یافتن پست: #افسوس

bamdad
photo_۲۰۱۸-۰۴-۱۳_۲۲-۳۰-۱۹.jpg bamdad
مینویسم غم دل تا که دلم باز شود
تا که بر زندگی ام نغمه ی خوش ساز شود

ولی افسوس ندارد ثمری بی ثمری
یا که در اوج حوادث ، خبرِ بی خبری...
... ادامه
دیدگاه · 1397/02/15 - 22:50 ·
3
bamdad
bamdad
4ساعته دارم دنبال یه فیلتر شکن رایگان واسه ویندوز میگردم تا از تلگرام دسکتپ یه جزوه ای رو برای امتحان پایان ترم فردا بخونم

ولی دریغ و صد افسوس که خود سایتای ارائه دهنده ی فیلتر شکن ها فیلتر هستن

:(
رضا
رضا
مورد داریم تنبل که حوصله نداره تایپ کنه کامنت دیگری رو کپی میکنه {-7-} ">مرجان بانو :)
رضا
12797832_606484059503542_507912507_n.jpg رضا
دیدگاه · 1394/12/27 - 23:24 ·
2
مرجان بانو :)
مرجان بانو :)
دلم‌ می‌خواست‌ در عصر دیگری دوستت‌ می داشتم‌ ! در عصری مهربان‌تر و شاعرانه‌تر ! عصری که‌ عطرِ کتاب‌ ، عطرِ یاس‌ و عطرِ آزادی را بیشتر حس‌ می کرد ! دلم‌ می خواست‌ تو را در عصر شمع‌ دوست‌ می داشتم‌ ! در عصر هیزم‌ و بادبزن‌های اسپانیایی و نامه‌های نوشته‌ شده‌ با پـر و پیراهن‌های تافته‌ی رنگارنگ‌ ! نه‌ در عصر دیسکو ، ماشین‌های فراری و شلوارهای جین‌ ! دلم‌ می خواست‌ تو را در عصرِ دیگری می دیدم‌ ! عصری که‌ در آن‌ گنجشکان‌ ، پلیکان‌ها و پریان‌ دریایی حاکم‌ بودند ! عصری که‌ از آن‌ِ نقاشان‌ بود ، از آن‌ِ موسیقی دان‌ها ، عاشقان‌ ، شاعران‌ ، کودکان‌ و دیوانگان‌ ! دلم‌ می خواست‌ تو با من‌ بودی در عصری که‌ بر گل‌ُ شعرُ بوریا وُ زن‌ ستم‌ نبود ! ولی‌ افسوس‌ ! ما دیر رسیدیم‌ ما گل عشق‌ را جستجو می کنیم‌ ، در عصری که‌ با عشق بیگانه‌ است‌ ! (نزار قبانی)
... ادامه
دیدگاه · 1394/07/17 - 23:26 توسط Mobile ·
4
bamdad
bamdad
دوست مجازی من ...

چند وقت است برایت می نویسم

وتو میخوانی

وگاهی تو می نویسی ومن میخوانم

دوست مــــــــجازی من

این روزها درد دلهایمان را

به زبان نمی اوریم

تایپ می کنیم

مانده ایم اگر این دنیای مجازی نبود

روی دیوار احساس چه کسی مینوشتیم

نامت زیباست اما افسوس که مجازی هستی

پشت هریک از این نوشته ها یک نفر نشسته است

میخواند,فکر می کند,گاهی هم گریه می کند,

یا میخندد

برای چند دقیقه هم که باشد از دنیای واقعی مرخصی میگیری

مینشینی برای دل خودت

گاهی هم شب و روز میچرخی در این دنیای رمز دار

ولی میدانم

قدرتمام لبخندهایت تنها هستی

اگر همدمی بود که مجازی نمیشدی



دوست مــــــــجازی من

گاهی آنقدر بیخود میشویم بین یک دروغ واعتقاد

فراموش می کنیم خودمان را

دور میزنیم منطق وباورهایمان را

میخندیم /گاهی هم دروغ میگوییم

نمیدانم...

