ساکت شدم من این چنین
توی دلم صد خاطره است
اگه بخوای خودت بری
اصرار من بی فایده است
{-35-}{-35-}{-35-}
بد بودم اما عاشقم
شاید دوباره دیدمت
شاید گذشتم از خودم
برای آروم بودنت
{-35-}{-35-}{-35-}
می بخشمت آرامشی
با درک کل غصه هات
گر تو بخواهی میروم
تا کم شود این مشکلات
{-35-}{-35-}{-35-}
این بستگی داره به تو
با من بمونی یا بری
خسته شدم از انتظار
ساکت شدم تا تو بگی
{-35-}{-35-}{-35-}
تنها یه خواهش دارمت
قلب مرا هم پس بده
بگذار غصه از دلم
بعد از یه آتش بس بره
{-35-}{-35-}{-35-}
خدا نسیبت نکنه
سخت بیانش بکنم
به جون هر چی آدمه
میخوام تمومش بکنم
{-35-}{-35-}{-35-}
من شعر گفتن واردم
اما چه سود از فاصله؟!
گفتار من بر قلب تو
اصلا" ندارد فایده
{-35-}{-35-}{-35-}
این آخرین شعر منه
از انتظار تب زده
از غصه ی تنها شدن
از روزهای شب زده
شاعر: {-35-}{-35-}بامداد{-35-}{-35-}
{-35-}{-35-}{-35-} {-37-}{-37-}
7 امتیاز + / 0 امتیاز - 1392/10/20 - 23:01 در شعر و داستان
پیوست عکس:
1384277658775430.png.jpg
1384277658775430.png.jpg · 200x267px, 33KB
دیدگاه
bamdad

تاریخ سرایش:

92/1/30

1393/10/12 - 19:24

باز نشر توسط