یافتن پست: #زنگ

رضا
رضا
من کم مطلب میگذارم کم نطر میدم که امتیازم بالا نره کمی بیشتر تلاش کنین تنبل نباشین :)
orkhan
orkhan
ﻣﯿﺨﻮﺍﺳﺘﻢ ﺑﺎ ﻣﺎﻣﺎﻧﻢ ﺷﻮﺧﯽ ﮐﻨﻢ ﺯﻧﮓ ﺯﺩﻡ ﺑﻬﺶ ﮔﻔﺘﻢ ﻣﮋﺩﻩ ﺑﺪﻩ ،
ﺍﯾﻨﺠﺎ ﺍﻵﻥ ﻓﯿﻠﻤﺒﺮﺩﺍﺭﯾﻪ ، ﺗﻮ ﻃﺮﺡ ﻫﺰﺍﺭﺍﻥ ﻟﺒﺨﻨﺪ ﻫﻤﺮﺍﻩ ﺍﻭﻝ
۲۲ﻣﯿﻠﯿﻮﻥ ﺗﻮﻣﻦ ﺑﺮﻧﺪﻩ ﺷﺪﻡ !
ﺑﺮﮔﺸﺖ ﮔﻔﺖ ﻣﻦ ﺍﮔﻪ ﺷﺎﻧﺲ ﺩﺍﺷﺘﻢ بچه ای ﻣﺜﻞ ﺗﻮ ﻧﺼﯿﺒﻢ ﻧﻤﯿﺸﺪ !

ﻣﻦ :|
ﻫﻤﺮﺍﻩ ﺍﻭﻝ :|
ﻫﻤﺮﺍﻩ ﺩﻭﻡ :|
همراه وسط :|
همراه یکی مونده به آخر :|
ﺍﯾﺮﺍﻧﺴﻞ :D
دیدگاه · 1392/12/17 - 21:39 ·
5
صوفياجون
صوفياجون
شب همگیییییی خووووش {-35-}{-35-}{-35-}{-22-}{-22-}{-176-}
شهرزاد
f4460c77c2dee7b01.jpg شهرزاد
تلفنی ‌ست که زنگ می‌ زند مُدام
صدای غریبه ‌ای‌ ست که سراغِ دیگری را می‌گیرد از من!
یک‌ شنبه‌ سوت ‌وکوری ‌ست که آسمانِ ابری‌ اش ذرّه‌ ای آفتاب ندارد
حرف‌ های بی‌ ربطی‌ ست که سر می ‌بَرَد حوصله ‌ام را
تنهایی زل ‌زدن از پشتِ شیشه ‌ای‌ ست که به شب می‌رسد
فکرکردن به خیابانی ‌ست که آدم‌ هایش قدم‌ زدن را دوست می ‌دارند
آدم‌ هایی که به خانه می ‌روند و روی تخت می‌ خوابند و چشم‌هایشان را می ‌بندند امّا خواب نمی‌‌ بینند
آدم‌ هایی که گرمای اتاق را تاب نمی‌ آورند و نیمه‌ شب از خانه بیرون می ‌زنند
تنهایی دل ‌سپردن به کسی‌ ست که دوستت نمی ‌دارد
کسی که برای تو گُل نمی‌ خَرَد هیچوقت
کسی که برایش مهم نیست روز را از پشتِ شیشه‌ های اتاقت می ‌بینی هر روز
تنهایی اضافه ‌بودن‌ است در خانه ‌ای که تلفن هیچوقت با تو کار ندارد
خانه ‌ای که تو را نمی‌ شناسد انگار
خانه‌ ای که برای تو در اتاقِ کوچکی خلاصه شده است
تنهایی خاطره ‌ای‌ست که عذابت می‌دهد هر روز
خاطره‌ ای که هجوم می ‌آوَرَد وقتی چشم ‌ها را می ‌بندی
تنهایی عقربه‌ های ساعتی ‌ست‌ که تکان نخورده‌ اند وقتی چشم باز می‌کنی
تنهایی انتظارکشیدنِ توست وقتی تو نیستی
وقتی... تو رفته‌ای از این خانه...
وقتی... تلفن زنگ می ‌زند امّا غریبه‌ ای سراغِ دیگری را می ‌گیرد...
وقتی... در این شیشه ‌ای که به شب می‌رسد خودت را می‌بینی هر شب...
" دریتا کمو - ترجمه محسن آزرم "
... ادامه
صوفياجون
صوفياجون
سلووووو منم یه سر اووومدم ولی خیلی خسته ام، اصن حس کامپیوتر روشن کردن ندارم به همین دلیل با گوشی اومدم ببینم چه خبره، همه خوبین؟ سلامتین؟ از شنبه میرم سرکار یه خبر خوب :)
8 دیدگاه · 1392/12/14 - 00:32 توسط Mobile ·
9
hamed
hamed
مهران مدیری :تا دیروز وامیستادی جلو در آسانسور میگفتی دربست!
آپارتمان نشینی یاد ما میدی؟

دایره زنگی
دیدگاه · 1392/12/13 - 23:17 ·
6
bamdad
bamdad
تصور کن روزی بهم

پیام بدی و جواب ندم!