دوست مجازی من

بودنت را قدر میدانم

{-253-}
دیدگاه · 1393/12/29 - 23:32 ·
2
مرجان بانو :)
مرجان بانو :)
نخونی از دستت رفته خیلی قشنگه

ﺯﻥ ﻭﺷﻮﻫﺮﯼ ﺑﻪ ﺑﺎﻍ ﻭﺣﺶ ﺭﻓﺘﻨﺪ : ﻣﯿﻤﻮﻥ ﻧﺮ ﺭﺍ
ﻣﺸﺎﻫﺪﻩ ﮐﺮﺩﻧﺪ ﮐﻪ ﺑﺎ ﺟﻔﺘﺶ ﻋﺸﻘﺒﺎﺯﯼ ﻣﯽ ﮐﺮﺩ ...
ﺯﻥ ﺑﻪ ﺷﻮﻫﺮﺵ ﮔﻔﺖ : ﭼﻪ ﺭﺍﺑﻄﻪ ﺩﻭﺳﺘﺎﻧﻪ
ﻭﻋﺎﺷﻘﺎﻧﻪ ﺍﻱ ...
ﺳﭙﺲ ﺑﻪ ﻗﻔﺲ ﺷﯿﺮﻫﺎ ﺭﻓﺘﻨﺪ ﺷﯿﺮ ﻧﺮ ﺭﺍ ﺩﯾﺪﻧﺪ ﮐﻪ
ﺁﺭﺍﻡ ﺑﺎ ﻓﺎﺻﻠﻪ ﺍﻧﺪﮎ ﺍﺯ ﺟﻔﺘﺶ ﻧﺸﺴﺘﻪ ﺑﻮﺩ ...
ﺯﻥ ﺑﻪ ﺷﻮﻫﺮﺵ ﮔﻔﺖ : ﭼﻪ ﺭﺍﺑﻄﻪ ﯼ ﺩﻭﺳﺘﺎﻧﻪ
ﺍﻧﺪﻭﻫﺒﺎﺭﯼ ﺍﺳﺖ ...
ﺷﻮﻫﺮﺵ ﮔﻔﺖ : ﺍﯾﻦ ﺷﯿﺸﻪ ﺧﺎﻟﯽ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺟﻔﺖ ﺷﯿﺮﻧﺮ
ﺑﯿﻨﺪﺍﺯ ﻭﺑﺒﯿﻦ ﺷﯿﺮ ﻧﺮ ﭼﻪ ﻋﮑﺲ ﺍﻟﻌﻤﻠﯽ ﻧﺸﺎﻥ ﻣﯽ
ﺩﻫﺪ
ﻭﻗﺘﯽ ﮐﻪ ﺷﯿﺸﻪ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻃﺮﻑ ﺷﯿﺮ ﻣﺎﺩﻩ ﺍﻧﺪﺍﺧﺖ
ﻓﻮﺭﯼ ﺷﯿﺮﻧﺮ ﺑﻠﻨﺪ ﺷﺪ ﻭ ﺑﺨﺎﻃﺮ ﺩﻓﺎﻉ ﺍﺯ ﺟﻔﺘﺶ ﺑﺎ
ﺳﺮ ﻭ ﺻﺪﺍﯼ ﺯﯾﺎﺩ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺳﭙﺮ ﺍﻭ ﮐﺮﺩ ﺗﺎ ﺷﯿﺸﻪ ﺑﻪ
ﺍﻭ ﺑﺨﻮﺭﺩ ...
ﺍﻣﺎ ﻫﻨﮕﺎﻣﯽ ﮐﻪ ﺷﯿﺸﻪ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺳﻤﺖ ﻣﯿﻤﻮﻥ ﻣﺎﺩﻩ
ﺍﻧﺪﺍﺧﺖ ﻣﯿﻤﻮﻥ ﻧﺮ ﺍﺯ ﺟﻔﺘﺶ ﺑﻪ ﮐﻨﺎﺭﯼ ﺩﻭﯾﺪ ﺗﺎ
ﺷﯿﺸﻪ ﺑﻪ ﺍﻭ ﻧﺨﻮﺭﺩ ...
ﺷﻮﻫﺮ ﺑﻪ ﻫﻤﺴﺮﺵ ﮔﻔﺖ : ﻧﺒﺎﯾﺪ ﺍﺣﺴﺎﺳﺎﺕ ﺩﺭﻭﻏﯿﻦ
ﻭ ﻇﺎﻫﺮﯼ ﻣﺮﺩﻡ ﺗﻮ ﺭﺍ ﺑﻔﺮﯾﺒﺪ ...
ﺑﺮﺧﯽ ﺍﻧﺴﺎﻧﻬﺎﻫﺴﺘﻨﺪ ﺑﺎ ﺍﺣﺴﺎﺳﺎﺕ ﺩﺭﻭﻏﯿﻦ ﺍﻧﺴﺎﻧﻬﺎ
ﺭﺍ ﻣﯽ ﻓﺮﯾﺒﻨﺪ .
ﻭﻧﺒﺎﯾﺪ ﻓﺮﯾﺐ ﻇﺎﻫﺮﻧﻤﺎﯾﯽ ﺁﻧﺎﻥ ﺭﺍ ﺧﻮﺭﺩ .
ﺑﺮﺧﯽ ﺍﻧﺴﺎﻧﻬﺎ ﻫﻢ ﺍﺯ ﺑﺎﻃﻦ ﻭﺩﺭ ﺩﻟﻬﺎﯼ ﺧﻮﺩ ﺍﻓﺮﺍﺩ ﺭﺍ
ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺭﻧﺪ ﭼﻪ ﺑﺴﺎ ﺁﻥ ﻫﻨﺮﻇﺎﻫﺮ ﺳﺎﺯﯼ ﺁﻥ
ﺩﻭﺳﺘﯽ ﺭﺍ ﻧﺪﺍﺭﻧﺪ ...
ﺍﻣﺎ ﻣﯿﻤﻮﻥ ﺻﻔﺘﺎﻥ ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﺩﻭﺭ ﻭ ﺯﻣﺎﻧﻪ ﭼﻪ ﺯﯾﺎﺩﻧﺪ
ﻭﺷﯿﺮﺻﻔﺘﺎﻥ افسوس ﭼﻪ ﮐﻢ..... !
... ادامه
✔♥Дℓɨ♥✔
13854789789_orig.jpg ✔♥Дℓɨ♥✔
واسه تو ای دل ساده ...

