چرا شماها فکر میکنید باید حتما تو این عکس گلدون شمعدونی باشه؟!!!!!!!
خوب دقت کنید منظور از گذاشتن این عکس القاء حس تنهایی هست که تو شعر هم اومده
حالا حتما نباید گلدون شمعدونی باشه که
ضمن اینکه اون گلدون سمت چپ یه نوع شمعدونیه به اسم پنارگونیوم ژرانیوم که از تیره ی شمعدانی هاست
میگی نه؟ برید تو اینترنت و سرچش کنید
نه فقط تو بحثای تاریخی بلکه تو همه ی مباحث نمیتونید با من کل کل کنید
آيا از تهرانی بودن خسته شده ايد؟؟؟
آيا از اصفهانی بودن رنج ميبريد.؟؟؟
آيا از شيرازی بودن داغون شده ايد؟؟؟
آيا از زاهدانی بودن دیگر اعصابی برایتان نمانده است؟؟؟
آيا بخاطر اينکه اهل رشت نيستيد احساس حقارت ميکنيد؟؟؟
والا بد درديه،نه تنها شما بلکه نصف بيشتر دنيا،مشکل شمارو دارن...
ميدونم درد بی درمونيه...باس باش بسازيد.
ديگه کاريش نميشه کرد،سلامتيه همه رشتيا...
سعدی مي فرمايد:
گر چه بنی آدم اعضای يگديگرند،ولی بچه های رشت يه چيز ديگرند...
وایییییییییییی نگوووووو این تابلوهارو میبینم همش میگم وای پس کی میرسم #رشت از شهسوار چشم به 135کیلومتر خورد مغزم سوت کشید ولی وقتی رسیدم کوچصفهان 15کیلومتر دیدم کلی ذوق کردم به تابلو به شهر رشت خوش آمدید که اصن احساس آزادی رهایی بهم دست داد البته من دانشگاه هم میرفتم این تابلوها آزار دهنده بودن واسم
منم بابل میرفتم دانشگاه
موقع رفتن غمگین غمگین
ولی موقع برگشتن دل تو دلم نبود
چون فاصله دور بود به لنگرود و لاهیجان که میرسیدم دیگه تصور میکردم تو رشت هستم
ولی اتوبوس لعنتی فاصله ی لاهیجان تا رشت رو دقیقأ تو یکساعت میومد
اگه اونموقع هم ماشین داشتم من حتما تو 15مین میومدم
هرچند دوران دانشگاه بیشتر خسته بودم تو مینی بوس میخوابیدم هم موقع رفت هم برگشت چون دور بود سعی میکردم کل واحد رو تو 2روز بردارم فقط بدبختیش این بود که باید از 5 صبح پا میشدم کلاس از 7:30 شروع میشدن من رشت میرفتم ساعت شروع 8 بود خیلی نامرد بودن مثلا سر ریاضی اگر 2دقیقه دیر میرفتی استاده کل تابلو رو پر میکرد . از اون ورم ساعت 9 شب میرسیدم خونه یعنی مرده میرسیدم خونه خیلی سخت بود . ولی بهرحال هرچی بود گذشت
ReyHaNE (دختر همسایه) ما اسفند 91 اومدیم مشهد گفتیم بریم از شر باران و برف خلاص شیم . همین که رسیدم هواش اینقد خوب بود گرم در حد تابستون بعد فرداش از خواب پاشدیم دیدم همه جا سفیده حالمون اساسی گرفته شد یه هفته که اونجا بودیم فقط رفتیم مهمونی اصن نشد جاهای دیدنیش بریم
من خونه خواهرم اونجاست ولی فقط رشت رو واسه زندگی دوست دارم شهر کوچیکیه خیابوناش دلگیره. من از دریا خوشم نمیاد ولی بجاش از کوه و جنگل و جاهای سرسبز خیلی خوشم میاد . از انزلی هم بدم میاد خیلی دلگیره
اگه اینطوریاست از رودسرم متنفرم ههههههههههههههه
ازنظرم البته من اینطوریم نمیدونم شماچجوری هستین من فقط تو شهری که زندگی میکنم بدنیا اومدم احساس آرامش دارم شادم حالا هرکم و کسریکه داشته باشه من حاضر نیستم با هیجای بهتری عوضش کنم
#رشتيها جزء اولين ايرانيها بودن كه به دختراشون اجازه رفتن به مدرسه و تحصيل دادن.
