یافتن پست: #بودي

مرکز بستری ترک اعتیاد خانه سپید
230.jpg مرکز بستری ترک اعتیاد خانه سپید
ترک اعتیاد

روان درمانی ترک اعتیاد

عوامل زيادي در ايجاد اعتياد و درمان آن نقش دارند . بر اي مثال : ژنتيک ، خانواده ، محيط زندگي ، بيماريهاي پايه مانند اضطراب و افسردگي ، مهارتهاي فردي اجتماعي . ….
درمان جامع و کامل شامل دو مرحله است
1 . درمان بستري يا سرپايي با هدف قطع کامل مواد ( سم زدايي )

2 . درمانهاي روانشناختي با هدف مهارت آموزي پيشگيري از هر موردي

در ارائه آنچه در مرکز بستري خانه سپيد به عنوان درمان جامع اعتياد به مددجويان ارائه مي شود را در دو مرحله توضيح خواهيم داد

مرحله اول روان درمانی ترک اعتیاد

اين مرحله با ايجاد انگيزه ترک و قطع کامل مواد آغاز مي شود . بيمار داوطلبانه و با همت خانواده به مرکز معرفي مي شود . دوره کوتاه بستري به بيمار کمک ميکند تا در محيط کنترل شده و عاري از مواد با نظارت تيم پزشکي اقدام به قطع مصرف مواد نمايد بيماران به محض بستري به دقت تحت معاينات کامل پزشکي و بررسي سلامت بدني قرار مي گيرند ( نوار قلب ، کنترل علايم حياتي ، آزمايشات و …. ) طي مدت اقامت بيمار در مرکز با هدف کنترل علايم ترک مصرف مواد زير نظر پزشک از داروهاي غير مخدري استفاده مي شوند که اين داروها فرايند سم زاديي را براي بيمار آسانتر مي کند . همچنين بيمار روزانه توسط روانشناسان مرکز ويزيت ميشود که در صورت وجود بيماري زمينه اي مانند افسردگي ، اضطراب و جنون شيشه درمانهاي مورد نياز در حين بستري به بيماران ارائه مي شود و از طرفي روانشناس با ويزيتهاي روزانه سعي مي کند انگيزه ترک را در بيماران ايجاد نمايد و مهارتهاي اوليه بهبودي را به مراجعين بياموزد . نهايتا بعد از اتمام دوران بستري بيماران تحت سم زدايي قرار مي گيرند . در صورت داشتن انگيزه ترک و مهارت کنترل وسوسه از مرکز ترخيص مي شود . مهم است بدانيد بعد از اتمام سم زدايي و ترخيص از مرکز خانه سپيد بيمار دارد مرحله جديد مشاوره و روان درماني قرار مي گيرد . در واقع ايجاد بيماري اعتياد سالها طول کشيده است پس مي توان انتظار داشت که درمان آن نيز يک فرايند است که با يک دوره بستري و سم زدايي کامل نمي شود .

مرحله دوم روان درمانی ترک اعتیاد

اين مرحله جلسات روان درماني و مشاوه است که به محض ترخيص بيمار از مرکز آغاز مي شود

درمان بيماري اعتياد يک فرايند درماني تخصصي است که توسط تيم درمان با قطع مصرف مواد ، سم زدايي شروع مي شود
... ادامه
[لینک]
دیدگاه · 1396/07/20 - 10:40 ·
رضا
رضا
به شکوفه ها به باران برسان سلام ما را .
مرجان بانو :)
مرجان بانو :)
بریم سی تی اسکن انجام بدیم ببینیم بچه دختره یا پسره تو سونو ک چیزی معلوم نشد
bamdad
bamdad
شازده كوچولو پرسيد:
با غم از دست دادنش چطور كنار بيام؟
روباه جواب داد:
اول مطمئن شو كه بدست آورده بوديش
بعد غمگين شو
:(
دیدگاه · 1395/10/11 - 22:24 ·
4
bamdad
bamdad
‏شايد هم ما نسخه ي آزمايشي انسان بوديم كه شكست خورد
دیدگاه · 1395/05/11 - 23:37 ·
4
Mohammad
Mohammad
">مرجان بانو :)
بقول خودت: بطور عجیبی پیدات نیست :d
bamdad
photo_2015-12-31_19-45-39.jpg bamdad
تا حالا ديده بودين زرافه چجورى آب ميخوره؟؟
:)
كسي نيست؟؟؟؟
رضا
15-5-25-112938eye-blue_1024.jpg رضا
Majid
Majid Kharatha - Atre Talkh.jpg Majid
متین (میراثدار مجنون)
متین (میراثدار مجنون)
من از اين انتخاباتي كه ميگويند سر در نمي آورم . . .

