یافتن پست: #چاق

رضا
رضا
حامد@ پسر تنها جان دوست خوب و گرامی تولدت مبارک امیدوارم همیشه سلامت و شاد باشی و زندگی خوبی داشته باشی {-35-}
shaghayegh(پارتی_السلطنه)
shaghayegh(پارتی_السلطنه)
به سلامتی سربازی که لب مرز روو برجک داشت به عکس عشقش نگاه میکرد . . . . . . . . . یهو دید عشقش با عشق جدیدش میخوان قاچاقی از مرز رد بشن، امون نداد زد جفتشونم جنازه کرد! وااالا؛ سربازیه شوخی که نیس . . !{-7-}
bamdad
bamdad
میگن یه دختره رفته تو پیج داعش کامنت گذاشته
.
.
.
.
.
این ملدوم بی جناه گناه دالن...نجندشون...به ایلان ما کالی نداجته باجین...خووووووب...آفلین پسلای خوجل مجول
.
.
.
گفته میشه ابوبکر بغدادی رییس گروه داعش پس از خواندن این کامنت 27ضربه چاقو به خود زده است

{-105-}{-105-}{-105-}
shaghayegh(پارتی_السلطنه)
shaghayegh(پارتی_السلطنه)
پیداشدن کارت شارژ توجیب مرد متاهلی که خط داره،حکمش مثل مثل داشتن ده کیلو تریاکه تو ماشین ی قاچاقیه…….حکمش اعدامه !!{-9-}
shaghayegh(پارتی_السلطنه)
shaghayegh(پارتی_السلطنه)
سلـــــــــ ـ ـ ـ آم{-7-} شبـــــــ خوووووش{-43-}
Reza Babaei
1dar19e45bce4c5e16d72651248d75ed9070c_m251_zhenni.jpg Reza Babaei
همسر مصنوعی با دردسر کم؛ هدیه جدید تکنولوژی به آقایون...
ساخته شده از سیلیکون در کشور سوئد
قد ۱۵۰ تا ۱۷۵ سانتیمتر !
بافت پوست ۹۹% شبیه به انسان !
فقط ۶۰۰۰ دلار
دارای ۱۰۰ سنسور در اطراف بدنش که ۳۰ سنسور حسی در بخش خصوصی !!! ایشون هر سنسور قابلیت فرم گیری تا ۲۰ موقعیت خاص رو برای ایشون فراهم میکنه
به صدای صاحبش فوق العاده حساس است ! و قابلیت اجرای ۱۶ فرمان رو تا فاصله ۲ متری بصورت همزمان داره .
ضمنا قابلیت گذاشتن رمز عبور هم احتمالا برای حفظ عفاف!!! در ایشون فراهم شده . یعنی بطور خلاصه فقط واسه صاحبش یک کارایی رو انجام میده در صورتی که روش password بگذارید !
این نوع عروسکها، دارای پوست، چهره و اندام کاملا مشابه بدن طبیعی انسان هستند. در نوع ۸۰۰۰$ دلاری، توسط سنسورهایی دمای پوست بدن عروسک پیوسته در ۳۷ درجه سانتیگراد نگه داشته می شود.
علاوه بر آن، موی استفاده شده در آنها بر خلاف نوع دوم، کلاه گیس نیست و از موی طبیعی انسان و صد درصد تمیز استفاده شده است.
تمامی اندامها توسط اتصال دهنده های پلیمری یا در برخی قسمتها فلزی، به یکدیگر متصل شده اند. شما این امکان را دارید که عروسک را در هر پوزیشن یا حالتی که دلخواهتان است قرار دهید.
قابلیت شستشو بهمراه فایل صوتی خاصی که مانند یک Tape در آن جاسازی شده از دیگر ویژگیهای این عروسکها می باشد.
ضمنا در داخل اندامهای "سینه و ران"، از سیلکون که قابلیت ارتجاعی دارد استفاده شده است. ضد رطوبت و ضربه هستند و برای ۳سال از طرف کمپانی ضمانت و گارانتی می شوند.
در آخر، شاید بد نباشد این را هم بدانید که هر سه نوع این عروسکها، محبوبیت و طرفداران زیادی در سراسر دنیا و به ویژه “ژاپن و امریکا” دارند.
خصوصیات اصلی:
مخالفتی با استفاده از هیچکدوم از اعضاش نداره
او می تواند سر خود را در جهت دلخواه شما حرکت دهد.
شما میتوانید به شرح زیر کاملا اختصاصی به میل خود ،یک مدل انتخاب کنید :
اندازه
قد
رنگ پوست
مزایای متعدد ایشون :
برقی نیست
با حرف زدن زیاد حوصله شما رو سر نمیبره
عمرا چاق نمیشه و نیاز به رژیم درمانی همراه با ایشون ندارید !
عمرا آرایشگاه نمیره !
به موسیقی سنتی و اپرا و سوپ علاقه نداره
مخالفتی با فوتبال دیدن شما نداره !!!
نگرانی بابت دیدن ایشون در چت روم های اینترنتی نخواهید داشت
اگر شما را با زن دیگری ببنه خفتتون نمیکنه !
تحت هیچ شرایطی تحریم هم نمیش
... ادامه
دیدگاه · 1393/04/16 - 03:43 ·
8
...
chagh-o-laghar-2.jpg ...
چاق ولاغر{-41-}
صوفياجون
صوفياجون
؟ (تست روانشناسی بسیار جالب)
تست روانشناسی - خوشبختی موضوعی نسبی است. بعضی از ما اگر در غار زندگی کنیم راضی هستیم و برخی دیگر اگر در قصر باشیم باز هم ناراحت هستیم.



