رفتم دستشویی پارک. تا تو دستشویی نشستم از دستشویی کناری صدایی شنیدم که گفت:
سلام حالت خوبه؟
من اصلاً عادت ندارم که تو دستشویی هر کی رو که پیدا کردم شروع کنم به حرف زدن باهاش، اما نمی دونم اون روز چِم شده بود که پاسخ واقعاً خجالت آوری دادم:
حالم خیلی خیلی توپه.
بعدش اون آقاهه پرسید:
خوب چه خبر؟ چه کار می خوای بکنی؟
با خودم گفتم، این دیگه چه سؤالی بود؟ اون موقع فکرم عجیب ریخت به هم، برای همین گفتم؛
اُه من هم مثل خودت فقط داشتم از این جا رد می شدم...
وقتی سؤال بعدیشو شنیدم، دیدم که اوضاع داره یه جورایی ناجور می شه، به هر ترفندی بود خواستم سریع قضیه رو تموم کنم:
من میتونم بیام طرفای تو؟
آره سؤال یه کمی برام سنگین بود. با خودم فکر کردم که اگه مؤدب باشم و با حفظ احترام صحبتمون رو تموم کنم، مناسب تره، بخاطر همین بهش گفتم:
نه، الآن یه کم سرم شلوغه!
یک دفعه صدای عصبی فردی رو شنیدم که گفت:
ببین، من بعداً باهات تماس می گیرم. یه احمقی از دستشویی بغلی همش داره به همه سؤال های من جواب می ده!
خیلی قشنگه فقط اون توپهای طلایی که هست ته سوزنه نه؟
1394/01/26 - 12:33با سوزن نگهش داشتن؟
نه اونا خوردنیه طعم خاصی نداره یکم به شیرین میزنه واسه تزئینه
1394/01/26 - 12:38من روی کیک جدیدا خیلی میبینم میذارن
فکر نکنما.... اگه اینی ک میگی خب ترافل بایدباشه... اما توی نقاط اتصال اونا ر و گذاشته من فکر کردم سوزنه
1394/01/26 - 12:48اولی از راست رو نگاه کن سوزنش مشخصه!
1394/01/26 - 14:55میدونی ما برای سر عقد یکی از اقوام حدود 10 سال پیش با نون سنگک همین کارو تقریبا انجام دادیم یعنی یه گل رز با نون درست کردیم وسط یه سبد کنارش قیف های اینجوری درست کردیم ولی خیلی اذیت شدیم مگه میشد ببندیش آخر سر با نخ و سوزن دوختیمش بهم!
حالا اینم سوزن فقط تو اون اولیه معلومه