: خودم
... ادامه
bamdad
bamdad
نصیحت من به شمــا ..!



به جای اینکه به گذشته نگاه کنید و افسوس بخورید



.



.



.



به آینده نگاه کنید ومایوس شوید :|



الان قشنگ به زندگی امیدوار شدین یا بیشترتوضيح بدم؟؟

:)
bamdad
bamdad
گرگ عاشق طعمه اش شد

نزدیک شد

بوییدش

بوسیدش

و با دندان گلویش را درید

افسوس

ذات،احساس

نمیشناسد!!!

:(
دیدگاه · 1393/11/9 - 19:49 ·
4
شهرزاد
625519_699499950079389_1220882229_n (1).jpg شهرزاد
مسـافرها دل نمی بندند،
چمـدان می بندند!

اما من دل بستم و بی چمـدانم!

هـوای کـدرِ شهرِ تو، اکسیژن خالص نفس کشیدن من است

حریصانه می بلعم هــوای داغـش را...

عجیـب آشناست این شهــر...

خیابان هایش

میدان ها

ساختمان ها

و...



عبــور می کنم از شهــر تو

و افسوس می خورم کاش چـراغ چهارراه ها کمی بیشـتر قـرمـز می ماندند...



"وارش"
... ادامه
Mohammad
ks1.jpg Mohammad
میزان اهمیت ما به شکم و مغزهامون از مقایسه تعداد کتابسراها و کبابسراهای شهرمون مشخص میشه ...

