یافتن پست: #حرمت

bamdad
photo_2018-05-11_17-53-02.jpg bamdad
با کمتر از آسمان نخواهم پیوست!
حرمت ذات خدا را که نبایست شکست!
گر چه قلب است مسبب به حیات بدنی،
آنچه مارا ببرد تا به خداوند دل است...
... ادامه
دیدگاه · 1397/03/15 - 21:38 ·
3
bamdad
bamdad
یه وقتایی واسه این که حرمتت شکسته نشه باید جم کنی بری!
از یه خونه از یه شهر از یه دل از یه زندگی....
:(
bamdad
bamdad
‏سکوت میکنی که حرمت ها شکسته نشن ولی خودت میشکنی
:(
دیدگاه · 1395/03/31 - 17:40 ·
3
یغما راد
اعیاد-و-فستیوالها-در-دبی-1.jpg یغما راد
نمایش همه اعیاد و فستیوالها در دبی

تقویم دبی معمولا برای مسافران توردبی، فستیوال ها و رویداد های مهم را ثبت کرده است.
دبی تنها کشور در جهان می باشد که دو فستیوال مخصوص خرید و خرده فروشی اختصاص داده است. ماه حراج و خرید از ژانویه آغاز می گردد و دارای تخفیف، چانه زنی فراوان و سرگرمی های دیگر است.با تور ارزان دبی از این فستیوال ها لذت ببرید. دیگر فستیوال های جالب دبی در ژوئن آغاز می گردد. هنر در دبی فراموش نشده است.
در این ماه گالری های گوناگون و نمونه نقاشی های مهم در جهان برگزار می گردد.
مسافران تور دبی باید به حرمت ماه مقدس رمضان، رعایت قوانین دبی را انجام دهند.
به آخرین روز ماه رمضان “فطر” می گویند که یکی از اعیاد در دبی به شمار می رود. در این روز همه به پاس شکرگزاری به مسجد می روند و نماز روز عید فطر را می خوانندمنبع : تور ارزان دبی
... ادامه
[لینک]
دیدگاه · 1395/03/20 - 10:12 ·
مرجان بانو :)
236x354_1448103435759668.jpg مرجان بانو :)
بارالها … ﺑﻪ ﻣﺎ ﺑﯿﺎﻣﻮﺯ ﮐﻪ ﺩﻝ ﺁﺩﻣﯽ ﻋﺼﺎﺭﻩ ﻭﺟﻮﺩ ﺍﻭﺳﺖ ،
ﺣﺮﻣﺖ ﺩﻝ ﻫﺎ ﺭﺍ ﺍﺯ ﯾﺎﺩ ﻧﺒﺮﯾﻢ ...
ﺑﻪ ﻣﺎ ﺑﯿﺎﻣﻮﺯ ﮐﻪ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺷﺘﻦ ﺭﺍ ﻓﺮﺍﻣﻮﺵ ﻧﮑﻨﯿﻢ
ﻭ ﺁﻧﺎﻧﮑﻪ ﺩﻭﺳﺘﻤﺎﻥ ﺩﺍﺭﻧﺪ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺧﺎﻃﺮ ﻧﺒﺮﯾﻢ ...
ﺑﻪ ﻣﺎ ﺑﯿﺎﻣﻮﺯ ﮐﻪ ﺳﻮﮔﻨﺪ ﺭﺍﺳﺖ ﺑﻮﺩﻥِ ﺩﺭﻭﻏﻤﺎﻥ ﺭﺍ ﻧﺎﻡ ﺗﻮ ﻧﺴﺎﺯﯾﻢ ...
ﺑﻪ ﻣﺎ ﺑﯿﺎﻣﻮﺯ ﮐﻪ ﺑﻪ ﻧﺎﺣﻖ ﮐﺮﺩﻥ ﺣﻖ ﺩﯾﮕﺮﯼ ﻋﺎﺩﺕ ﻧﮑﻨﯿﻢ ...
به ما بياموز همان باشيم كه قولش را به تو داديم ...
سلام ظهرپاییزیتان بخیر
... ادامه
دیدگاه · 1394/08/30 - 14:12 ·
4
zoolal
zoolal
پروردگارم!
قاضی تویی
کمک کن هیچوقت قضاوت نکنیم ...

