آقاجان!
این بار نه برای حاجت، که فقط و فقط "دل" تنگ خودتان شده است...
مولایم!
نه فقط غروب جمعه ها، که "هــــــــوای" اینجا دلگیر است...
خسته ام، خسته از هر روز دویدن ها و نرسیدن ها...
خسته از غرق شدن در روزمرگی ها...
خسته از شهری خاکستری که باید "خواهی نشوی همرنگ، رسوای جماعت شوی و خواهی نشوی رسوا، همرنگ جماعت!". این قانون اینجاست...
آقایم!
گاهی حس وصله ای ناجور را دارم...
می ترسم از "جور" شدن با این دیار...
مولاجان!
دل من گرفته زاین جا...
هوس ســــفر دارم...
سفر به دیارتان...
بگیرید دستان ِ تهی و لرزان ِ این وصله ی ناجور را...
مبادا که جور شود با جماعتی ناجور ...
... ادامه
bodi hala
1392/05/24 - 00:02شبت خوش
1392/05/24 - 00:04#یاعلی
#خدانگهدار
ای بابا چه سلامی چه علیکی چه خداحافظیشبت بخیرر
1392/05/24 - 00:04شب بخیر
1392/05/24 - 00:07