دکتر فرناز عطائی متخصص روانپزشکی گفت: در تمام اعصار، اندیشمندان درباره معنای خوشبختی بررسی کرده اند. راستی خوشبختی چیست؟



وی با طرح سوالات زیر میزان رضایت شما را از زندگی ارزیابی می کند.



اگر می خواهید بدانید که نسبت به دیگران چقدر خوشبخت هستید، پرسشنامه زیر را تکمیل کنید.
... ادامه
حمید
10101010101.jpg حمید
هرگز به آدم ها نخند !!

به سرآستین پاره ی کارگری که دیوارت را می چیند و به تو می گوید ارباب ، نخند !
به پسرکی که آدامس می فروشد و تو هرگز نمی خری ، نخند !
به پیرمردی که در پیاده رو به زحمت راه می رود و شاید چند ثانیه ی کوتاه معطلت کند ، نخند !
به دبیری که دست و عینکش گچی ست و یقه ی پیراهنش جمع شده ، نخند !
به دستان پدرت...
به جارو کردن مادرت...
به راننده ی چاق اتوبوس...
به رفتگری که در گرمای تیر ماه کلاه پشمی به سردارد...
به راننده ی آژانسی که چرت می زند...
به پلیسی که سر چهار راه با کلاه صورتش را باد می زند...
به جوانی که قالی پنج متری روی کولش انداخته و در کوچه ها جار می زند...
به بازاریابی که نمونه اجناسش را روی میزت می ریزد...
به پارگی ریز جوراب کسی در مجلسی...
به پشت و رو بودن چادر پیرزنی در خیابان...
به زنی که با کیفی بر دوش به دستی نان دارد و به دستی چند کیسه میوه و سبزی...
به هول شدن همکلاسی ات پای تخته...
به مردی که در بانک از تو می خواهد برایش برگه ای را پر کنی...
به اشتباه لفظی بازیگر نمایشی...
نخند
نخند که دنیا ارزشش را ندارد ...
که هرگز نمی دانی چه دنیای بزرگ و پر دردسری دارند:
آدم هایی که هر کدام برای خود و خانواده ای، همه چیز و همه کسند.
آدم هایی که برای زندگی تقلا می کنند...
بار می برند...
بی خوابی می کشند...
کهنه می پوشند...
جار می زنند...
سرما و گرما را تحمل می کنند...
و گاهی خجالت هم می کشند

به حجت هایی که تمام زندگی شان یک موتور است تا کوهی از بار را برای یک لقمه نان در کوچه پس کوچه های تنگ این شهر جا به جا کنند... نخند

به حجت هایی نخند که پشت شهرداری می ایستند تا هر کس و ناکسی را پشت موتورشان سوار کنند فقط به خاطره احتیاج !

