮاﺑﻬﺎ اﻟﯽ ﻗﺒﺮ ﻣﺮﺗﻀﯽ ﭘﺎﺷﺎﯾﯽ

...آرام ﮔﺮﻓﺖ آرام ﺑﻮد...ﻫﻤﻪ ﭼﯿﺰ را ﻣﯿﮕﻮﯾﻢ....ﻣﺮﺗﻀﯽ را ﻣﯿﮕﻮﯾﻢ
... ادامه
دیدگاه · 1393/10/12 - 14:23 ·
1
zahra
zahra
"نیلوفر آبی بودن"

دروغ گفته‌ام اگر بگویم
جهان به زیبایی قصه‌های کودکی‌ست،
پینوکیو یک روز آدم می‌شود،
کفشِ بلور همیشه با سایزِ پای سیندرلا جور در می‌آید
و شاه‌زاده‌ای از راه می‌رسد
تا به بوسه‌ای سفیدبرفی را از خوابِ جادو بیدار کند.


دروغ گفته‌ام اگر بگویمت
که در همین‌دم دختری سیزده‌ساله
تنش را چوبِ حراج نمی‌زند در کنار خیابان
و مردی تبخیر نمی‌کند واپسین نفس خود را بر تکه‌ای زرورق.

ما در گردبادی از زخم زنده‌گی می‌کنیم
و وزنه‌های حقیقت به پای رؤیاهامان زنجیر شده‌اند،
اما زنده‌گی آدامسی نیست که با بی‌مزه شدن
بتوانیم بر سنگ‌فرش خیابان تـُفش کنیم!
ما موظف به نیلوفرِ آبی بودنیم
چه در مُردآبِ لجن بسته،
چه در آب‌نمای یک پارک.
باید گل کنیم و عطر بپاشیم
وگرنه عفونت، جهان را ویران خواهد کرد.
به تو دروغ نمی‌گویم،
ما همان‌طور که به قله‌ها می‌اندیشیم
در حال فرو رفتنیم...
اما با دوست داشتن تو
رویشِ جفتی بال را حس می‌کنم
بر شانه‌های خود.

یغما گلرویی
متین (میراثدار مجنون)
متین (میراثدار مجنون)
متین (میراثدار مجنون)
اگر کسی مرا خواست
بگویید: رفته باران ها را تماشا کند.
و اگر اصرار کرد،
بگویید: برای دیدن طوفان ها
رفته است!
و اگر باز هم سماجت کرد،
بگویید:
رفته است تا دیگر بازنگردد...
... ادامه
صوفياجون
صوفياجون
:{-29-}
ﺑﮕﻮﯾﯿﺪ ﭼﻪ ﺭﻧﮓ ﺭﮊﯼ ﺭﺍ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺭﯾﺪ ﺗﺎ ﺷﺨﺼﯿﺘﺘﺎﻥ ﺭﺍ ﺑﺎﺯﮔﻮ ﮐﻨﻢ .
-1 ﺭﮊ ﻟﺐ ﻗﺮﻣﺰ -2 ﺭﮊﻟﺐ ﺻﻮﺭﺗﯽ -3 ﺭﮊ ﻟﺐ ﻫﻠﻮﯾﯽ -4 ﺭﮊ ﻟﺐ ﺑﻨﻔﺶ -5 ﺭﮊ ﻟﺐ ﻧﺎﺭﻧﺠﯽ -6 ﺭﮊ ﻟﺐ ﺑﯿﺮﻧﮓ ﻭ ﺭﻧﮓ ﻟﺐ -7 ﺭﮊ ﻟﺐ ﺑﺮﺍﻕ ﻭ ﺍﮐﻠﯿﻠﯽ
صفحات: 6 7 8 9 10

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