خوب یاد گرفته ایم برانداز کردن همدیگر را!
یک خط کش این دستمان !
یک ترازو آن دستمان !
اندازه می گیریم و وزن می کنیم
آدم ها را
رفتارشان را
انتخاب هایشان را
تصمیم هایشان را
حتی قضا و قدرشان را !!

به رفیقمان یک تکه سنگینی می اندازیم،
بعد می گوییم
خیر و صلاحت را می خواهم !
غافل از اینکه چه برسر او می آوریم !

در جمع ، هرکس را یک جور مورد بررسی قرار می دهیم
آن یکی را به ازدواج نکرده اش
این یکی را به نوع رابطه اش
آن دیگری را...

یکی هم نیست گوشمان را بگیرد که :
چندبار به جای او بوده ای
که حالا اینطور راحت نظر می دهی

حواسمان نیست که چه راحت
با حرفی که در هوا رها میکنیم
چگونه یک نفر را به هم می ریزیم
چندنفر را به جان هم می اندازیم
چه سرخوردگی یا دلخوری بجای میگذاریم
چقدر زخم میزنیم...
حواسمان نیست آبروی مومن از کعبه حرمتش بیشتر است

حواسمان نیست که ما می گوییم و رها میکنیم و رد می شویم
اما یکی ممکن است گیر کند
بین کلمه های ما
بین قضاوت های ما
بین برداشت های ما
دلی که می شکنیم ارزان نيست ..
... ادامه
دیدگاه · 1394/04/13 - 19:49 ·
3
Mohammad
امام_رضا.jpg Mohammad
آینه کاری حرمت ذره پروریست
من در رواق چشم تو تکثیر میشوم
وقت ورود در حرمت من هوایی ام
وقت خروج باز زمین گیر میشوم
{-35-}السلام علیک یا سلطان عشق علی بن موسی الرضا (ع){-35-}
Mohammad
hasanSarbakhshian.jpg Mohammad
چادری ها زهــــــــرایی نیستند!
اگر پهلویشان درد دین نداشته باشد...

چادری ها زهــــــــرایی نیستند!
اگر سیاهی چادرشان حرمت خون شهیدان را به مردم ننمایاند...

چادری ها زهـــــــــرایی نیستند!
اگر منتظـــــــــر یوسف زهرا نباشند...

چادری ها زهــــــــرایی نیستند!
اگر فکرشان،هدفشان،راهشان،نگاهشان،عشقشان و حجابشان فاطمی نباشد...
... ادامه
bamdad
bamdad
آرامش نه عاشق بودن است و…

نه گرفتن دستی که محرمت نیست ….

نه حرف های عاشقانه و قربان صدقه رفتن های چند ثانیه ای ……

آرامش حضور خدااااست ….

وقتی در اوج نبودن ها نابودت نمیکند …..

وقتی نا گفته هایت را بی انکه بگویی میفهمد …

وقتی نیاز نیست برای بودنش التماس کنی و

غرورت را تا مرز نابودی پیش ببری

وقتی مطمئن باشی با او هرگز تنها نمی مانی …

آرامش یعنی همین که تو………

بی هیچ قید و شرطی خداااااا رو داری …

{-41-}
دیدگاه · 1393/12/27 - 19:34 ·
4
متین (میراثدار مجنون)
متین (میراثدار مجنون)
از ادم هایی که زیاد ظلم می کنند فاصله می گیرم!

از آدم هایی که حرمت دل دیگران را نگه نمی دارند فاصله می گیرم
دیدگاه · 1393/10/15 - 16:08 ·
4
Mohammad
Mohammad
خدایا؛
تو را به مناسبتهای عزیز این ماه گرامی قسم می‌دهیم؛
این ماه را بر تمام شیعیان جهان، مبارک و پر خیر و برکت قرار بده،
و در ظهور ارباب و مولای ما؛ امام زمان(عج) تعجیل بفرما،
و به ما توفیق بهره بردن از فضایل این ماه عنایت فرما،
و تمام مریضها را به حرمت این ماه شفا بده،
و مشکلات و گرفتاری تمام شیعیان را برطرف بفرما.
آمین ربّ العالمین.
... ادامه
دیدگاه · 1393/10/3 - 09:19 در حسینیه ·
5
Mohammad
ax-asheghane-9.jpg Mohammad
باران می بارد!
به حرمت کداممان؟ نمیدانم.
همین اندازه میدانم صدای پای خداست.شایددلی در این حوالی گفته باشد:
“دوستت دارم.”
Mohammad
Mohammad
{-35-}السلام علیک یا ابا عبدالله الحسین علیه السلام{-35-}
محرمت رسید آقا جون، قبول کن امسال هم بتونیم واست خوب عزاداری کنیم {-109-}{-109-}
... ادامه
Mohammad
attachment.php Mohammad