به دستان حجت نخند

خیلی ساده ... نخند دوست من!!!
هرگز به آدم ها نخند
خدا به این جسارت تو نمی خندد؛ اخم میکند.
... ادامه
دیدگاه · 1393/03/15 - 08:24 ·
6
zoolal
zoolal
پلیس جلو یه ماشین رو می گیره و می گه
چون از صبح اولین کسی هستی
که کمربند ایمنی بستی برنده 58 میلیون تومن پول شدی.
حالا می خوای باهاش چیکار کنی؟
مرد می گه: می رم گواهینامه می گیرم.
زنش سریع می گه: جناب سروان این وقتی اکس می زنه پرت و پلا می گه.
بچشون از اون پشت می گه: بابا نگفتم با ماشین دزدی قاچاق نکنیم؟
یه صدا از صندوق عقب می یاد: از مرز رد شدیم یا نه؟
... ادامه
دیدگاه · 1393/03/10 - 12:15 ·
5
zoolal
zoolal
از روی کینه نیست اگر خنجر به سینه ات می زنند !
این مردمان تنها به شرط چاقو دل می برند …
دیدگاه · 1393/03/6 - 23:00 ·
5
bamdad
bamdad
لطفا چاقو را بیرون نکش


بگذار راهی را که به درونم باز کرده ای


بسته بماند


نگاه نکن که عرق کرده ام


و خورشید


دارد تمام تلاشش را میکند که


سردی پیشانی ام را جبران کند


آن کوه یخ


که از قطب شمال گریخته بود


درون من پنهان شده است


چاقو را بیرون نکش

سوز می آید.

{-60-}
دیدگاه · 1393/02/26 - 21:31 ·
9
sam
sam
روزی ، یک پدر روستایی با پسر پانزده ساله اش وارد یک مرکز تجاری میشوند.
پسر متوّجه دو دیوار براق نقرهای رنگ میشود که بشکل کشویی از هم جدا
شدند و دو باره بهم چسبیدند، از پدر میپرسد، این چیست ؟ پدر که تا بحال
در عمرش آسانسور ندیده میگوید پسرم، من تا کنون چنین چیزی ندیدم، و
نمیدانم .
در همین موقع آنها زنی بسیار چاق را میبینند که با صندلی چرخدارش به آن
دیوار نقرهای نزدیک شد و با انگشتش چیزی را روی دیوار فشار داد، و دیوار
براق از هم جدا شد ، و آن زن خود را بزحمت وارد اطاقکی کرد، دیوار بسته
شد، پدر و پسر ، هر دو چشمشان بشماره هائی بر بالای آسانسور افتاد که از
یک شروع و بتدریج تا سی رفت، هر دو خیلی متعجب تماشا میکردند که
ناگهان ، دیدند شمارهها بطور معکوس و بسرعت کم شدند تا رسید به یک، در
این وقت دیوار نقرهای باز شد، و آنها حیرت زده دیدند، دختر ۲۴ ساله مو
طلایی بسیار زیبا و ظریف ، با طنازی از آن اطاقک خارج شد.

پدر در حالی که نمیتوانست چشم از آن دختر بردارد، به آهستگی، به پسرش گفت سريع برو مادرت رو بيار اينجا{-18-}
دیدگاه · 1393/02/24 - 14:59 ·
3
zoolal
zoolal
بعضی وقتا آرزو می کنم ای کاش گربه بودم
چون هر چه چاق تر باشه مردم بیشتر دوستش دارن
در ضمن می تونه کل روز رو بخوابه
دیدگاه · 1393/02/16 - 20:37 ·
4
Majid
akserver.ir_13931036741.jpeg Majid
اصفهانیه توی اتوبان با سرعت ۱۸۰ کیلومتر می رفته که پلیس با دوربینش شکارش

می کنه و ماشینش رو متوقف می کنه. پلیس میاد کنار ماشین

و میگه گواهینامه و کارت ماشین !

یارو با لهجه ی غلیظ اصفهانی میگه :من گواهینامه ندارم. این ماشینم مالی من نیست

کارتا ایناشم پیشی من نیست … راستیش من صاحب ماشینا کشتم ا جنازاشم

انداختم تو صندوق عقب. چاقوشم صندلی عقب گذاشتم. حالاوم داشتم میرفتم از مرز

فرار کونم که شوما منو گیریفتین …

مامور پلیس که حسابی گیج شده بود بی سیم می زنه به فرماندش و عین قضیه رو

گزارش میده و در خواست کمک فوری می کنه؛ فرمانده ش هم بهش می گه که کاری

نکنه تا اون خودشو برسونه

فرمانده خیلی سریع خودشو به محل می رسونه و به راننده اصفهانی می گه:

آقا گواهینامه ؟


اصفهانیه گواهینامه اش رو از تو جیبش در میاره و به فرمانده می ده


فرمانده می گه آقا کارت ماشین ؟


اصفهانیه کارت ماشینو در میاره و می ده به فرمانده


فرمانده که روی صندلی عقب چاقویی پیدا نکرده با عصبانیت دستور می ده تا راننده در

صندوق عقب رو باز کنه


اصفهانیه در صندوق رو باز می کند و فرمانده می بینه که صندوق هم خالیست!