افسوس قضیه در اینه که بیشترین جایی که ما به مغز اهمیت می دیم تو کله پاچه فروشیه

اونم نه برای فکر کردن بلکه برای خوردن !
... ادامه
دیدگاه · 1393/10/14 - 10:27 ·
6
omid khomar
omid khomar
سه چیز را با احتیاط بردار : قدم, قلم, قسم
سه چیز را پاک نگهدار: جسم, لباس, خیال
از سه چیز خود را نگهدار: افسوس, فریاد, نفرین کردن
سه چیزرا بکار بگیر : عقل, همت, صبر
اما سه چیز را آلوده نکن : قلب, زبان, چشم
سه چیز را هیچگاه و هیچوقت فراموش نکن: خدا, مرگ, دوست خوب
... ادامه
دیدگاه · 1393/10/9 - 21:57 ·
zahra
zahra
میراثدار مجنون بادقت بخون شاید اینها آخرین کلماتی باشه که بین ما رد و بدل میشه. روز اولی که باهات آشنا شدم بهت گفتم اگه قصدت دوستی باشه و چیزی جز ازدواج من نیستم و تو گفتی با این مسافت بین ما چه چیزی جز ازدواج میتونه ما رو به هم نزدیک کنه و من و تو بهم نزدیک شدیم به تو دلبستم و گمانم این بود که تو هم دلبسته ای از عشق میگفتی از میراثی که از مجنون به تو رسیده از روز نخست حرف بین ما خدا بود و امام حسین و حضرت عباس. تو سرسپهدار فداییان من بودی و من ملکه تو. چقدر کودکانه باورت کردم افسوس افسوس. تو از فاطمه گفتی که بالاخره مخش رو زدی و رفت ازدواج کرد و من گفتم مخ منو نمیتونی بزنی من بیخ ریش خودتم از سارا گفتی گه چقدر دور و برته و تو حتی به دستهاشم نگاه نمیکنی حالا من موندم قصه من رو داری برای کدام بینوای دیگه تعریف میکنی. اما من باورت کردم میتن. حالا برای کنار گذاشتن من هزار و یک دلیل پیدا کردی و من مات ومبهوت جز این فضای مجازی حالا که حتی موبایلتم خاموش کردی هیچ جایی نمونده که فقط تولدت رو بهت تبریک بگم@Matin_dada
... ادامه
zahra
zahra
میراثدار مجنون بادقت بخون شاید اینها آخرین کلماتی باشه که بین ما رد و بدل میشه. روز اولی که باهات آشنا شدم بهت گفتم اگه قصدت دوستی باشه و چیزی جز ازدواج من نیستم و تو گفتی با این مسافت بین ما چه چیزی جز ازدواج میتونه ما رو به هم نزدیک کنه و من و تو بهم نزدیک شدیم به تو دلبستم و گمانم این بود که تو هم دلبسته ای از عشق میگفتی از میراثی که از مجنون به تو رسیده از روز نخست حرف بین ما خدا بود و امام حسین و حضرت عباس. تو سرسپهدار فداییان من بودی و من ملکه تو. چقدر کودکانه باورت کردم افسوس افسوس. تو از فاطمه گفتی که بالاخره مخش رو زدی و رفت ازدواج کرد و من گفتم مخ منو نمیتونی بزنی من بیخ ریش خودتم از سارا گفتی گه چقدر دور و برته و تو حتی به دستهاشم نگاه نمیکنی حالا من موندم قصه من رو داری برای کدام بینوای دیگه تعریف میکنی. اما من باورت کردم میتن. حالا برای کنار گذاشتن من هزار و یک دلیل پیدا کردی و من مات ومبهوت جز این فضای مجازی حالا که حتی موبایلتم خاموش کردی هیچ جایی نمونده که فقط تولدت رو بهت تبریک بگم@Matin_dada
... ادامه
دیدگاه · 1393/10/6 - 19:20 ·
bamdad
bamdad
افسوس كه خشكسالي

لنگر انداخته است!

وگرنه من خوب مي دانم

چقدر هواي آمدنت

بارانيست...