خدا رو شکر محرمتو دیدم دوباره آقا جون
نمردم و دیدم چشمامم بارون میباره آقا جون
... ادامه
[لینک]
دیدگاه · 1393/08/3 - 12:19 در حسینیه ·
4
Mohammad
1413581291258486_large.jpg Mohammad
کم کم سیاهیِ عَلم ت دیده می شود..
آثار خیمه های غمت دیده می شود !
اُفتاده سینه ام به تپش هایِ انتظار
ازروی تل دل، حرمت دیده می شود ..!
____________
bamdad
42037918298291891374.jpg bamdad
صوفياجون
کاش میشد
کاش
:(
Mohammad
shrine-imam-ali7.jpg Mohammad
به حال سجده بیفتم به احترام
خوشا دمی که بمیرم به زیر گام
به گنبد و به ضریح و به حرمت نجفش
امام من است و منم غلام
دیدگاه · 1393/07/9 - 15:07 در حسینیه ·
6
Morteza
Morteza
انصافا خوندنیه
.....................
درددل یک جوان ایرانی
يه خونه مجردي با رفيقامون درست کرده بوديم، اونجا شده بود خونه گناه و معصيت...دیگه توضیحش باخودتون....
شب عاشورا بودهرچي زنگ زدم به رفيقام، هيچکدوم در دسترس نبودند
نه نماز، نه هیئت، نه پیراهن مشکی هيچي
ميگفتم اينارو همش آخوندا درآوردند، دو تا عرب با هم دعواشون شده به ما چه
ماشينو برداشتم برم يه سرکي، چي بهش ميگن؟ گشتي بزنم
تو راه که ميرفتم يه خانمي را ديدم، خانم چادري وسنگینی بود کنارخیابون منتظرتاکسی بود
خلاصه اومدم جلو و سوار ماشينش کردم یه دفعه یه فکری مثل برق توذهنم جرقه زد بله شیطان خوب بلده کجاواردبشه ازچندتاخیابون عبورکردم ورسیدم به میدون ورفتم سمت خونه مجردیمون خانمه که دید مسیری که اون گفته بودنمیرم گفت نگهدارومنم سرعتوبیشترکردموهرچی جیغ ودادمیزدتوجه نمیکردم شانس آوردم درهای ماشین قفل مرکزی داشت وگرنه خودشومینداخت پایین
خلاصه، بردمش توي اون خانه ي مجردي
اينم مثل بيد ميلرزيد و گريه ميکرد و ميگفت بابا مگه تو غيرت نداري؟ آخه شب عاشوراست!!!! بيا به خاطر امام حسين حيا کن
گفتم برو بابا امام حسين کيه؟ اينارو آخوندا درآوردند، اين عربها با هم دعواشون شده به ما ربطي نداره
خانومه که دیگه امیدی به نجات نداشت با گريه گفتش که: خجالت بکش من اولاد زهرام، به خاطر مادرم فاطمه حيا کن!!! من اين کاره نيستم، من داشتم ميرفتم مجلس عزای سیداشهداعزیز فاطمه
گفتم من فاطمه زهرا هم نميشناسم، من فقط يه چيز ميشناسم: جواني، جواني کردن
اينارو هم هيچ حاليم نيست من اینقدرغرق تواین کاراشدم مطمئنم جهنم ميرم پس دیگه آب که ازسرگذشت چه یک وجب چه صدوجب خانمه که ازترس صداش میلرزید باهمون صدای لرزان گفت: تو ازخداوعذاب جهنم نمیترسی درسته ولی لات که هستي، غيرت لاتي داري يا نه؟من شنیدم لاتهااهل لوتی گری ومردونگی هستن
_ خودت داري ميگي من زمين تا آسمون پر گناهم ، اين همه گناه کردي، بيا امشب رو مردونگي کن به حرمت مادرم زهرای مظلومه گناه نکن، اگه دستتو مادرم زهرا نگرفت برو هرکاري دلت ميخواد بکن
آقامن که شهوت جلوچشاموگرفته بود هیچی حالیم نمیشداماباشنیدن کلمه زهرای مظلومه که باصدای لرزان وهمراه باگریه اون زن همراه بود تنم لرزید آقایه لحظه بدنم یخ کرد غيرتي شدم
... ادامه
bamdad
bamdad
داستان باغبان و چیدن سیب(از زبان سیب)

