minoo
تو همانی
همان که
رخنه کرد در پیله ی تنهاییم
به بار نشاند شعرهای کودکانه ام
همان که
سکوت شبانه ام را با نوای محبت نواخت
نگاه منتظر باغ را
به قطره های تر باران شناخت
تو همانی / همان که
ایه های عطوفت را از حفظ خواند
در دلم نهال شوق عاشقی را کاشت
اگر که باید می نشستم
دوباره میان سکوت و تنهایی
اگر که باید می شدم / مسافر دیار فراموشی
پس چرا
نشستی میان دل و تنهایی؟؟؟!!
قسم به باران
دلم گرفت
از این همه غربت / از سکوت
از این همه حدیث سنگ بر شیشه
که شکست!!!
همان که
رخنه کرد در پیله ی تنهاییم
به بار نشاند شعرهای کودکانه ام
همان که
سکوت شبانه ام را با نوای محبت نواخت
نگاه منتظر باغ را
به قطره های تر باران شناخت
تو همانی / همان که
ایه های عطوفت را از حفظ خواند
در دلم نهال شوق عاشقی را کاشت
اگر که باید می نشستم
دوباره میان سکوت و تنهایی
اگر که باید می شدم / مسافر دیار فراموشی
پس چرا
نشستی میان دل و تنهایی؟؟؟!!
قسم به باران
دلم گرفت
از این همه غربت / از سکوت
از این همه حدیث سنگ بر شیشه
که شکست!!!
... ادامه