یافتن پست: #برفت

√√★nima★√√
√√★nima★√√
زدﺳﺖ "ﻻﯾﻦ"و"واﯾﺒﺮ"ﻫﺮدو ﻓﺮﯾﺎد ﮐﻪ ﻣﺎرا ﺑﺪرﻗﻢ ﮐﺮدن ﻣﻌﺘﺎد

"اﻣﺎن از "واﺗﺲ اپ"و "ﺑﯿﺘﺎک"و "ﺗﺎﻧﮕﻮ اﯾﻨﺴﺘﺎﮔﺮام"ﮐﻪ دﯾﮕﺮ ﮐﺮدﻩ ﺑﯿﺪاد"

ﭼﻨﺎن درﮔﯿﺮ دﻧﯿﺎی ﻣﺠﺎزﯾﻢ ﮐﻪ دﻧﯿﺎی ﺣﻘﯿﻘﯽ رﻓﺖ از ﯾﺎد

ﭼﻪ ﺷﺪ ان ﮔﻮﺷﯿﺎی ﺳﺎدﻩ ﻗﺒﻞ ارﯾﮑﺴﻮن"،"ﻣﻮﺗﻮرﻻ" روﺣﺘﺎن ﺷﺎد"

"ز"ﻧﻮﮐﯿﺎ" ان " ﯾﺎزدﻩ دوﺻﻔﺮش "ﮔﺮﻓﺘﻪ ﺗﺎ ﺑﻪ "ﺷﺼﺖ و ﺷﯿﺶ و ﻫﺸﺘﺎد

ﭼﻮ اﻣﺪ"اﻧﺪروﯾﺪ" "ﺳﯿﻢ ﺑﯽ ان" رﻓﺖ ﺑﺮﻓﺖ از دﺳﺖ دﯾﮕﺮ،وﻗﺖ ازاد

"ﭼﻨﺎن درﮔﯿﺮ "اﺳﺘﺎﺗﻮس"و "ﭘﺴﺘﯿﻢ ﮐﻪ در" ﭘﯿﺲ" و " ﮐﭙﯽ" ﮔﺸﺘﯿﻢ اﺳﺘﺎد

ﻣﺪﯾﺮ ﺧﺎﻧﻪ و ﺷﻐﻠﻢ ﮐﻤﻢ ﺑﻮد !!!!!ﻣﺪﯾﺮ اﯾﻦ "ﮔﺮوﻫﻢ" ﮔﺸﺖ ﻣﺎزاد

از ان روزی ﮐﻪ ﮔﻮﺷﯽ ﮔﺸﺖ ﺗﻌﻮﯾﺾ ﺷﺪم ﺑﻨﺪﻩ ﭘﻨﯿﺮو ﻫﻤﺴﺮم ﮐﺎرد

اﮔﺮﭼﻪ ﺻﺪ ﻓﺮﻧﺪ "اد ﮐﺮدﻩ" ﻣﺎرا ...ﺑﻼک "زﻧﺪﮔﯿﻢ ﮔﺸﺘﯿﻢ ای داد"

ﺧﻮدم داﻧﻢ ﮐﻪ ﻧﺼﯿﺤﺖ ﮐﺎر ﻣﻦ ﻧﯿﺴﺖ ﮐﻪ ﺧﺮﻣﺎ ﺧﻮردﻩ را ﻣﻨﻊ اﺳﺖ اﯾﺮاد

ﺗﻠﻒ ﮐﺮدم ﻫﻤﻪ وﻗﺘﻢ ﺑﻪ اﯾﻦ ﺷﻌﺮ ﮔﺮوﭘﯽ" ﺗﺎزﻩ ان ﺳﻮ ﮔﺸﺖ اﯾﺠﺎد"