انتخاب من تو بودي كه نيستي لعنتي . . .
دیدگاه · 1393/07/25 - 12:45 ·
5
setareh 22
setareh 22
ﺗﻮ ﺍﺱ ﺍﻡ ﺍﺱ :
ﭘﺴﺮ :ﻋﺰﻳﺰﻡ ﺍﻱ ﮐﺎﺵ ﺍﻻﻥ ﭘﻴﺸﻢ ﺑﻮﺩﻱ ﺑﻐﻠﺖ ﻣﻲ ﮐﺮﺩﻡ
ﺩﺧﺘﺮ : ﻭﺍﻱ ﺍﺭﻩ ﻋﺰﻳﺰﻡ
.
.
.
.
.
.
.
.
.
ﺳﺮ ﻗﺮﺍﺭ :
ﭘﺴﺮ :ﻋﺰﻳﺰﻡ ﺣﺎﻻ ﺗﻨﻬﺎ ﺷﺪﻳﻢ ﺑﻴﺎ ﺑﻐﻠﻢ
ﺩﺧﺘﺮ : ﺑﻪ ﺍﺑﻠﻔﻀﻞ ﺍﮔﻪ ﺑﻬﻢ ﺩﺳﺖ ﺑﺰﻧﻲ ﺟﻴﻎ ﻣﻴﺰﻧﻢ!!!
ﻣﻤﻠﮑﺖ ﻧﯿﺴﺖ ﮐﻪ ﺩﯾﻮﻭﻧﻪ ﺧﻮﻧﺴﺖ
... ادامه
دیدگاه · 1393/07/5 - 15:25 ·
4
Morteza
Morteza
انصافا خوندنیه
.....................
درددل یک جوان ایرانی
يه خونه مجردي با رفيقامون درست کرده بوديم، اونجا شده بود خونه گناه و معصيت...دیگه توضیحش باخودتون....
شب عاشورا بودهرچي زنگ زدم به رفيقام، هيچکدوم در دسترس نبودند
نه نماز، نه هیئت، نه پیراهن مشکی هيچي
ميگفتم اينارو همش آخوندا درآوردند، دو تا عرب با هم دعواشون شده به ما چه
ماشينو برداشتم برم يه سرکي، چي بهش ميگن؟ گشتي بزنم
تو راه که ميرفتم يه خانمي را ديدم، خانم چادري وسنگینی بود کنارخیابون منتظرتاکسی بود
خلاصه اومدم جلو و سوار ماشينش کردم یه دفعه یه فکری مثل برق توذهنم جرقه زد بله شیطان خوب بلده کجاواردبشه ازچندتاخیابون عبورکردم ورسیدم به میدون ورفتم سمت خونه مجردیمون خانمه که دید مسیری که اون گفته بودنمیرم گفت نگهدارومنم سرعتوبیشترکردموهرچی جیغ ودادمیزدتوجه نمیکردم شانس آوردم درهای ماشین قفل مرکزی داشت وگرنه خودشومینداخت پایین
خلاصه، بردمش توي اون خانه ي مجردي
اينم مثل بيد ميلرزيد و گريه ميکرد و ميگفت بابا مگه تو غيرت نداري؟ آخه شب عاشوراست!!!! بيا به خاطر امام حسين حيا کن
گفتم برو بابا امام حسين کيه؟ اينارو آخوندا درآوردند، اين عربها با هم دعواشون شده به ما ربطي نداره
خانومه که دیگه امیدی به نجات نداشت با گريه گفتش که: خجالت بکش من اولاد زهرام، به خاطر مادرم فاطمه حيا کن!!! من اين کاره نيستم، من داشتم ميرفتم مجلس عزای سیداشهداعزیز فاطمه
گفتم من فاطمه زهرا هم نميشناسم، من فقط يه چيز ميشناسم: جواني، جواني کردن
اينارو هم هيچ حاليم نيست من اینقدرغرق تواین کاراشدم مطمئنم جهنم ميرم پس دیگه آب که ازسرگذشت چه یک وجب چه صدوجب خانمه که ازترس صداش میلرزید باهمون صدای لرزان گفت: تو ازخداوعذاب جهنم نمیترسی درسته ولی لات که هستي، غيرت لاتي داري يا نه؟من شنیدم لاتهااهل لوتی گری ومردونگی هستن
_ خودت داري ميگي من زمين تا آسمون پر گناهم ، اين همه گناه کردي، بيا امشب رو مردونگي کن به حرمت مادرم زهرای مظلومه گناه نکن، اگه دستتو مادرم زهرا نگرفت برو هرکاري دلت ميخواد بکن