:(
دیدگاه · 1393/09/27 - 22:52 ·
2
Mohammad
Mohammad
سه چیز را با احتیاط بردار : قدم ، قلم ، قسم !
سه چیز را پاک نگه دار : جسم ، لباس ،خیال !
از سه چیز کار بگیر : عقل ، همت ، صبر !
از سه چیز خود را دور نگهدار: افسوس ، فریاد ، نفرین !
سه چیز را آلوده نکن : قلب ، زبان ، چشم !
اما سه چیز را هیچ گاه فراموش نکن : خدا ، مرگ و دوست …
... ادامه
Mohammad
Mohammad
اشیا برای استفاده شدن و انسانها برای دوست داشتن می باشند
ولی افسوس امروزه از انسانها استفاده می شود و اشیا دوست داشته می شوند !
دیدگاه · 1393/09/19 - 11:36 ·
2
Mostafa
Mostafa



افسوس بود و جز افسوس چیزی به شب نمی تابید
هرچشمه ای که می خشکید از چشم ما می افتاد
از روزگار دلگیرم ای کاش رنج آخر داشت
یوسف اگه برادر داشت کی توی چاه می افتاد
دل چشمه بود و می جوشید
وقتی خدا واسه ی مردم
هر روز یک کوزه رو میشکست
از تیکه هاش دل می ساخت
از تیکه تیکه ی قلبم
هی کوزه ساخت اما حیف
هی هرشب واسه من ِ تنها
از خون و خاک گِل می ساخت

بکار و بچین
بچین و ببخش
زمین خدا
برای همست
ببین و نترس
نترس و بگو
خدای تا ابد
خدای همست

تا چشم کار می کرد و
تا اعتماد می کردم
چشمم به هرچی که می دید
بی اعتماد تر می شد
معجون دردمندی از سردرد و دردسر بودم
با هر مسکن ِ تازه دردم زیادتر می شد
خشکیده تر شدم ای ماه
عکست توی کدوم چشمست
اینجا که هرچی می بینم دالون ِ تنگ و تاریکه..

اینجا که هرچی می گردم
راهی به سرپناهی نیست
روح بزرگ من دیدی دنیا چقدر کوچیکه..

بکار و بچین
بچین و ببخش
زمین خدا
برای همست
ببین و نترس
نترس و بگو
خدای تا ابد
خدای همست
بکار و بچین
بچین و ببخش
زمین خدا
برای همست
ببین و نترس
نترس و بگو
خدای تا ابد
خدای همست..

7text.ir
... ادامه
رضا
00990211.jpg رضا
10 دیدگاه · 1393/05/10 - 14:29 در ورزش ·
7
soheil
soheil
چه خوش گفت مولانا ..
شرح حال امروز ما ..

ای قـوم بــه حج رفتـه کجایید کجایید
معشــوق همیــن جـاست بیایید بیایید

معشــوق تــو همسـایه و دیــوار به دیوار
در بادیه ســـرگشته شمـــا در چــه هوایید

گــر صـــورت بی‌صـــورت معشـــوق ببینیــد
هــم خـــواجه و هــم خانه و هم کعبه شمایید

ده بـــــار از آن راه بـــدان خـــانه بـــرفتیــــد
یــک بـــار از ایـــن خانــه بــر این بام برآیید

آن خانــــه لطیفست نشان‌هـــاش بگفتیــد
از خــواجــــه آن خــــانـــــه نشانـــی بنماییـــد

یک دستـــه گــل کــو اگـــر آن بـــــاغ بدیدیت
یک گـــوهر جــــان کـــو اگـــر از بحر خدایید

با ایــــن همـه آن رنج شما گنج شما باد
افسوس که بر گنج شما پرده شمایید
مولانا

چراغى كه به خانه رواست به مسجد حرام است ..
از زيادى مال خود به هموطنان خود انفاق كنيد نيكو تر است ..
قبله اى ما در كنار ما واطراف ما است نه در بت كده اى دشت هاى حجاز ..
چشم بصيرت ميخواهد كمى چشمانمان را باز تر كنيم ..
... ادامه
دیدگاه · 1393/04/28 - 11:10 ·
4
شهرزاد
شهرزاد
ناگفته های "نزدیک"...

