همه میخوان بدونن ولی هیشکی نمیدونه...

مشخصات

موارد دیگر
0$D->usr->favs) ) { ?>
محمد (آفلاين)
651 پست
304 ديدگاه
1280.5 امتياز
آروم و عادی
0000-00-00
m - مجرد
اسلام
نمیدونم
وزن: نمیدونم - قد: نمیدونم
نرفته ام
نمی کشم
علاقه زیادی به نجوم،رصد،ویولن،گردش و ....

دنبال‌کنندگان

(52 کاربر)

آخرین بازدید کنندگان

حس من


برچسب ‌های شخصی

برچسب ‌های کاربردی

چت روم نمیدونم
برای ورور به چت روم نمیدونم
کلیک کنید
محمد
محمد
گفتند که تک سوارمان در راه است / از اول صبح چشممان بر راه است از یازدهم دوازده قرن گذشت / تا ساعت تو چقدر دیگر راه است . . . ؟
دیدگاه · 1390/08/4 - 23:15 در مهدویت ·
3
محمد
محمد
رافع عسر و حرج می رسد انشاء الله / یعنی آن ختم حجج می رسد انشاء الله مژده بر منتظران مهدی (عج) زهرا (س) بدهید / عنقریب عصر فرج می رسد انشاء الله
دیدگاه · 1390/08/4 - 23:15 در مهدویت ·
3
محمد
محمد
خوشا به حال آنان که درکلاس انتظارحتی یک جمعه هم غیبت ندارند یا ابا صالح المهدی
دیدگاه · 1390/08/4 - 23:15 در مهدویت ·
4
محمد
محمد
داستان یوسف را گفتن وشنیدن به بهانه ی توست شرمنده ایم می دانیم گناهان ما همان چاه غیبت توست یا اباصالح المهدی
دیدگاه · 1390/08/4 - 23:15 در مهدویت ·
3
محمد
محمد
کی شود در ندبه های جمعه پیدایت کنم / گوشه ای تنها نشینم تا تماشایت کنم مینویسم روی هر گل نام زیبای تو را / تا که شاید این شب جمعه ملاقاتت کنم
دیدگاه · 1390/08/4 - 23:14 در مهدویت ·
3
محمد
محمد
سلامی بر رخ شاه دو عالم / رخ پنهان شده از دیدگانم سلامی از ته این اشکهایم / نثار قدوم تو ای انتظارم
دیدگاه · 1390/08/4 - 23:14 در مهدویت ·
3
محمد
محمد
مردم و آخر ندیدم روی نیکوی ترا / گوش من نشنید جانا صوت دلجوی ترا سرمه ای با دست خود بر هر دو چشمانم بکش / نور تا گیرد دو چشمم بنگرم روی ترا
دیدگاه · 1390/08/4 - 23:14 در مهدویت ·
3
محمد
محمد
کشتی شکسته ایم نجات غریق کو ؟ / ناجی ما ز بحر مخوف و عمیق کو ؟ از غصه فراق رسیده است جان به لب / یارب شریک قصه و یار شفیق کو ؟
دیدگاه · 1390/08/4 - 23:14 در مهدویت ·
3
محمد
محمد
داستان کوتاه: خدایا شکرت روی نیمکت پارک نشسته بود و به لباسهای کهنه فرزندش و تفاوت او با بچه های دیگر نگاه می کرد، ماشین گران قیمتی جلو پارک ایستاد و مرد شیک پوشی از آن پیاده شد و با احترام در ماشین را برای همسرش که پسرکی در آغوش داشت باز کرد. با حسرت به آنها نگاه کرد و از ته دل آه کشید. آنها کودک را روی تاب گذاشتند. خدایا! چه می دید! پسرک عقب مانده ذهنی بود. با نگاه به جستجوی فرزندش پرداخت، او را یافت که با شادی از پله های سرسره بالا می رفت. چشمانش را بست و از ته دل خدا را شکر کرد.
... ادامه
دیدگاه · 1390/08/4 - 23:12 ·
