یافتن پست: #حوض

Mohammad
Mohammad
دو سال و هفت ماه دیوانه وار یک نفر دوست داشتم
آنقدر دوست داشتم که جرات نمیکردم بگویم
تصفیه آب ایلیا
565.jpg تصفیه آب ایلیا
تصفیه آب


تصفیه آب برای مصرف بشر دارای سابقه‌ای بسیار طولانی و قدیمی است. بیکر Baker به منابعی اشاره می‌کند که بر طبق آن، تاریخ تصفیه آب به دو هزار سال پیش از میلاد می‌رسد.

تاریخچه تصفیه آب

این مراحل تصفیه‌ای شامل جوشاندن و صاف کردن آب آشامیدنی می‌شده است. سیفون‌های فتیله‌ای که آب را از ظرفی به ظرف دیگر منتقل می‌نمایند، ناخالصی‌های معلق در فرایند را می‌گیرند. این عملیات در نقاشی‌های مصریان قرن ۱۳ قبل از میلاد مسیح نشان داده شده است. در کتاب‌های رومیان و یونانیان نیز به این امر اشاره شده است. این حقیقت که عملیات تصفیه آب در اسناد پزشکی زمان‌های قدیم دیده می‌شود بیان‌گر آن است که بین پاکیزگی آب و سلامتی بشر ارتباطی مشاهده شده است. بقراط که پدر پزشکی جدید شمرده می‌شود می‌گوید: هرکس که می‌خواهد به نحوی شایسته در پزشکی به بررسی و تحقیق بپردازد باید آب مورد مصرف ساکنین یک ناحیه را مورد توجه قرار دهد زیرا آب در سلامت انسان‌ها بسیار نقش دارد.
وسائل اولیه تصفیه آب در منازل افراد مورد استفاده قرار می‌گرفت و تا حدود سده نخست میلادی هیچ نشانه‌ای دال بر وجود عملیات تصفیه‌ای بر روی آب مصرفی جامعه وجود نداشت. برخی از آبراه‌های رومیان به حوضچه‌هائی متصل می‌شد که در آنها عمل ته‌نشینی آب صورت می‌گرفت و مجهز به کانال آبگیر شنی بود. این آبراه‌ها دارای تعدادی شیر بودند که برای مصرف عمومی توسط مردم مورد استفاده قرار می‌گرفتند. در شهر ونیز که بر روی جزیره‌ای بدون منبع آب شیرین قرار گرفته است، آب حاصل از بارندگی از طریق حیاط‌ها و بام‌ها که متصل به آب‌انبارهای بزرگ بودند سرازیر می‌شد و در مسیر حرکت خود از فیلترهای شنی عبور می‌کرد.
اولین نوع از این آب‌ انبارها در حدود ۵ قرن پس از میلاد مسیح برای تهیه آب جهت مصارف خصوصی و عمومی ساخته شد. این آب‌انبارها حدود ۱۳ قرن مورد استفاده قرار می‌گرفتند.
... ادامه
[لینک]
دیدگاه · 1395/05/7 - 16:14 ·
رضا
Ce4otgtXIAAXFgO.jpg:large رضا
مراسم افتتاح پروژه ملی بازآفرینی بافت فرهنگی تاریخی .
bamdad
photo_2016-03-02_23-25-52.jpg bamdad
این دریاچه های هندسی شاید فتوشاپی به نظر برسن اما کاملا واقعی هستن. این حوضچه ها بزرگترین منبع تولید پتاسیم کلرید یا پتاس در جهان هستند
Mohammad
92590002147283467388.jpg Mohammad
امـــــارت شـــــمــــــس العـــــمـــــاره انـــــــزلـــــــی
در اواخر نیمه اول قرن سیزدهم ناصرالدین شاه فرمان ساخت قصری در مرکز شهر را می دهد که بعد ها این قصر به شمس العماره مشهور می شود.
ساختمان شمس العماره از معروفترین و بلند ترین ساختمان های شهر در ایران و انزلی قدیم بوده است که در بلوار فوقانی کنونی در ۵طبقه ساخته شده بود. ناصرالدین شاه در سفرنامه باز گشت از اروپای خود می نویسد: ۴ ساعت به غروب مانده وارد انزلی میشویم . منزل ما در برجی است که به حکم ما ، وزیر خارجه در زمان حکومت خود در گیلان بنا نهاده است.
بعد توسط میرزا محمد حسین به اتمام رسید و اندک کار باقی مانده آن توسط معتمد الملک به اتمام خواهد رسید. معتمد الملک مسئول نگهداری شهر و گماره والی گیلان یوده است و با توجه به زمان سفر ناصر الدین شاه به اروپا، سال ۱۲۴۹ خورشیدی ، سال ساخت شمس العماره بوده است. این تاریخ در کتاب ولایات دارالمرز ایران نوشته رابینو که تاریخ ساخت شمس العماره را ۱۲۸۸ هجری قمری بیان کرده تطابق نسبی دارد.
این برج ۵ طبقه و تماما از سنگ و آجر بوده است و ایوان های آن از جنس چوب منقش بوده است. ساختمان نمای بسیار زیبای به دریای کاسپی (کاسپین) و جنگل های اطراف شهر داشته، به طوریکه ناصرالدین شاه در سفرنامه بازگشت از اروپا می نویسد :
در هیچ کجای اروپا چنین منظره زیبایی را ندیده ام
پس از ناصرالدین شاه این ساختمان یکبار در سال ۱۲۸۶ خورشیدی به همت مردم شهر باز سازی میشود. اما در نهایت قسمت های گچ بری شده و لوازم داخل آن توسط موسیو هانسیس مسئول مالیه گیلان در اواخر دهه ۱۲۹۰ از کاخ به بیرون برده و از کشور خارچ می گردد.
این بنا پس ار احداث ساختمان شهرداری در سال ۱۳۰۶ به طور کامل منهدم و در سال ۱۳۱۱ به جای آن حوضی به مساحت ۲۱۴ متر مربع ساخته شد.
... ادامه
Mohammad
0.827253001378871080_parsnaz_ir.jpg Mohammad
یک بلیط
باز یک حال عجیب
پر شده از رنگ حرم
رنگ یک اذن ورود
رنگ یک گنبد زرد
هر حیاطی یک حوض
پر ز آب کوثر
و وضو بر لب حوض
باز هم اذن ورود
یک قدم تا مقصود
در همین حین میان رویا
ناگهان بغض مرا می گیرد
گویی انگار مشرف شده ام
به خودم می آیم
چند روزی به سفر هست هنوز …
{-35-}السلام علیک یا علی ابن موسی الرضا (ع){-35-}
دیدگاه · 1394/06/2 - 15:02 در حسینیه ·
5
bamdad
bamdad
صدا بزن اسم مرا