فرمانده که حسابی گیج شده بود به اصفهانیه میگه: پس این مامور ما چی میگه ؟


اصفهانیه می گه: چه میدونم والا جناب سرهنگ. لابد الانم می خواد بگه من ۱۸۰ تا

سرعت می رفتم !!خنده
... ادامه
دیدگاه · 1393/02/15 - 07:10 ·
Majid
438892_T2BcOaQf.jpg Majid
ﻭﻗﺘﯽ ﻣﺮﺍ ﺍﺯ ﮔﻠﻪ ﺟﺪﺍ ﮐﺮﺩﻧﺪ ﻓﮑﺮ ﻣﯽﮐﺮﺩﻡ ﮐﻪ ﻣﺮﺍ ﺑﻪ ﺩﺳﺖ ﻗﺼﺎﺏﺧﻮﺍﻫﻨﺪ ﺳﭙﺮﺩ ﻭ ﺑﻪ ﻫﻤﯿﻦ

ﺩﻟﯿﻞ ﺑﺴﯿﺎﺭ ﻧﮕﺮﺍﻥ ﺑﻮﺩﻡ ﺍﻟﺒﺘﻪ ﻫﻤﯿﻨﻄﻮﺭﯼ ﻫﻢ ﺷﺪ.


ﺣﺎﺝ ﺭﺣﯿﻢ ﻗﺼﺎﺏ ﻣﺮﺍ ﺍﺯ ﺑﺎﺯﺍﺭ ﺧﺮﯾﺪ ﻭ ﺑﻪ ﺧﺎﻧﻪ ﺧﻮﺩﺵ ﺑﺮﺩ. ﺁﻥ ﺷﺐ ﺭﺍ ﻧﻤﯽﺩﺍﻧﯽ ﺗﺎ ﺻﺒﺞ

ﭼﮕﻮﻧﻪ ﺳﺤﺮ ﮐﺮﺩﻡ؛ ﻫﻤﻪﺍﺵ ﺧﻮﺍﺏ ﭼﺎﻗﻮ ﻣﯽﺩﯾﺪﻡ.


ﺻﺒﺢ ﻗﺼﺎﺏ ﺑﺮﺍﯾﻢ ﺁﺏ ﺁﻭﺭﺩ؛ ﻓﻬﻤﯿﺪﻡ ﮐﻪ ﺭﻓﺘﻨﯽ ﻫﺴﺘﻢ ﺍﺷﮏ ﺟﻠﻮﯼ ﭼﺸﻤﻬﺎﯾﻢ ﺭﺍ ﮔﺮﻓﺖ

ﻭ ﺑﺮﮔﺸﺘﻢ ﺑﻪ


ﺳﻤﺖ ﺭﻭﺳﺘﺎ ﻭ ﺍﺯ ﺗﻪ ﺩﻝ ﭼﻨﺪ ﺑﺎﺭ ﺑﻊ ﺑﻊﮐﺮﺩﻡ.

ﻗﺼﺎﺏ ﻣﺸﻐﻮﻝ ﺗﯿﺰ ﮐﺮﺩﻥﭼﺎﻗﻮﯾﺶ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﺭﺿﺎ، ﭘﺴﺮﺵ، ﺁﻣﺪ ﻭ ﮔﻔﺖ ﺩﺳﺖ ﻧﮕﻪ ﺩﺍﺭ ﮐﻪ ﻗﯿﻤﺖ

ﮔﻮﺷﺖ ﺑﺎﺯ ﻫﻢ ﺑﺎﻻ ﺭﻓﺘﻪ ﺍﺳﺖ ﻓﺮﺩﺍ ﺷﺎﯾﺪ ﻗﯿﻤﺖ ﯾﮏ ﮐﯿﻠﻮ ﮔﻮﺷﺖ ﺑﺸﻮﺩ ﺑﯿﺴﺖ ﻫﺰﺍﺭ ﺗﻮﻣﺎﻥ.


ﺍﺯ ﺁﻥ ﺭﻭﺯ ﺑﻪ ﺑﻌﺪ ﭼﻨﺪ ﺻﺒﺢ ﺍﯾﻦ ﺍﺗﻔﺎﻕ ﺗﮑﺮﺍﺭ ﺷﺪ ﻭ ﺩﺳﺖ ﺑﺮ ﻗﻀﺎ ﻣﺎ ﺯﻧﺪﻩ ﻣﺎﻧﺪﯾﻢ.