ﻫﺰاران "ﭘﯽ ام "ﻧﺎﺧﻮاﻧﺪﻩ را ﻣﻦ "ﮐﻨﻮن ﺑﺎﯾﺪ ﺑﺨﻮاﻧﻢ""اوﻩ ﻣﺎی ﮔﺎد{-15-}
دیدگاه · 1393/10/20 - 13:55 ·
2
مرجان بانو :)
مرجان بانو :)
تو بخوان قصه مردان حساب و عدد و سود و زیان و قلم و ثبت و سیاق، کز همان روزهای نوروز در انبار بمانند و بگیرند و ببندند و شمارند و نویسند دو صد مشق در آن دفتر پیچیده به قیطان، که اگر خط بخورد یا که شود دیر، بهراسند از آن هیبت آن هیات سه مرد قلندر، همان هیات تشخیص علی الراس و اگر مانده حسابی نشود جمع، بر سر و صورت خود جمله بکوبند و دو صد لعن فرستند بر آن مرد ونیزی، همان لوکه پاچولی، که همه تی اکانت و دو طرف ثبت حساب از کرامات و افاضات هموست.
آن دگر خرده بگیرند از آن دسته اول که چرا آن ننوشتی و دگر چیز نوشتی که اگر این بشود شرط و شروط است و عدم، رد نظر.
هرگه این مرد سیه روز شود دیر به خانه، بخرامد به اتاقی و چپد زیر لحافی که بماند ز امان از خم ابروی زن و طعنه فرزند، که چه شد سهم تو از آن همه اعداد که بنوشتی و زدی جمع و چه شد وعده دریا و لب آب و نه حتی دو قدم پارک. این چه حرفه ست که نه چون کله پزان صنفی و جایی و نه چون آن مرد قدم رنجه به بازار مالی و منالی و نه یک باغ و حیاطی، که اگر یار برفت و تو در سوگ نشینی، آن جنازه تو به غسال سپاری که گزارش سر موقع توبه مجمع برسانی.
پس بگفتا گنهم چیست که جز این حرفه ندانم. این حرفه همان حرفه محبوب جهان است که در این دیر خریدار ندارد. من نه آن میرزا نویس در دکان و دم حجره ی آن بی هنرم، من دگر ممبر آن آیفک بین المللم.
آخر قصه: آخر قصه همه غصه و بس ناله نی که خراج دولت از آن سود به توافق به سر آید و در آن مجمع غدار بخورند و بگفتند و شنودند و دو صد سود و دو پاداش به تقسیم سپردند و ندیدند از پس پرده ی اعداد و رقم، آن همه خون جگر، دربدری، سوته دلی.
bamdad
bamdad
وقتی حرفی برای گفتن نیست

باید گذشت و رفت

مثل عبور از یک خط قرمز

پر از ترس،پر از دلهره

ترس از تنهایی ترس از نداشتن تو

مثل عبور از تمام دوستت دارمهایی که گفتم و شنیدیم

گفتیم اما فراموش کردیم شنیدیم اما باور نکردیم

و امروز میگذرم از تمام آنچه که تو را به من پیوند می زند

چه زیبا گفت که از دل برود هر آنکه از دیده برفت.

دیگر حرفی برای گفتن نیست

:(
دیدگاه · 1393/07/29 - 20:56 ·
5
رضا
b48c5caa270b97eebb29a18949290e5d_500.jpg رضا
اگر حوصله داشته باشن کنیم .

فقط چند تا نکته رو رعایت کنید :
1. فقط یک بیت از شعر رو تو نظرات بنویسید و حتما اسم شاعر هم همراهش باشه در صورت امکان بزنید مثلا و...

2. شعری که می نویسید حرف اولش باید مشابه آخرین حرف شعری باشه که نفر قبلی نوشته .

3. طوری شعرها رو اضافه کنید تا بقیه هم مشارکت کنن یعنی بعد از نوشتن یک بیت شعر صبر کنید نفر بعدی جواب بده .

4. نظرات اضافی حذف میشن .