3
محمد
محمد
سلام به همه دوستای نمیدونمی.
محمد
محمد
به مامانم میگم من میرم کارواش، میگه ماشینم میبری؟ گفتم پـَـَـ نــه پـَـَــــ دارم میرم اونجا دوش بگیرم
محمد
محمد
رفتم سم بخرم واسه سوسک، یارو میگه میخواین سریع بمیره؟! گفتم پـَـَـ نــه پـَـَــــ میخوام شکنجش کنم ازش اعتراف بگیرم!!!
محمد
محمد
رفتم بالای برج میخواستم خودمو بندازم پایین، یارو میگه میخوای خودکشی کنی؟ گفتم پـَـَـ نــه پـَـَــــ اومدم ببینم سرعت صفر تا صدم از این بالا تا پایین چقدر میشه، بجای پروژه بدم دانشگاه
... ادامه
محمد
محمد
رفیقم میگه اگه با گوشی برم تو اینترنت از شارژم کم میشه؟ گفتم پـَـَـ نــه پـَـَــــ از ذخیره ارزی کشورهای عضو اپک کم میشه
محمد
محمد
به یارو راننده میگم. آقا اگه میشه یکم سریعتر. الان هواپیما میپره… میگه، به سلامتی مسافرین؟… گفتم پـَـَـ نــه پـَـَــــ فندک هواپیما دیشب دستم جامونده، میرم بدم به رانندش
... ادامه
محمد
محمد
و دستشویی به خواهرم میگم آفتابه رو میدی؟ میگه میخوای خودتو بشوری؟ گفتم پـَـَـ نــه پـَـَــــ میخوام آبش کنم بذارم تو یخچال
محمد
محمد
دارم از گرما میمیرم، خودمو مثله چی دارم باد میزنم. بابام میاد میگه چیه ؟ گرمته ؟؟؟ گفتم پـَـَـ نــه پـَـَــــ دارم حداکثر سرعت چرخش مچم رو امتحان میکنم
... ادامه
محمد
محمد
رفتم نوشابه بخرم به یارو میگم اینکه تاریخش مال دو سال پیشه. میگه : یعنی فاسد شده ؟ گفتم پـَـَـ نــه پـَـَــــ مونده جا افتاده
محمد
محمد
با دوستم سه ساعت تو صف نونوایی وایساده بودیم صف ۴۰ متری نوبتم شده. یارو میگه نون می خوای ؟ پـَـَـ نــه پـَـَــــ تا الان قطار بازی می کردیم واگن آخرم بودیم
... ادامه
محمد
محمد
رفتیم غار علیصدر، به رفیقم خفاش نشون دادم. میگه وای خفاشه؟! گفتم پـَـَـ نــه پـَـَــــ بتمن بود. اجاره خونه گرونه اینجا سکونت دارن فعلا!!!
محمد
محمد
رفیقم شمارمو می خواست، گفتم: یادداشت کن ۰۹۳۲ گفت : تالیا داری؟ گفتم پـَـَـ نــه پـَـَــــ همراه اول شماره خالی نداشت بهم تو تالیا خط داد
محمد
محمد
رفتم بانک پول بگیرم. کارمنده میگه پول رو میبرین؟ گفتم پـَـَـ نــه پـَـَــــ میخوام وایسم اینجا هر کس رقصید بریزم رو سرش شاباش بدم.
محمد
محمد
تو صف پمپ گاز منتظرم تا نوبتم بشه، یارو زده به شیشه میگه آقا شما هم می‌خوای گاز بزنی‌؟ پـَـَـ نــه پـَـَــــ من می‌خوام لیس بزنم !
محمد
محمد
داریم ۱۰ نفری بازی شبکه ای میکنیم. اومده میگه جدی حال میده؟
گفتم پـَـَـ نــه پـَـَــــ اسکولیم! عذاب داره اما میخوایم تهذیب نفس کنیم.
محمد
محمد
کمرم درد می کنه یه پارچه بستم بهش. داداشم میگه کمرت درد می کنه؟
گفتم پـَـَـ نــه پـَـَــــ می خوام ادای داداش کایکو رو در بیارم.
صفحات: 13 14 15 16 17