زنگ بزنی و تعجب کنی چرا جواب نمیدم

و روزی دیگه زنگ بزنی و یکی از خانواده ام جواب بده بگه بفرمایید؟

و تو بگی کجایی؟؟!

بگه منظورت اون مرحومه؟؟؟؟

چیکار میکنی؟ داد میزنی؟ گریه میکنی؟

اونوقت میگه امروز ۴ روزه دفنش کردیم

اون لحظه چی میــــــــگی؟

تا وقتی امروز کنارتم سعی کن دوستم داشته باشی

چون ممکنه روزی بیاد و من نباشــــــم…

دیروز یکی رو دفن کردن امروز یکی و فردا هــــم من… آرررررررررررررررره زندگی همینه
... ادامه
دیدگاه · 1392/12/12 - 22:33 ·
6
mostafa AZ
mostafa AZ
ﭘﺴﺮ : ﺑﺮﻭ ﺩﻳﮕﻪ ﻧﻤﻴﺨﻮﺍﻣﺖ ﺩﻳﮕﻪ ﺗﻤﻮﻣﻪ
ﺩﺧﺘﺮ : ﻋﺸﻘﻢ ﻣﻦ ﺑﺪﻭﻥ ﺗﻮ ﺑﺨﺪﺍ ﻣﻴﻤﻴﺮﻡ ﭼﺮﺍ ﻧﻤﻴﻔﻬﻤﻲ؟

ﭘﺴﺮ :ﺩﻳﮕﻪ ﺍﺯﺕ ﺧﺴﺘﻪ ﺷﺪﻡ ﻋﺸﻘﺖ ﺑﺮﺍﻡ ﺗﮑﺮﺍﺭﻱ ﺷﺪﻩ . ﻭ ﺗﻠﻔﻦ ﻗﻄﻊ ﺷﺪ .
ﺩﺧﺘﺮ ﺧﻴﻠﻲ ﺍﻓﺴﺮﺩﻩ ﻭ ﻧﺎﺭﺍﺣﺖ ﻣﻴﺮﻩ ﺗﻮ ﺍﺗﺎﻗﺶ ﭼﺸﻤﺶ ﻣﻴﻮﻓﺘﻪ ﺑﻪ ﻣﺎﻧﻴﺘﻮﺭ ﮐﺎﻣﭙﻴﻮﺗﺮ، ﻋﮑﺲ ﻋﺸﻘﺸﻮ ﻣﻴﺒﻴﻨﻪ ﺍﺷﮏ ﺗﻮ ﭼﺸﺎﺵ ﺣﻠﻘﻪ ﻣﻴﺰﻧﻪ ﺁﻫﻨﮓ ﻣﻮﺭﺩ ﻋﻼﻗﻪ ﻱ ﻋﺸﻘﺸﻮ ﻣﻴﺬﺍﺭﻩ ﻭ ﮔﻮﺵ
ﻣﻴﺪﻩ ﺩﻳﮕﻪ ﺍﺷﮑﺎﺵ ﺗﺎﺏ ﻧﻤﻴﺎﺭﻥ ﻭ ﻣﻴﺮﻳﺰﻥ .... ﺩﺧﺘﺮ ﺍﺣﺴﺎﺱ ﻣﻴﮑﺮﺩ ﻳﻪ ﺗﻴﮑﻪ ﺍﻱ ﺍﺯ ﻭﺟﻮﺩﺷﻮ ﺍﺯ ﺩﺳﺖ ﺩﺍﺩﻩ . ﺍﻭﻥ ﺷﺐ ﺩﺧﺘﺮ ﺧﻮﺍﺑﺶ ﻧﺒﺮﺩ .
ﺑﻪ ﭘﺴﺮ ﭘﻴﺎﻡ ﺩﺍﺩ :