ﺣﺎﻝ ﻫﻢ ﻗﯿﻤﺖ ﮔﻮﺷﺖ ﺑﻪ ﻗﺪﺭﯼ ﮔﺮﺍﻥ ﺷﺪﻩ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﮐﺴﯽ ﺗﻮﺍﻥ ﺧﺮﯾﺪ ﺁﻧﺮﺍ ﻧﺪﺍﺭﺩ ﻭ ﺧﯿﺎﻝ

ﻣﻦ ﺁﺳﻮﺩﻩ ﺷﺪﻩ ﮐﻪ ﺣﺎﻻ ﺣﺎﻻﻫﺎ ﻣﺮﺩﻧﯽ ﻧﯿﺴﺘﻢ.

ﺍﻣﺎ ﺑﮕﻮﯾﻢ ﺍﺯ ﻗﺼﺎﺏ ﮐﻪ ﻣﺮﺩ ﺑﺴﯿﺎﺭ ﺧﻮﺑﯽ ﺍﺳﺖ. ﻫﻮﺍﯼ ﻣﺮﺍ ﺩﺍﺭﺩ؛ ﭼﯿﺰﯼ ﺑﺮﺍﯾﻢ ﮐﻢ ﻧﻤﯽﮔﺬﺍﺭﺩ.


ﯾﮏ ﺑﺎﺭ ﭼﻨﺪ ﺗﺎ ﺳﺮﻓﻪ ﮐﺮﺩﻡ ﺑﺮﺍﯾﻢ ﺩﮐﺘﺮ ﺁﻭﺭﺩ.

ﺑﺮﺧﯽ ﺍﺯ ﻣﺸﺘﺮﯾﺎﻥ ﻗﺼﺎﺏ ﻣﯽﮔﻮﯾﻨﺪ ﮐﻪ ﺍﮔﺮ ﻗﯿﻤﺖ ﮔﻮﺷﺖ ﻫﻤﯿﻦ ﻃﻮﺭﯼ ﺑﺎﻻ ﺑﺮﻭﺩ ﺍﺣﺘﻤﺎﻝ

ﺩﺍﺭﺩ ﮐﻪ ﻣﺎ


ﮔﻮﺳﻔﻨﺪﺍﻥ ﺭﺍ ﻧﯿﺰ ﻣﺎﻧﻨﺪ ﺍﺳﺐﻫﺎﯼ ﺭﻭﺳﯽ ﮐﻪ ﺛﺒﺖ ﻣﻠﯽ ﺷﺪﻩﺍﻧﺪ، ﺛﺒﺖ ﻣﻠﯽ ﺑﮑﻨﻨﺪ ﻭ ﺑﺸﻮﯾﻢ

ﭘﺸﺘﻮﺍﻧﻪ ﺍﺭﺯﯼ ﺑﺮﺍﯼﻣﻤﻠﮑﺖ!

ﺍﮔﺮ ﺍﯾﻨﮕﻮﻧﻪ ﺑﺸﻮﺩ ﺍﺣﺘﻤﺎﻝ ﺩﺍﺭﺩ ﮐﻪ ﻣﻦ ﻫﻢ ﻓﮑﺮﯼ ﺑﺮﺍﯼ ﺗﺸﮑﯿﻞ ﺧﺎﻧﻮﺍﺩﻩ ﺑﮑﻨﻢ.


ﻧﻤﯽﺩﺍﻧﯽ ﻣﺎﺩﺭ ﺍﯾﻨﺠﺎ ﯾﮏ ﺩﺧﺘﺮ ﮔﻮﺳﻔﻨﺪ ﺯﯾﺒﺎﯾﯽ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺍﺯ ﯾﮏ ﺩﺷﺖ ﺁﻭﺭﺩﻩﺍﻧﺪ.

ﭼﺸﻢﻫﺎﯾﺶ ﺷﺒﯿﻪ ﺁﻫﻮ ﺍﺳﺖ. ﮔﺎﻫﯽ ﺑﺎ ﻫﻢ ﺩﺭﺩ ﺩﻝ ﻣﯽﮐﻨﯿﻢ ﻭ ﺷﺎﯾﺪ ﯾﮏ ﺭﻭﺯ ﺑﻪ ﺧﻮﺩﻡ

ﺍﺟﺎﺯﻩ ﺑﺪﻫﻢ ﺍﺯﺵ ﺧﻮﺍﺳﺘﮕﺎﺭﯼ ﮐﻨﻢ.