آقامن که شهوت جلوچشاموگرفته بود هیچی حالیم نمیشداماباشنیدن کلمه زهرای مظلومه که باصدای لرزان وهمراه باگریه اون زن همراه بود تنم لرزید آقایه لحظه بدنم یخ کرد غيرتي شدم
... ادامه
Majid
87869821076969122301.jpg Majid
خاطرها
...و
...
من چون
تو هيچوقت ما نبودي
خاطرها ومن
دیدگاه · 1393/05/25 - 16:09 ·
8
✔♥Дℓɨ♥✔
1405599278242977_large.jpg ✔♥Дℓɨ♥✔
مجري: پسرعمه ميخواي اين شکلاتو بهت بدم؟
پسرعمه: اي بابا آقاي مجري شما که ميدوني من حالم از اين غذاهاي مضر بهم ميخوره،ولي به اين التماسي هم که تو چشماي شماس نميتونم "نه" بگم،چشم شکلاتو قبول ميکنم
مجري: نميدمش بهت،اين شکلات فقط مال وقتيه که درساتو خونده باشي
پسرعمه: منم رفته بودم کتابخونه که درسامو بخونم ديگه!
مجري: کتابخونه بودي يا استخر؟
پسرعمه: کتابخونه
مجري: پس چرا مايو پاته؟
پسرعمه: آخه ميخواستم غرق درس خوندن شم!
مجري: ميدوني وقتي دروغ ميگي دماغت دراز ميشه؟
پسرعمه: فداي سرت،خواستم برم دانشگاه عملش ميکنم!
مجري: يني پينوکيو آخرش آدم شد تو نشدي!
پسرعمه: اون يه فرشته مهربون پيشش بود انگيزه داشت،من بدبخت دارم با گاو و گوسفند زندگي ميکنم،هميني که هستم هم از سرتون زياده!
... ادامه
zoolal
zoolal
چند وقتِ که از خودت خبر نداري؟ کجايي ؟ نيستي؟ کم پيدايي ... !
يه سر به خودت بزن ...
بقيه رو ول کن ... يکمي به خودت فکر کن ... مگه چقدر زنده اي؟
اگه تا آخر عمرت هم به اين رويه ادامه بدي هيچي تغيير نميکنه ...
همينه که هست !
پس رهاشون کن ، تا راحت بشي ... بيا سراغ خودت ...
يه سري به خودت بزن
کي بهتر از خودت؟ کي بهتر از تو، تو رو ميفهمه
تنهايي ؟؟؟... پُر شو ! از دورن پُر شو ...!
اونقدر پُر که همه ي جاي خالي ها رو بگيره و ديگه خلعي نباشه ...
نگرد دنبالِ کسي که با اون کامل بشي ...خودت يک تنه کامل باش !
وقتي سعي کردي کامل بشي و روي پاي خودت بايستي ...
چيزي يا کسي رو که ميخواي بدستش مياري ...
همين حالا پاشو ...پاشو ! يه سري به خودت بزن ...
خيلي وقته که خودتو تنهاگذاشته بودي ...
... ادامه
دیدگاه · 1393/04/13 - 07:57 ·
3
عسل
3232323.jpg عسل
تولد تولد{-115-} تولدت مبارک مبارک مبارک {-96-}تولد مبارک {-158-}
بیا شمعا رو فوت کن{-135-} تا صد سال زنده باشی{-97-}
shaghayegh(پارتی_السلطنه)
292177_3239043144720_1526028102_32293037_737482238_n.jpg shaghayegh(پارتی_السلطنه)
@tarane ای زیبا ترین هستی ، بدان که