من یک بیت از حافظ رو میگذارم تا بقیه ادامه بدن .
دل خرابی می‌کند دلدار را آگه کنید/زینهار ای دوستان جان من و جان شما
soheil
soheil
شیشه نازک احساس مرا دست نزن !

چندشم می شود از لک انگشت دروغ

آن که میگفت که احساس مرا میفهمد

کو کجا رفت ؟ که احساس مرا خوب فروخت . . . !
... ادامه
...
...
Noosha دلاخون شونداغم داردامشب کسی رادردلش کم داردامشب
برفت چون ازبرش آن نوردیده
چسان گویم که مرحم داردامشب
انیس ومونس وغمخواراوغم
غم است یارش چوهمدم داردامشب
نفس اجبارماندن باشداورا
نفس رفتش چسان دم داردامشب؟ شعرازنیماتقدیم به ندای بهترازجانم
نداجان توتنهانیستی
و این تنهاغم تونیست!
مانمیدونمی هاهمه باتوئیم
وتنهات نمیذاریم وغمت غم مانیزهست"
بچه هانداخیلی ی ی دلتنگه... هواشوبیشترداشته باشید..
الان بیشترازهروقت دیگه ای نیازمندهمدردی وهمدلی شماست!
ندارودریابید...
نداداره ذره ذره آب میشه...
نداروتنهانذارید..
{-38-}
دیدگاه · 1393/04/2 - 16:38 ·
7
...
tasliyat.jpg ...
Nooshaنکردم رفتنت راباورایدوست
چرابی من برفتی ازبرمن
بشدغم قامتم ازدرداین غم
که کم شدسایه توازسرمن
نباشددرسرم رویای پرواز
شکست بی تودگربال وپرمن
دوچشمانم که بودند مست عشقت
کنون بی توشدندچشم ترمن
الاای قاصدان عشق بنالید
که رفت ازکوی دل پیغمبرمن
برفت ازکوی عشق داداشم افسوس!
نباشدرفتنش درباورمن

شعرازنیماتقدیم به ندا
نداجان ماروهم دراین سوگ جانگدازشریک غمهایت بدان
{-60-}
دیدگاه · 1393/03/26 - 23:51 ·
5
zoolal
zoolal
تا تو رفتی همه گفتند:
" از دل برود هر آنکه از دیده برفت "
و به ناباوری و غصه ی من خندیدند . . .
آه ای رفته سفر که دگر باز نخواهی برگشت
کاش می آمدی و می دیدی
که در این عرصه دنیای بزرگ
چه غم آلوده جدایی هایی ست
و بدانی که . . .
از دل نرود هر آنکه از دیده برفت . . .
... ادامه
دیدگاه · 1393/03/16 - 08:21 ·
2
shaghayegh(پارتی_السلطنه)
shaghayegh(پارتی_السلطنه)
من برفتم لالا....شبتون نیلوفری
رضا
رضا
نباشی راحت میشی .
soheil
soheil
بنال ای نی که من غم دارم امشب




نه دلسوز و نه همدم دارم امشب







دلم زخم است از دست غم یار




هم از غم چشم مرهم دارم امشب







همه چیزم زیادی میکند، حیف!!!