ﻣﺎﺩﺭ! ﺩﯾﮕﺮ ﺯﯾﺎﺩﻩ ﻋﺮﺿﯽ ﻧﯿﺴﺖ.


ﺳﻼﻣﻢ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺑﺮﺩﺍﺭﺍﻥ ﻭ ﺧﻮﺍﻫﺮﺍﻧﻢ


ﺑﺮﺳﺎﻥ؛ ﺑﻪ ﺳﮓ ﮔﻠﻪ ﻫﻢ ﺳﻼﻡ ﺑﺮﺳﺎﻥ.خنده
... ادامه
sam
sam
بازم عشق اول امیرتتلو با اهنگ فوق العادش:
مرسی ، وقتی که نداشتم به خیلیا حسّی ، انرژیا رسید
مرسی ، حتی از گِلِگیا مرسی ، ممنون
مرسی ، وقتی که نداشتم به خیلیا حسّی ، انرژیا رسید
مرسی ، حتی از گِلِگیا مرسی ، هرچی از دلت میاد بده بیاد انرژیات رسید

هه ، باورم نمیشه همه باهام خوبن ، منی که یه سربار واسه بابام بودم
باورم نمیشه باهام عکس میندازن هی ، همه جا آهنگا که من میسازمه
من ، همیشه تنها بودم ، همیشه استرس داشتم همه جا حتی اونور
همیشه ، نگرانِ کارا و حرفامونم ، همیشه ، به دور از همه جمعا موندم
دعوا اونقد داشتیم اونقد بد راه اومد این روزِگار با ما ، ما موندیم سرپا اونوقت
همیشه چشا قرمز دستامون یخ ، اَه ، وقتامون کم میومد درسامون سخت
همیشه حواسم به خرج کردنم بوده امید دارم حتی وقتی فقط چند برگ ازم مونده
همیشه گفتم واسه برگشتنم زوده ما تا تَش هستیم دستِ حق هم بدرقم بوده ، با اینکه مسیرامون بد بدرقم بوده
همیشه آماده ، نگران مضطرب ، حواس جمع ، با همه راه اومدم
اما بازم اونا که دوسَم داشتن ، آخرش واسه گنده شدن تو محل ، منو با چاقو زدن ، آدما چه بد بار اومدن
همیشه آماده بودم ، که هرچی دارم و آنن یه جا باهم بدم ، من یه عالَم گِلَم ، یه عالم حرفم بذا بازم بگم
همیشه تَشو دیدم ، نمونده هیچ چیزی که بخوان یادم بدن ، نمونده حتی واسم دلم ، دیگه نمیشه گفت آدم به من

اما مرسی ، وقتی که نداشتم به خیلیا حسّی ، انرژیا رسید
مرسی ، حتی از گِلِگیا مرسی ، حتی از گِلِگیات مرسی به من انرژیات رسید

یادمه که انقدِ بد بودش همه چی ، مادرم هَمَش عینه یه مَرد کار میکرد
جُفت چشامم تا حدِ مرگ خار دیدن که میشینم اینجوری شعرای درددار میگم
از بچگی میگفتم که حالا چی تو راهته ، میفهمیدم بابام ۲ ساعت واس چی توالته
میدونستم رویاهام بعیدن با این پول ، بچه بودم ، ولی بد حالیم بود
پدرم اما خدایی مَرد بود ، واسه ما بد بود ، ولی تو محل بهترین آدم بود
بینِ همسایه ها محبوب ، یه مَردِ واقعاً خوب
هرچند نذاشته واسم پول و نمونده هیچ چیزِ خاص از اون ، ولی خُب بازم بود
میزد از خوراکِ خودمون از شیکم میکم و راحت ، از خیلی از چیزای دیگَم میکَند
خودمون نون نداشتیم نگرانِ این و اون بود ، اون موقع ما نمیفهمیدیم داشت چی جمع میکرد
خلاصه نه پولِ کسی رو خورد نه ، سَرِ سفره نفرین و نحسی آورد
هرچیَم داشت حال به این و اون میداد ، آخ
... ادامه
دیدگاه · 1393/02/12 - 18:40 ·
3
zoolal
00740053730120634144.jpg zoolal
بفرما ناهار
Noosha
thumb_HM-20136034315482688741398676557.3499.jpg Noosha
از روے کینــه نیــسـت اگــر خـَنجــر بــه سـینــه ات مــے زننــد

ایـن مردمــــان تنـــها بــه شــرط چاقـــو

دل مــــے برنـد!
... ادامه
دیدگاه · 1393/02/9 - 14:58 ·
7
bamdad
bamdad
به یه جایی از زندگی که رسیدی ،میفهمی اونی که زود میرنجه زود میره ،ولی اونی که دیر میرنجه دیر میره اما دیگه بر نمیگرده .


