به پایان آمد این دفتر حکایت همچنان باقـــی
به صد دفتر نشاید گفت شرح حال #مردادی
-----------------------------------------------
امروز آخرین روز ماه مردادِ، خوش به حال اونایی که از این ماه بهره کافی رو بردن
واسه اونایی هم که بیخیال بودن، ناراحت نباشن مرداد 95 نزدیکه
منظورت رو متوجه میشم . الان سات خلوته تعداد کارها کمه اگر پند وقت دیگه شلوغ بشه نمیشه همه کاربرها با هم دوست باشن مطالب همدیگر رو لایک بزنن نظر بنویسن .
کم کم جزیره های کاربری ایجاد میشه هر کسی با دوستان و آشنایان خودش یک گوشه فعالیت میکنه .
در خونه رو میزدن!
دختر داییم ۵ سالشه!
جواب داد : کیه!؟
زن همسایه مون پشت در به شوخی گفت: منم منم مادرتون!
من رفتم در رو باز کردم, بنده خدا میخواس سکته کنه!
گفت : ببخشید مادرتون هستن؟ گفتم : نع ، فقط من و حبه انگور هستیم
سر جلسه امتحان از بغل دستیم میپرسم جواب سوال 7 چی میشه؟
برگشته میگه عجب خنگی هستی تو صفحه 328 جوابش اومده بود دیگه |||||||
.
انصافا مراقبا جلومو گرفتن نکشمش
شماره صفحه سوالارو هم حفظ کرده بود
دوتا معتاد زرد آلو مى خوردند و هسته هاشو به همدیگه پرت میکردن
معتاد : احشان میدونی الان ما داریم چوکار میکنیم ؟؟؟؟
– نه؟!!
– پشر ما داریم جنگ هشته ای میکنیم!!
اونم بین دو ابر قدرت