این سرشت زمانه است
زنجیره ی افسوس های سرگردان
این رسم وادی دیو سیرت است
من از همین جا
درست اینجا
همین دنیای فانی
در این بدرود ها
در این ایام وانفسا
فریاد وارانه می گویم :
من عاشق تو هستم
تو عاشق او
او عاشق دیگری
...
همه درد مندیم و گلاویز با تنهایی
جان به ستوه امد از این همه بی کسی
و درد مشترک بی هم نفسی...
... ادامه