در ایام قدیم یه کشتی باری بود که ناخدای شجاعی داشت.
یک روز دزدان دریایی به کشتی حمله کردند
ناخدا گفت : اون پیراهن قرمز منو بیارید، پیراهن رو پوشید و در کنار ملوانانش مردانه جنگید و دزدان را فراری داد.
از او فلسفه پیراهن قرمز را پرسیدند.
گفت: برای این است که اگر من زخمی شدم و خونریزی کردم، شما نفهمید و روحیه تان را از دست ندهید.
چند بار دیگر هم همین اتفاق افتاد و هر بار دزدان در مصاف با کاپیتان پیراهن قرمز شکست می خوردند.
یک روز دیده بان گفت : 10 تا کشتی دزدان همزمان به ما حمله کرده اند.
همه وحشت کردند یکی دوید تا پیراهن قرمز کاپیتان را بیاورد.
کاپیتان که این دفعه حسابی ترسیده بود گفت: پیراهن قرمز لازم نیست، اون شلوار قهوه ای منو بیارید !!!!
)))))
لوس لوس لوس
1392/07/12 - 23:46یعنی بعد این همه پیشرفت باید مثل زمان حضرت آدم و حوا برگ بپوشیم
1392/07/12 - 23:48نه اقا مصطفی !!!!!
1392/07/12 - 23:50مصطفی بعله بعله...البته اگه مامانا با شرتتون دلمه درست نکنن
1392/07/13 - 00:03کیانا حرف منو جدی گرفت
1392/07/13 - 00:06ندا امکانش زیاده یادم باشه اومدی خونمون دلمه بدم بهت
هههههه !!!!
1392/07/13 - 00:08مصطفیمن فقط دلمه فلفل دلمه ای دوست دارم.دلمه شورت دوست ندارم
1392/07/13 - 00:12ما فقط مورد دومو داریم
1392/07/13 - 00:27مصطفی مورد دوم واسه خودت.من اصلا دلمه مورد دار دوست ندارم
1392/07/13 - 00:36اه چ كصافطين شماها خجالت نميكشين
1392/07/15 - 11:39