پرنده به پنجره میکوبید
من خواب می دیدم در جنگلی پراز فریاد درختان_شیر تورا دوست داریم که گیاه خواران را میخوری و گیاهی نمیخوری_می دویدم؛
بیدار شدم؛ پنجره را باز کردم؛
پرنده داخل شد؛ از میان عطسه ام گذشت وچون تاجی برسرمجسمه ی نیمه ساخته ی روی میز کارم نشست و اسرافیل آن روز من شد؛
اگر آن پرنده نبود خواب می ماندم؛ هوا ابری می شد
باعجله خانه راترک کردم.
کولی ام؛ صبح ها خورشید را از بچه های آن طرف زمین می گیرم؛ غروب به بچه های این طرف می دهم
آن غروب؛ هنگامی که به خانه برگشتم؛
پیش از آن که کلید رادر قفل بچرخانم؛ دربازشد؛ باچشمان بسته پرسیدم شما؟
گفت:بانو...ناپدیدشد
بعد از آن همه چیز زیباشد؛ امامن...
راستی؛ اگر جایی بانو را دیدی نشانش را به من بگو و مرا ببخش که تا پایان عمر به توحسادت خواهم کرد؛
که این بار تو اول بانو را دیده ای...
#کیکاووس_یاکیده
نخور همشوووووو
1392/05/23 - 22:27
1392/05/23 - 22:53ابجی مهناز خیلی خیلی تشـــــــــــــکر از لطفت
خووو مائده تولد کیک وشکلات نخورم کجا بخورم میخواستی زودتر بیای بخوری....
1392/05/24 - 00:23البته واسه آجی جونم گذاشتم
خواهش برادر محمد امیدوارم سال به سال احترامت به خانوما بیشتر بشه و آشپز ماهری بشه
به امید آن روز....
1392/05/24 - 00:24تو توی تبریک تولد هم از این چای دست بر نمیداری
نگفتم نخورکهگفتم یعنی بیشترشو برا من بزار
1392/05/24 - 00:28وای بگل دوست دارم
دادا تا تنور داغه گفتم بچسبم و آرزو کنم شاید برآورده شد....
1392/05/24 - 00:41مائده جونم من همیشه و همجا بفکرتم هر چی خوردنیه واسه تو کنار میزارم باسعه
عزیزم مثه اینکه مشورت کردی نه؟یادم رفت بهت بگم من میام حتما
1392/05/24 - 00:43مائده
1392/05/24 - 01:06