ﺍﻻﻥ ﮐﻪ ﺍﻳﻦ ﮐﻪ ﺍﻳﻦ ﭘﻴﺎﻣﻮ ﻣﻴﺨﻮﻧﻲ ﺟﺴﻤﻢ ﺑﺎﻫﺎﺕ ﻏﺮﻳﺒﻪ ﺷﺪﻩ ﻭﻟﻲ ﺩﻟﻢ ﻫﻤﻴﺸﻪ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺭﻩ ﺑﻪ ﺍﻣﻴﺪ ﺑﻴﺪﺍﺭی ﺟﺴﻢ ﻫﺎ ﺧﺪﺍﺣﺎﻓﻆ ﺑﺮﺍﻱ ﻫﻤﻴﺸﻪ .
ﺑﻪ ﻃﺮﻑ ﭘﻨﺠﺮﻩ ﻱ ﺑﺰﺭﮒ ﺍﺗﺎﻗﺶ ﻣﻴﺮﻩ ﺳﺎﻋﺖ ﺩﻗﻴﻘﺎ 3:34 ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺳﮑﻮﺕ ﻭ ﺗﺎﺭﻳﮑﻲ
ﺧﻮﺩﺵ ﺭﻭ ﺍﺯ ﺑﺎﻻﻱ ﭘﻨﺠﺮﻩ ﺑﻪ ﭘﺎﻳﻴﻦ ﭘﺮﺕ ﮐﺮﺩ ﺩﺧﺘﺮ ﺑﺮﺍﻱ ﻫﻤﻴﺸﻪ ﺗﻮ ﺗﻨﻬﺎﻳﻲ ﻣﺮﺩ ...

ﺻﺒﺢ ﻣﺎﺩﺭ ﺩﺧﺘﺮ ﻃﺒﻖ ﻋﺎﺩﺕ ﻫﻤﻴﺸﮕﻲ ﺑﻪ ﺍﺗﺎﻕ ﺩﺧﺘﺮﺵ ﺭﻓﺖ ﺗﺎ ﺑﻴﺪﺍﺭﺵ ﮐﻨﻪ ﺍﻣﺎ ﺩﺧﺘﺮ ﺭﻭ ﻧﺪﻳﺪ .
ﺗﻠﻔﻦ ﻫﻤﺮﺍﻩ ﺩﺧﺘﺮ ﮐﻪ ﻣﺪﺍﻡ ﻭ ﭘﻴﺎﭘﻲ ﺯﻧﮓ ﻣﻴﺨﻮﺭﺩ ﺗﻮﺟﻬﺶ ﺭﻭ ﺟﻠﺐ ﮐﺮﺩ؛ ﺑﻪ ﺳﻤﺖ ﮔﻮﺷﻲ ﺭﻓﺖ
ﭘﺴﺮﻯ ﻣﺪﺍﻡ ﺩﺍﺷﺖ ﺗﻤﺎﺱ ﻣﻴﮕﺮﻓﺖ؛ ﭼﺸﻢ ﻣﺎﺩﺭ ﺩﺧﺘﺮ ﺑﻪ ﭘﻴﺎﻣﻲ ﺍﻓﺘﺎﺩ ﮐﻪ ﻫﻤﻮﻥ ﭘﺴﺮ ﻓﺮﺳﺘﺎﺩﻩ ﺑﻮﺩ :
ﻋﺰﻳﺰﻡ ،ﻋﺸﻘﻢ، ﺑﺨﺪﺍ ﺷﻮﺧﻲ ﮐﺮﺩﻡ
ﻣﻦ ﻫﻨﻮﺯ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺭﻡ ﻣﺜﻞ ﻫﻤﻴﺸﻪ ﻋﺎﺷﻘﺘﻢ

ﺍﻭﻥ ﭘﻴﺎﻡ ﺩﻗﻴﻘﺎ ﺳﺎﻋﺖ 3:35 ﺍﺭﺳﺎﻝ ﺷﺪﻩ ﺑﻮﺩ ...
ﻣﺎﺩﺭ ﺩﺧﺘﺮ ﺑﻪ ﻃﺮﻑ ﭘﻨﺠﺮﻩ ﻱ ﺍﺗﺎﻕ ﺭﻓﺖ ﮐﻪ ﮐﺎﻣﻼ ﺑﺎﺯ ﺑﻮﺩ
ﺑﻪ ﺑﻴﺮﻭﻥ ﻧﮕﺎﻩ ﮐﺮﺩ ﻭ ﭼﻴﺰﻱ ﮐﻪ ﻣﻴﺪﻳﺪ ﺑﺎﻭﺭ ﻧﻤﻴﮑﺮﺩ ...
ﻛﻠﻴﭙﺲ ﺩﺧﺘر به بند لباسی همسایه گیر کرده بود و زنده موند
... ادامه
دیدگاه · 1392/12/6 - 12:33 ·
5
صفحات: 11 12 13 14 15

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