به یه جایی از زندگی که رسیدی ،میفهمی رنج رو نباید امتداد داد باید مثل چاقو که چیزها رو میبره و از میونشون میگذره از بعضی آدم ها بگذری و برای همیشه قائله رنج آور رو تموم کنی .


به یه جایی از زندگی که رسیدی ،میفهمی بزرگ ترین مصیبت برای یک انسان اینه که نه سواد کافی برای حرف زدن داشته باشه و نه شعور لازم برای خاموش موندن .


به یه جایی از زندگی که رسیدی ،میفهمی مهم نیست که چه اندازه می بخشیم بلکه مهم اینه که در بخشایش ما چه مقدار عشق وجود داره .


به یه جایی از زندگی که رسیدی ،میفهمی شاید کسی که روزی با تو خندیده از یاد ببری ،اما هرگز اونی که با تو اشک ریخته فراموش نمیکنی .


به یه جایی از زندگی که رسیدی ،میفهمی عشق ورزیدن بزرگ ترین هنر دنیاست .


به یه جایی از زندگی که رسیدی ،میفهمی از دردهای کوچیکه که ادم میناله ولی وقتی ضربه سهمگین باشه آدم لال میشه .


به یه جایی از زندگی که رسیدی ،میفهمی اگه بتونی دیگری رو همون طور که هست بپذیری و هنوزم عاشقش باشی عشق تو کاملا" واقعیه .


به یه جایی از زندگی که رسیدی ،میفهمی کسی که دوستت داره همش نگرانته به خاطر همین بیشتر از اینکه بهت بگه "دوستت دارم " میگه " مواظب خودت باش ".


و بالاخره خواهی فهمید که :

همیشه یه ذره حقیقت ،پشت هر " فقط یه شوخی بود " هست .

یکم کنجکاوی ،پشت " همین طوری پرسیدم " هست .

قدری احساسات ،پشت "به من چه اصلا" هست .

مقداری خرد ،پشت "چه میدونم " هست .