که یار از این میان کم دارم امشب







چوعصری آمد از در ،گفتم ای دل




همه عیشی فراهم دارم امشب







ندانستم که بوم شام رنگین




به بام روز خرم دارم امشب







برفت و کوره ام در سینه افروخت




ببین آه دمادم دارم امشب







به دل جشن عروسی وعده کردم




ندانستم که ماتم دارم امشب







درآمد یار و گفتم دم گرفتی




دمم رفت و همه غم دارم امشب







به امید اینکه گل تا صبحدم هست




به مژگان اشک شبنم دارم امشب







مگر آبستن عیسی است طبعم




که در دل بار مریم دارم امشب







سر دل کندن از لعل نگارین




عجب نقشی به خاتم دارم امشب







اگر روئین تنی باشم به همت




غمی همتای رستم دارم امشب







غم دل با که گویم شهریارا




که محرومش زمحرم دارم امشب
... ادامه
دیدگاه · 1393/01/5 - 19:52 ·
3
...
...
خدایامرگ به ازاین زندگانی
به گوراندربه ازدنیای فانی
اجل جانم بگیروجان ببخشم
چوجانانم برفت به جان ستانی
شعربداهه ازنیماراد
نیمه شبی دلگیر
دراتاقم.{-60-}
دیدگاه · 1392/12/17 - 01:49 ·
2
...
...
تک تک ترانه هایم
همه بهانه هایم
بی توگریه کردن هایم
خلوت شبانه هایم
همه ازتوست
که برفتی
که بکردی چورهایم
شعربداهه ازنیماراد
تهران
دراتاقم
درحال گوش کردن محمداصفهانی
""مروایدوست""
... ادامه
دیدگاه · 1392/11/29 - 22:04 ·
4
...
...
تورامیخواهداین دل
تردیدندارم
دگرازدل برفته یادش
بودنش راقصدتمدیدندارم
الاای عشق زیبای خزانی
تورامیخواهم
ای زیبای عاشق
توزیبایی ولیکن
قصدتمجیدندارم
چواوراکه ستودم هرشب وروز
بگفتم دوستم داری نگارا؟!
زپیشم رفت وخندید!
ندارم
نیما
... ادامه
رضا
رضا
سینه از آتش دل در غم جانانه بسوخت/آتشی بود در این خانه که کاشانه بسوخت

تنم از واسطه دوری دلبر بگداخت/جانم از آتش مهر رخ جانانه بسوخت

سوز دل بین که ز بس آتش اشکم دل شمع/دوش بر من ز سر مهر چو پروانه بسوخت

آشنایی نه غریب است که دلسوز من است/چون من از خویش برفتم دل بیگانه بسوخت

خرقه زهد مرا آب خرابات ببرد/خانه عقل مرا آتش میخانه بسوخت

چون پیاله دلم از توبه که کردم بشکست/همچو لاله جگرم بی می و خمخانه بسوخت

ماجرا کم کن و بازآ که مرا مردم چشم/خرقه از سر به درآورد و به شکرانه بسوخت

ترک افسانه بگو حافظ و می نوش دمی/که نخفتیم شب و شمع به افسانه بسوخت





غزل شماره ۱۷
✲ميــMisS.ArEzoOــس✲
✲ميــMisS.ArEzoOــس✲
salaaaaam
Noosha
91875_576.jpg Noosha
{-41-}
روستاي_تاريخي و زيباي کندوان در 22 كيلومتري شهر اسكو در 62 كيلومتري شهر تبريز در ميان كوههاي سر به فلك كشيده ، در دامنه شمالي ( ارشد داغي ) و قسمت غربي توده آتشفشاني سهند ، در بخش دره آبرفتي دهكده توريستي كندوان قرار دارد كه مراتع سر سبزش عشاير زيادي را به سمت خود كشانيده است . خانه هاي هرمي شكل اين روستاكه از نوع معماري صخره اي بوده ، در نوع خود بي نظير مي باشد .
...
...
روزمرگم هرکه شیون کندازدوروبرم دورکنید
همه رامست وخراب ازمی انگورکنید
مزدغسال مراسیرشرابش بدهید
مست مست ازهمه جاحال خرابش بدهید
برمزارم مگذاریدبیایدواعظ
پیرمیخانه بخواندغزلی ازحافظ
جای تلقین به بالای سرم دف بزنید
شاهدی رقص کندجمله شماکف بزنید
روزمرگم وسط سینه من چاک زنید
اندرون دل من یک قلمه تاک زنید
روی قبرم بنویسیدوفاداربرفت
آن جگرسوخته خسته ازاین داربرفت
... ادامه
دیدگاه · 1392/09/26 - 14:00 ·
6
صفحات: 1 2 3

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