خسته ام از لبخند اجباری ... و از حرفای تکراری ... آنقـــــدر دلـــم را شکسته انـــد... ... ... ... ... کـــه تمام راه هــای منتهی بـــه دل خــراب شـده است... چندیست تــابـــلو زده ام... کارگران مشغول کارنـــد آهسته بــرانید... نـــه بـــرای دل شکسته ام.... برای شما... بــــــرای شما کـه از زخـم دلـــم زخــم بـــر نــداریـــد
... ادامه