برایم ارمغان و

پس ای میلادت مبارک . . .{-217-}

{-213-}#ترانـــــــــــــــه {-213-}
متین (میراثدار مجنون)
متین (میراثدار مجنون)
shaghayegh(پارتی_السلطنه) باورم شد كه تو خسته تر از آن بودي
كه بفهمي دوست داشتنم را…
از من گذشت… اما… هرجا هستي “خسته نباشي”…
bamdad
bamdad
گريه کن جداييا ما رو رها نمي کنن ....
.آدما انگار براي ما دعا نمي کنن...
گريه کن حالاحالا از هم بايد جدا باشيم ....
بشينيم منتظر معجزه ي خدا باشيم...
گريه کن منم دارم مثل تو گريه مي کنم ...
به خداي آسمونامون گلايه مي کنم...
گريه کن واسه شبايي که بدون هم بوديم ...
تنهايي ، براي سنگيني غصه کم بوديم...
گريه کن ، سبک ميشي ، روزاي خوب يادت مياد ...
گرچه تو تقويمامون نيستن اون روزا زياد...
گريه کن براي قولي که بهش عمل نشد ...
واسه مشکلاتي که ، بودش و هست و حل نشد...
گريه کن واسه همه ، واسه خودت ، براي من ...
توي باروني ترين ثانيه حرفاتو بزن...
گريه کن تا آينه شه ، باز اون چشاي روشنت ......
واسه موندن لازمه ، فداي گريه کردنت

{-109-}{-109-}
دیدگاه · 1393/02/22 - 23:15 ·
8
Majid
Majid
اي مرا ازرده ازخود گرپشيماني بيا


نغمه هاي ناموافق گرنمي خواني بيا


تا كه سرپيچيدي از راه وفاگفتم:برو


جزوفا اگرراهي نمي داني بيا


يك نفس با من نبودي مهربان اي سنگدل


زان همه نامهرباني گرپشيماني بيا


تاب رنجوري ندارم درپي رنجم مباش


گرنمي خواهي كه جانم رابرنجاني بيا


خود توداني دردها برجان من بگذاشتي


تا نفس دارم اگردرفكر درماني بيا


دشمن جانم توبودي درد پنهانم زتوست


با همه اين شكوه ها گر راحت جاني بيا
... ادامه
دیدگاه · 1393/02/15 - 07:41 ·
Majid
Majid
محاکمه عشق
جلسه محاكمه عشق بود، عقل قاضی ، و عشق محكوم ....
به دلیل تبعيد به دورترين نقطه مغز يعنی فراموشی ، قلب تقاضای عفو عشق را داشت ولی همه اعضا با او مخالف بودند
قلب شروع كرد به طرفداری از عشق
آهای چشم مگر تو نبودی كه هر روز آرزوی دیدن چهره زیبایش را داشتی؟
ای گوش مگر تو نبودی كه در آرزوی شنيدن صدايش بودی ؟
وشما پاها كه هميشه مشتاق رفتن به سويش بوديد حالا چرا اينچنين با او مخالفيد ؟
همه اعضا روی برگرداندند و به نشانه اعتراض جلسه را ترك كردند ،
تنها عقل و قلب در جلسه ماندند عقل گفت:
ديدی قلب همه از عشق بی زارند ، ولی متحيرم با وجودی كه عشق بيشتر از همه تورا آزرده چرا هنوز از او حمايت ميكنی !؟
قلب ناليد و گفت:
من بی وجود عشق ديگر نخواهم بود و تنها تكه گوشتی هستم كه هر ثانيه كار ثانيه قبل را تكرار ميكند و فقط با عشق ميتوانم يك قلبی واقعی باشم
... ادامه
دیدگاه · 1393/02/15 - 07:28 ·
عسل
عسل
منتظر كسي باش كه اگه حتي در ساده ترين لباس بودي، حاضر باشه تو رو به همه دنيا نشون بده وبگه كه: "اين دنياي منه"
دیدگاه · 1393/02/10 - 07:18 ·
5
hamnafas
hamnafas
وداع مي کنم
با تو
تويي که چشمانت هميشه با دلم سخن داشت ...

گلم ...
دلم ...
اين روزها از هميشه بي قرارترم
مانند پاييز
که لحظه لحظه
باران را انتظار مي کشد ...

ما نه خط هاي موازي بوديم
نه متقاطع
من و تو
فقط دو خط بي ريا بوديم
دو خط کم رنگ
شايد پر رنگ ...

خط هاي تو
هميشه خط هاي بي رنگ مرا
انتظار مي کشيد ...

و خط هاي ناموزون من
هميشه خط هاي عاشقانه تو را
انکار مي کرد !

گلم ...
دلم ...
به همين اشک هاي گاه و بي گاه
من بد نبودم
ما هزار سال دير آمديم
و هزار سال ديرتر به هم رسيديم ...

روياهاي خاک خورده عاشقانه من
متعلق به هزار سال پيش هست
و صداقت جاودانه تو ايضا ...

گلم ...
دلم ...

وداع مي کنم ...
با تو
نه !
با دنياي عاشقانه خودم ...

وداع مي کنم ...
... ادامه
دیدگاه · 1393/02/6 - 22:06 ·
7
صفحات: 1 2 3 4 5 6 7 8 9 10

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