صدای تو زیباتر از خاطره ی افتاده در حوض های رنگ و رنگ رویاهای خواب و بیداری است.



در این عصر خاموش



قدم می زنم به سوی نور خورشید سر زده از آن قهوه های دور

از اعماق چشمان زیبای تو



صدا بزن اسم مرا



صدای تو صدای سنگی کوچک در دریاچه ی وهم و خیالم به واقعیت در انتظار نشسته ی توست.

{-35-}
دیدگاه · 1393/06/17 - 21:22 ·
3
zoolal
zoolal
زندگی می گذرد چون عابری از این گذر
ما تو هیچوقت نمی گذری نه از من و نه از خاطر من...
zoolal
zoolal
سلام بر همگی مخصوصا خان داداشم
zahra
zahra
می شود کمی بخندی به حوض آب ؟
میخواهم عکس بگیرم یادگاری از روی ماه …
دیدگاه · 1393/02/4 - 10:25 ·
4
bamdad
bamdad
دلم برای پاییزی تنگ است که به بودنت گرم بود.

به تو که وجودت پاییزم را بهاری کرد و رفتنت بهارم رو پاییزی!!!

بهار که می رسد،

طبیعت که جان می گیرد،

درختان که بیدار می شوند

سبزه ها که لبخند زنان سر از خاک بر می‌ آورند

عطر بنفشه که فضا راآکنده می کند،

حوض حیاط مادربزرگ که پر از ماهی های قرمز و بازیگوش

می شود

باز دل هوایت را می کند

فرقی نمی کند انگاراولین روز پاییز باشد

یا

اولین روز بهار

دل بهانه ی تو را می گیرداما افسوس ....

افسوس که جوابی جز سکوت دریافت نمی کند!

:(
دیدگاه · 1393/01/26 - 21:03 ·
7
متین (میراثدار مجنون)
متین (میراثدار مجنون)
تو اگر در تپش ابر خدا را دیدی، همتی کن و بگو ماهی ها، حوضشان بی آب است.
bamdad
is.jpeg bamdad
بوی عیدی، بوی توت، بوی کاغذرنگی،
بوی تند ماهی‌دودی وسط سفره‌ی نو،
بوی یاس جانماز ترمه‌ی مادربزرگ،

با اینا زمستونو سر می‌کنم،
با اینا خسته‌گی‌مو در می‌کنم!

شادی شکستن قلک پول،
وحشت کم شدن سکه‌ی عیدی از شمردن زیاد،
بوی اسکناس تانخورده‌ی لای کتاب،

با اینا زمستونو سر می‌کنم،
با اینا خسته‌گی‌مو در می‌کنم!


فکر قاشق زدن یه دختر چادرسیا،
شوق یک خیز بلند از روی بته‌های نور،
برق کفش جف‌شده تو گنجه‌ها،

با اینا زمستونو سر می‌کنم،
با اینا خسته‌گی‌مو در می‌کنم!


عشق یک ستاره ساختن با دولک،
ترس ناتموم گذاشتن جریمه‌های عید مدرسه،
بوی گل محمدی که خشک شده لای کتاب،

با اینا زمستونو سر می‌کنم،
با اینا خسته‌گی‌مو در می‌کنم!