دخترک خندید و
پسرک ماتش برد !که به چه دلهره از باغچه ی همسایه، سیب را دزدیده
باغبان از پی او تند دوید
به خیالش می خواست،
حرمت باغچه و دختر کم سالش را
از پسر پس گیرد !غضب آلود به او غیظی کرد !این وسط من بودم،
سیب دندان زده ای که روی خاک افتادم
من که پیغمبر عشقی معصوم،
بین دستان پر از دلهره ی یک عاشق
و لب و دندان ِ
تشنه ی کشف و پر از پرسش دختر بودم
و به خاک افتادم
چون رسولی ناکام !هر دو را بغض ربود…دخترک رفت ولی زیر لب این را می گفت:
” او یقیناً پی معشوق خودش می آید ! ”پسرک ماند ولی روی لبش زمزمه بود:
” مطمئناً که پشیمان شده بر می گردد ! ”سالهاست که پوسیده ام آرام آرام !عشق قربانی مظلوم غرور است هنوز !جسم من تجزیه شد ساده ولی ذرّاتم،
همه اندیشه کنان غرق در این پندارند:این جدایی به خدا رابطه با سیب نداشت

{-35-}
bamdad
bamdad
و مرا انقدر آزردی...

که خودم کوچ کنم از شهرت.....

بکنم دل ز دل چون سنگت تو خیالت راحت

می روم از قلبت می شوم دورترین خاطره در شب هایت

تو به من می خندی....

و به خود می گویی....

"باز می آید می سوزد از این عشق"

ولی....

برنمی گردم نه....

می روم آنجایی که دلی بهر دلی تب دارد

عشق زیباست و حرمت دارد

تو بمان....

دلت ارزانی هر کس که دلش مثل دلت سرد و بی روح شده است

سخت بیمار شده است....

تو بمان در شهرت!
... ادامه
دیدگاه · 1393/04/20 - 12:33 ·
2
مائده
poopoojy_19200642_th.jpg مائده
ای کاش تا همیشه بمانی
آنجا که
ناباوری قصد اقامت میکندُ
سکوت خیمه میزند
همان جا
گوشه ی سمت راست خیال ام!
بگو روشنایِ من؛
به حرمت
لبخند لطیف تر از حریر ات
بگو...
چه کنم
که دیگر نروی
که تا همیشه بمانی...!
... ادامه
دیدگاه · 1393/04/19 - 21:54 ·
7
soheil
soheil
Noosha
shaghayegh(پارتی_السلطنه)
حامد@ پسر تنها
دوستان شرح پریشانی من گوش کنید

