یافتن پست: #گاوی

MONA
qvv6b6ah8unhvqg6slz.jpg MONA
Mohammad
VfNB9Us0bu.jpg Mohammad
هر ساله در روستايي در كوههاي آلپ سوييس اين مسابقه برگزار ميشه .
اينها گاوهايي از نژاد خاص هستند كه توسط روستاييان پرورش داده ميشوند (گاو نماد كشور سوييس است ) و خيلي قوي هستند.
در این مسابقه گاو هایی که گاه وزن آنها به یک تن نیز می رسد، به جنگ همدیگر فرستاده می شوند؛ البته در این رقابت زخمی شدن حیوان بسیار به ندرت روی می دهد و فقط دو گاو به صورتی شاخ به شاخ، همدیگر را هل می دهند و اولین گاوی که خود را از مقابل حریف کنار بکشد، بازنده به شمار می آید.
گاوی که قهرمانی این رقابت ها را به دست آورد، افزون بر افتخاری که نصیب صاحب خود می کند، تا یک سال عنوان گاو برتر را نیز با خود خواهد داشت.
... ادامه
MONA
406792_284086501710050_441762052_n.jpg MONA
ای جونـــــــــــــم که انقدر گاوی.. {-64-}
Mohammad
D486oduiEc.jpg Mohammad
بزرگترین جهان با بیش از 1 تن وزن و 1.83 سانتی متر قد
Mohammad
36789380047224244411.jpg Mohammad
MONA
images.jpeg MONA
یعنی کی میشه ی مثل این داشته باشم..{-137-}
saeid
saeid
شانس خود را امتحان کنید !

مرد جوانی در آرزوی ازدواج با دختر کشاورزی بود.
کشاورز گفت برو در آن قطعه زمین بایست. من سه گاو نر را آزاد می کنم اگر توانستی دم یکی از این گاو نرها را بگیری من دخترم را به تو خواهم داد. مرد قبول کرد. در طویله اولی که بزرگترین بود باز شد .
باور کردنی نبود بزرگترین و خشمگین ترین گاوی که در تمام عمرش دیده بود. گاو با سم به زمین می کوبید و به طرف مرد جوان حمله برد. جوان خود را کنار کشید تا گاو از مرتع گذشت. دومین در طویله که کوچکتر بود باز شد.

گاوی کوچکتر از قبلی که با سرعت حرکت کرد .

جوان پیش خودش گفت : منطق می گوید این را ولش کنم چون گاو بعدی کوچکتر است و این ارزش جنگیدن ندارد. سومین در طویله هم باز شد و همانطور که فکر میکرد ضعیفترین و کوچکترین گاوی بود که در تمام عمرش دیده بود.

پس لبخندی زد و در موقع مناسب روی گاو پرید و دستش را دراز کرد تا دم گاو را بگیرد.اما.........گاو دم نداشت!!!!

زندگی پر از ارزشهای دست یافتنی است اما اگر به آنها اجازه رد شدن بدهیم ممکن است که دیگر هیچ وقت نصیبمان نشود. برای همین سعی کن که همیشه اولین شانس را دریابی.
... ادامه
MONA
cow-stormy-sky-animal-nature-485x728.jpg MONA
شهريار
77995.jpg شهريار
گــــــاو جــــــــــــذاب :)
دادگر
دادگر
من به مهمانی دنیا رفتم

من به دشت اندوه

من به باغ عرفان

من به ایوان چراغانی دانش رفتم

رفتم از پله مذهب بالا .

تا ته كوچه شك ،

تا هوای خنك استغنا ،

تا شب خیس محبت رفتم .

من به دیدار كسی رفتم در آن سر عشق .

رفتم . رفتم تا زن ،

تا چراغ لذت ،

تا سكوت خواهش ،

تا صدای پر تنهایی .

*****

چیزها دیدم در روی زمین :

كودكی دیدم . ماه را بو می كرد .

قفسی بی در دیدم كه در آن ، روشنی پرپر می زد .

نردبانی كه از آن ، عشق می رفت به بام ملكوت .

من زنی را دیدم ، نور در هاون می كوبید .

ظهر در سفره آنان نان بود ، سبزی دور شبنم بود ،

كاسه داغ محبت بود .

من گدایی دیدم ، در به درمی رفت آواز چكاوك می خواست

و سپوری كه به یك پوسته خربزه می برد نماز

*****

بره ای را دیدم ، بادبادك می خورد

من الاغی دیدم ، یونجه را می فهمید

در چرا گاه (( نصیحت )) گاوی دیدم سبز

شاعری دیدم هنگام خطاب ، به گل سوسن می گفت : (( شما ))

*****

من كتابی دیدم ، واژه هایش همه از جنس بلور

كاغذی دیدم ، از جنس بهار .

موزه ای دیدم ، دور از سبزه

مسجدی دور از آب

سر بالین فقیهی نومید ، كوزه ای دیدم لبریز سئوال

*****
... ادامه
دیدگاه · 1391/08/24 - 11:48 ·
7
شهريار
شهريار
یه بازاریابِ جارو برقی درِ یه خونه ای رومیزنه،
و تا خانمِ خونه در رو بازمیکنه قبلا از اینکه حرفی زده بشه،
بازاریاب میپره تو خونه و یه کیسه کود گاوی رو روی فرش خالی میکنه و میگه:
اگه من قادر به جمع کردن و تمیز کردنِ همه ی اینها ظرف مدت 3 دقیقه با این
جاروبرقی قدرتمند نباشم
حاضرم که تمامِ اینها رو بخورم!
خانوم میگه: سُــسِ سفید میخوای یا قرمز؟
بازاریاب: چــــرا؟
!!!خانوم: چند روزیه برقِ خونه مون قطعه..! {-18-}
MONA
558502_485140834843906_1133612989_n.jpg MONA
"گاو"

دوسدارررررررررررم{-57-}
MONA
MONA
گاویست بر آسمان،قرین پروین

گاویست دگر بر زیرش جمله زمین

گر بینایی چشم حقیقت بگشا:

زیر و زبر دو گاو

مشتی خر بین
دیدگاه · 1391/06/15 - 21:50 ·
4
صفحات: 1 2

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