اولین داروخانه شبانه روزی ایران (داروخانه کارون) و اولین خانه سالمندان و معلولین ایران توسط دکتر آرسن در رشت احداث شد.
اولین بانک ایران (بانک سپه) در رشت تاسیس شد.
رشت اولین شهر برای صادرات و واردات با اروپا بود. اولین کتابخانه ی ملی ایران، کتابخانه ملی رشت بود.
...
معروفترین پروفسورها و مغزهای ایرانی در دنیا (پروفسور رضا, پروفسور سمیعی, مرحوم پروفسور اکبرزاده , مرحوم دکتر بهزاد پدر زیست شناسی ایران, دکتر محمدرضا عطرچیان عضو AFFILATE مهندسین سیویل آمریکا (ASCE) عضو سازمان بین المللی کارشناسان ORDINEX که مرکز آن در کشور سوئیس میباشد) و... رشتی هستند.
این ها لاف نیست! بلکه عظمت یک شهر با پیشینه ی تاریخی, علمی و فرهنگیِ غنیست..
یه روز یه رشتیه در مخالفت با نفوذ بیگانگان در کشورمون قیام مسلحانه می کنه ولی هرگز حاضرنمیشه با سرباز ایرانی بجنگه
اون رشتی وطن دوست و با غیرت رو با نام میرزا کوچک خان جنگلی میشناسیم
یه روز یه رشتیه با گویش کاملا رشتی که زمانی رییس دانشگاه ملی ایران ( بهشتی ) بود ، پایه گذار دانشگاه صنعتی آریامهر ( شریف ) میشه ولی عشقی عجیب به تربیت فرزندان ایران دلیل همیشگی اون برای حضورش در دبیرستان البرز بود
اون رشتیه نخستین دکترای ریاضی ایران یعنی دکتر محمدعلی مجتهدی بوده.
بنشین و با من گریه سر کن، گریه سر کن !
ای میهن، ای انبوه اندوهان دیرین !
ای چون دل من، ای خموش گریه آگین !
در پرده های اشک پنهان، کرده بالین !
ای میهن، ای داد !
از آشیانت بوی خون می آورد باد !
بربال سرخ کشکرت پیغام شومی است !
آنجا چه آمد بر سر آن سرو آزاد ؟
ای میهن، ای غم !
چنگ هزار آوای بارانهای ماتم !
در سایه افکند کدامین ناربن ریخت
خون از گلوی مرغ عاشق ؟
مرغی که می خواند
مرغی که می خواست
پرواز باشد …
ای میهن، ای پیر
بالنده ی افتاده، آزاد زمینگیر !
خون می چکد اینجا هنوز از زخم دیرین تبرها .
ای میهن ! در اینجا سینه ی من چون تو زخمی است ...
در اینجا، دمادم دارکوبی بر درخت پیر می کوبد ،
دمادم، دمادم ...
یه روز اومدم نمیدونم و محمد گفت با گیلان و رشت, تلگرام, تیلر, آرمسترانگ, گل, آبان, نمیدونم,روبان دوزی جمله بسازید
1394/08/3 - 23:48خسته ام میفهمی خسته
ممنون داش رضا
1394/08/4 - 09:08بامداد عالی بود
مصطفی
مصطفی خسته نباشی دلاور
1394/08/4 - 13:21بامداد واقعا جالب گفتی...
1394/08/4 - 15:33خواهش میشه
1394/08/4 - 17:27شخم بخاطر کامنت بامداد و مصطفی .
1401/05/21 - 20:48یادش بخیر
1401/05/30 - 08:42به به داداش محمد خوبی ؟
1401/05/30 - 23:28 توسط Mobileسلام داداش، اردات شکر خدا
1401/06/1 - 14:24خودت خوبی ؟؟؟
سلام . خوبم شکر .
1401/06/1 - 21:44