داستان غم پنهانی من گوش کنید

قصه بی سر و سامانی من گوش کنید

گفت وگوی من و حیرانی من گوش کنید

شرح این آتش جان سوز نگفتن تا کی

سوختم سوختم این راز نهفتن تا کی

روزگاری من و دل ساکن کویی بودیم

ساکن کوی بت عربده‌جویی بودیم

عقل و دین باخته، دیوانهٔ رویی بودیم

بستهٔ سلسلهٔ سلسله مویی بودیم

کس در آن سلسله غیر از من و دل بند نبود

یک گرفتار از این جمله که هستند نبود

نرگس غمزه زنش اینهمه بیمار نداشت

سنبل پرشکنش هیچ گرفتار نداشت

اینهمه مشتری و گرمی بازار نداشت

یوسفی بود ولی هیچ خریدار نداشت

اول آن کس که خریدار شدش من بودم

باعث گرمی بازار شدش من بودم

عشق من شد سبب خوبی و رعنایی او

داد رسوایی من شهرت زیبایی او

بسکه دادم همه جا شرح دلارایی او

شهر پرگشت ز غوغای تماشایی او

این زمان عاشق سرگشته فراوان دارد

کی سر برگ من بی سر و سامان دارد

چاره اینست و ندارم به از این رای دگر

که دهم جای دگر دل به دل‌آرای دگر

چشم خود فرش کنم زیر کف پای دگر

بر کف پای دگر بوسه زنم جای دگر

بعد از این رای من اینست و همین خواهد بود

من بر این هستم و البته چنین خواهدبود

پیش او یار نو و یار کهن هر دو یکی‌ست

حرمت مدعی و حرمت من هردو یکی‌ست

قول زاغ و غزل مرغ چمن هر دویکی‌ست

نغمهٔ بلبل و غوغای زغن هر دو یکی‌ست
soheil
soheil
به حرمت نان و نمکی که با هم خوردیم
نان را تو ببر که راهت بلند است و طاقتت کوتاه
نمک را بگذار برای من
که می خواهم این زخم همیشه تازه بماند!
... ادامه
دیدگاه · 1393/04/12 - 18:14 ·
8
bamdad
bamdad
حرف ها نیز حرمتی دارند

،گاه باید

بخاطر آنها هم شده سکوت کرد . . .

هی تو کمی نزدیکتر بیا


اما چیزی نگو

بگذار فقط ،

بگذار چشمهایمان این همه دوست داشتن ها را زیرنویس کنـــد...
... ادامه
دیدگاه · 1393/04/8 - 23:09 ·
8
...
...
من نیماراد..
عضورسمی26شبکه اجتماعی که یکیشون اینترنشناله..
و4تاشون جزءپرطرفدارترینهاست...
که من کاربرحرفه ای3تاازاوناهستم..
رتبه هایی چون کابربرتر..پست هفته..پست تأثرگذارماه و....جزوافتخاراتیه که ازبین 1000ها کاربرکسب کرده ام...
درزندگی شخصی نیزازفعالیتهای معنوی بسیج و...گرفته تاکارهای فرهنگی نگارش شعروداستان برای نشریاتی چون گل آقا..آفتابگردان وکیهان بچه هابوده ام...
شایدبلاگ یاسایت نداشته ام
که کارهایم
درمعرض دید همگان قراربگیرد
ولیکن
برای دلم ماکرده ام
وبردلهایی که بایدبنشسته کارم...
مدتیست درشبکه نمیدونم مشغولم..
وفعالیتهای دیگرم تحت الشعاع این میکروبلاگ اجتماعی قرارگرفته..
خدای راشاکرم که طی این2سال دوستان خوبی نیزداشته ام...
ولیکن
اینکه عده ای بنابه سلیقه درمورداشخاص سخن رانده واظهارنظرمیکنندبرایم جالب است
آن هنگام که عده ای عامی این عرصه راجولانگاه رفتارهای سخیف خویش کرده وازهیچ رفتارشنیعی ابا نداشته والفاظ رکیک وبس شرم آوربزبان رانده ودرجمع نسوان
بابی شرمی تمام حرمت مردوزن رازیرسؤال میبردندو
اینجاراباچاله میدان اشتباه گرفته و
بابه به وچه چه نوچه های هم کیش خویش مواجه میشدند
هیچ شماتت وافسوس ودریغ ووااسفایی نبود
ولیکن
مادامی که اتفاقی هرچندجزیی راجع به کاربران مبادی آداب رخ داده ورفتاری ازآنهاسرمیزند
بابوق وسرناکوس رسواییشان رازده
تزهم میدهیم...
تازه ازآن اراذل واوباش نیزبه نیکی یادکرده وازآنهادعوت بعمل می آوریم!!!!
نمیدونم
چی بگم؟
اسم سایت نیزهمین است
نمیدونم
فقط همین بس که بگویم:
آدمهارازودقضاوت نکرده وراجع به آنهاحکم ندهیم
چراکه اوست که قاضی القضات است.
نیما
... ادامه
دیدگاه · 1393/04/6 - 12:47 ·
2
صفحات: 1 2 3 4 5 6 7 8 9

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