افسوس معلم رياضي هيچ گاه حساب روزهاي نبودن و بي كسي تورا نگفت
معلم انشا هيچوقت نگفت كه از محبت به تو انشا بنويسيم
گله داريم كه هيچ كس جغرافياي ظهورت را برايمان ترسيم نكرد
تاريخ غيبت را برايمان شرح ندادن و نگفتن كه چه كرده ايم كه...
اينگونه...
به تاريخ نبودنت عادت كرده ايم..
معلم اجتماعي به ما نگفت كه در اجتماع ما كسي هست كه نظاره گر ماست،
به جان خودمان آقا!! نگفتن..
وگرنه پيش رويت اينهمه گناه نميكرديم؛
اشكها و خوشحالي پدر و مادرمان از كارنامه ثلث آخرمان هنوز يادمان نرفته است؛
اي كاش يادمان ميدانند كه كسي هم هست كه هر روز كارنامه اعمالتان را مي بيند و از اعمال ما شاد و از گناهان ما گريان مي شود؛
و حالا همچون روزهايي كه از نيامدن معلم سركلاس خوشحال ميشديم و مهم نبود كه چرا نيامده..
و بهتر كه امروز نيامده..
در غيبت "غم هايت" را .."غصه هايت" را فراموش كرده ايم و سرگرم بازي هاي دنيا شده ايم...
... ادامه
bamdad
bamdad
ﮔﺮﮒ ﻋﺎﺷﻖ ﺷﺪﻩ ﺑﻮﺩ…

ﻋﺎﺷﻘﻪ ﻃﻌﻤﻪ ﺍﺵ ﻧﺰﺩﻳﻜﺶ ﺷﺪ

ﺑﻮﻳﻴﺪَﺵ

ﺑﻮﺳﻴﺪَﺵﻭ

ﺑﺎ ﺩﻧﺪﺍﻥ ﮔﻠﻮﻳﺶ ﺭﺍ ﺩَﺭﻳﺪ…

ﺍﻓﺴﻮﺱ…

" ﺫﺍﺕ " ﺍﺣﺴﺎﺱ ﻧﻤﻴﺸﻨﺎﺳﺪ…!!

{-167-}
دیدگاه · 1393/04/27 - 22:49 ·
9
رضا
رضا
زلف آشفته و خوی کرده و خندان لب و مست/پیرهن چاک و غزل خوان و صراحی در دست

نرگسش عربده جوی و لبش افسوس کنان/نیم شب دوش به بالین من آمد بنشست

سر فرا گوش من آورد به آواز حزین/گفت ای عاشق دیرینه من خوابت هست

عاشقی را که چنین باده شبگیر دهند/کافر عشق بود گر نشود باده پرست

برو ای زاهد و بر دردکشان خرده مگیر/که ندادند جز این تحفه به ما روز الست

آن چه او ریخت به پیمانه ما نوشیدیم/اگر از خمر بهشت است وگر باده مست

خنده جام می و زلف گره گیر نگار/ای بسا توبه که چون توبه حافظ بشکست




غزل شماره ۲۶
...
1354960151777584.jpg ...
Noosha
نداجان ساعت 6:30دقیقه اس
وپلکانم راتاب مقاومت نیست
وخواب میرودکه برمن مستولی گردد
آسمان روشن شده
ولیکن
من میدانم
که ابرهای سیاه غم دردلت میبارندهردم!
نداجان
خیلی دلم گرفته
چون دل توغمین است
زحزن توحزینم
کاش
اینها
همگی کابوسی باشندکه باصدقه ای بگذرند
وتعبیرش نکنیم
وبه آب گوییم وقرآن
که ای آب خوب دیدم
ای قرآن خوب دیدم
ولیکن
هیهات
وافسوس وصددریغ!
که خواب کابوس وارتقدیر
چنین سرنوشتش شومی تعبیرش گشت...
هیهات
هیهات....
....{-60-}
دیدگاه · 1393/04/8 - 06:36 ·
5
صفحات: 1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 11 12 13 14

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