و اندکی درد ،پشت "اشکالی نداره " هست ....
... ادامه
ıllı YAŁĐA ıllı
ن.jpg ıllı YAŁĐA ıllı
zoolal
zoolal
ﺍﻣﺮﻭﺯ ﺩﺍﺷﺘﻢ ﺗﻮ ﯾﻪ ﮐﻮﭼﻪ ﻣﯿﺮﻓﺘﻢ ﯾﻬﻮ
ﯾﻪ ﻧﻔﺮ ﭼﺎﻗﻮ ﮔﺬﺍﺷﺖ ﭘﺸﺖ ﮐﻤﺮﻡ ﮔﻔﺖ ﻣﻮﺑﺎﯾﻠﺘﻮ ﺑﺪﻩ
ﻣﻨﻢ ﮔﻔﺘﻢ ...: ۰۹۳۶۴۳۰
ﺑﻨﺪﻩ ﺧﺪﺍ ﮔﺮﯾﺶ ﮔﺮﻓﺖ ﺳﺮﺷﻮ ﺍﻧﺪﺍﺧﺖ ﭘﺎﯾﯿﻦ ﺭﻓﺖ ﻧﻤﯿﺪﻭﻧﻢ چرا !!!! {-7-}
دیدگاه · 1393/01/26 - 20:29 ·
6
zoolal
zoolal
زن در حالی که در آینه نگاه میکنه به شوهرش میگه:
من جدیدا خیلی وحشتناک، چاق و زشت به نظر میرسم..
لطفا یه چیز خوب به من بگو
شوهر: بیناییت فوق العادست عزیزم........!!!
... ادامه
دیدگاه · 1393/01/26 - 09:22 ·
9
zoolal
zoolal
ﻳﻪ ﻣﻬﻨﺪﺱ ﺭﻓﺖ ﻛﻼﻧﺘﺮﻯ ﺗﺎ ﺑﺮﺍﻯ ﻫﻤﺴﺮ ﮔﻢ ﺷﺪﻩﺍﺵ ﻓﺮﻡ ﭘﺮﻛﻨﻪ ..
ﻣﻬﻨﺪﺱ : ﺯﻧﻢ ﺭﻓﺘﻪ ﺧﺮﻳﺪ ﻭﻟﻰ ﻫﻨﻮﺯ ﺑﺮﻧﮕﺸﺘﻪ ﺧﻮﻧﻪ !!
ﭘﻠﻴﺲ : ﻗﺪﺵ ﭼﻘﺪﻩ؟
ﻣﻬﻨﺪﺱ : ﺗﺎ ﺣﺎﻻ ﺩﻗﺖ ﻧﻜﺮﺩﻡ !
ﭘﻠﻴﺲ : ﻻﻏﺮﻩ؟ ﭼﺎﻗﻪ؟
ﻣﻬﻨﺪﺱ : ﻳﻪ ﻛﻢ ﺷﺎﻳﺪ ﻻﻏﺮ … ﻳﺎﭼﺎﻕ !!
ﭘﻠﻴﺲ : ﺭﻧﮓ ﭼﺸﺎﺵ؟
ﻣﻬﻨﺪﺱ : ﺩﻗﻴﻘﺎً ﻧﻤﻴﺪﻭﻧﻢ !!
ﭘﻠﻴﺲ : ﺭﻧﮓ ﻣﻮﻫﺎﺵ؟
ﻣﻬﻨﺪﺱ : ﻭﺍﻻ … ﻫﻰ ﺭﻧﮓ ﻣﻴﻜﻨﻪ !!
ﭘﻠﻴﺲ : ﭼﻰ ﭘﻮﺷﻴﺪﻩ ﺑﻮﺩ؟
ﻣﻬﻨﺪﺱ : ﭘﻴﺮﻫﻦ …!! ﻣﺎﻧﺘﻮ …!! ﻧﻤﻴﺪﻭﻧﻢ !!
ﭘﻠﻴﺲ : ﺑﺎ ﻣﺎﺷﻴﻦ ﺭﻓﺘﻪ ﺑﻮﺩ؟
ﻣﻬﻨﺪﺱ : ﺁﺭﻩ
ﭘﻠﻴﺲ : ﺍﺳﻢ، ﺭﻧﮓ ﻭ ﺷﻤﺎﺭﻩ ﻣﺎﺷﻴﻦ،
ﻣﻬﻨﺪﺱ : ﻳﻪ AUDI ﻣﺸﻜﻰ A8، ﺑﺎ ﻣﻮﺗﻮﺭ V6 ، ﺣﺠﻢ 3000
ﺳﻮﭘﺮﺷﺎﺭﮊ ﺑﺎ 333 ﺍﺳﺐ ﺑﺨﺎﺭ ﻗﺪﺭﺕ ﻭ ﺩﻭﺭ ﻣﻮﺗﻮﺭ ﻭ ﺗﻴﭗ
ﺗﺮﻭﻧﻴﮏ ﻫﺸﺖ ﺳﺮﻋﺘﻪ ﺍﺗﻮﻣﺎﺗﻴﮏ ﺑﺎ ﻗﺎﺑﻠﻴﺖ ﺗﺒﺪﻳﻞ ﺑﻪ ﻣﺪ ﺩﺳﺘﻰ ﻭ
ﺗﻤﺎﻡ ﭼﺮﺍﻏﻬﺎﺵ ﻓﻮﻝ LED ﺑﺎ ﺩﻳﻮﺩﻫﺎﻯ ﺗﻨﻈﻴﻢ ﻧﻮﺭ ﺑﺮﺍﻯ ﺗﻤﺎﻡ
ﻓﺎﻧﻜﺸﻨﻬﺎﺵ ﻭ……
ﻳﻪ ﺧﺮﺍﺵ ﺧﻴﻠﻰ ﻛﻮﭼﻮﻟﻮ ﻫﻢ ﺭﻭﻯ ﺩﺭ ﺟﻠﻮﻳﻰ ﺳﻤﺖ ﺷﺎﮔﺮﺩ …
ﻣﻬﻨﺪﺱ ! ﺑﻪ ﺍﻳﻨﺠﺎ ﻛﻪ ﺭﺳﻴﺪ ﺯﺩ ﺯﻳﺮ ﮔﺮﻳﻪ (…!!ﭘﻠﻴﺲ : )
ﻣﺘﺎﺛﺮ (!! ﮔﺮﻳﻪ ﻧﻜﻨﻴﻦ ! ﻣﺎ ﻣﺎﺷﻴﻨﺘﻮﻥ ﺭﻭ ﺑﺮﺍﺗﻮﻥ ﭘﻴﺪﺍﻣﻴﻜﻨﻴﻢ!!!!! :|
ببینید مردها ی ی همچین موجودات با دقتی هستنا ....!!
صفحات: 1 2 3 4 5

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