بوی باغ‌چه، بوی حوض، عطر خوب نذری،
شب جمعه پی فانوس توی کوچه گم شدن،
توی جوی لاجوردی هوس یه آب‌تنی،

با اینا زمستونو سر می‌کنم،
با اینا خسته‌گی‌مو در می‌کنم!
{-41-}
bamdad
bamdad
متن ترانه آهنگ بوی عیدی:

بوی عیدی، بوی توپ، بوی کاغذرنگی،
بوی تند ماهی‌دودی وسط سفره‌ی نو،
بوی یاس جانماز ترمه‌ی مادربزرگ،

با اینا زمستونو سر می‌کنم ،
با اینا خسته‌گی‌مو در می‌کنم!
شادی شکستن قلک پول،
وحشت کم شدن سکه‌ی عیدی از شمردن زیاد،
بوی اسکناس تانخورده‌ی لای کتاب،

با اینا زمستونو سر می‌کنم،
با اینا خسته‌گی‌مو در می‌کنم!

فکر قاشق زدن یه دختر چادرسیا،
شوق یک خیز بلند از روی بته‌های نور،
برق کفش جف‌شده تو گنجه‌ها،

با اینا زمستونو سر می‌کنم ،
با اینا خسته‌گی‌مو در می‌کنم!

عشق یک ستاره ساختن با دولک،
ترس ناتموم گذاشتن جریمه‌های عید مدرسه،
بوی گل محمدی که خشک شده لای کتاب،

با اینا زمستونو سر می‌کنم ،
با اینا خسته‌گی‌مو در می‌کنم!
بوی باغ‌چه، بوی حوض، عطر خوب نذری،
شب جمعه پی فانوس توی کوچه گم شدن،
توی جوی لاجوردی هوس یه آب‌تنی،

با اینا زمستونو سر می‌کنم ،
با اینا خسته‌گی‌مو در می‌کنم!
... ادامه
ParNiyA
ParNiyA
زنـدگــی انـگــار
تـمــام ِ صـبــرش را بـخـشـیـده اسـت بـه مـن !!
هـرچــه مـن صـبــوری میکـنـم او بــا بـی صـبـری ِ تـمــام
هـول میزنــد
بـــرای ضـربــه بـعــد … !
کـمـی خـسـتــگـی در کــن ، لـعـنـتـــی …
خـیــالـت راحـت !!….
خـسـتـگــی ِ مــن
بـه ایـن زودی هــا دَر نـمـی شـود …
... ادامه
حامد@ پسر تنها
Iran_Child.jpg حامد@ پسر تنها
صوفياجون صوفیا جون در نقش کوزت {-7-}
...
...
خدامیداند


که چقدر


دلتنگ توأم

چقدرحرفهای نگفته دارم


وچگونه

برای دیدن تو

ازرودخانه هاخروشانتر

ازابرهابیقرارتر


ازشاپرکهابی پرواتر


وازبیدهامجنون ترم..



برای تومینویسم


که بزرگترین بهانه ای

برای دلتنگیهایم


بهانه ای

برای

اشکهایم

وبرای قناریهای آرزو

که درکنج قفس

پروازرا

وترانه سرایی را

فراموش کرده اند..

ای عشقم!

اشکهایم رانگه میدارم


غمهایم رابه کسی نشان نمیدهم


اما

کنارحوض مهتاب مینشینم


وغمگنانه و

عاشقانه

""حافظ""میخوانم

تاشاید

کمی

آرامش بیابم
{-35-}
دیدگاه · 1392/10/10 - 21:10 ·
6
bamdad
bamdad
آخرین حرف تو چیست...؟
قصه از حنجره ایست که گره خورده به بغض

صحبت از خاطره ایست که نشسته لب حوض

یک طرف خاطره ها!

یک طرف پنجره ها!

در همه آوازها! حرف آخر زیباست!

آخرین حرف تو چیست که به آن تکیه کنم؟

حرف من دیدن پرواز تو در فرداهاست
... ادامه
دیدگاه · 1392/10/4 - 22:40 ·
8
حامد@ پسر تنها
15658609025160135154.gif حامد@ پسر تنها
دلم را برده ای جای یه جای خوبو روییایی....
. گمانم گم شد م اینبار کنار حوض تنهایی
خدایا این صداها چست؟
صدای بغض تنهاییس
دیدگاه · 1392/09/30 - 01:31 ·
9
حامد@ پسر تنها
89931880983811642097.gif حامد@ پسر تنها
جو هر احساستون پر رنگ باشه همیشه
Noosha
37391_163.jpg Noosha

یک بلیط به مقصد ساری کفایت می کند تا اسرارآمیزترین نقطه زمین را ببینید. اینجا سرزمین عجایب است. جایی که طبیعت، بازی رنگ ها و سنگ ها را بهانه چند قرن شگفت زدگی انسان ها قرار داده است. کافی است پایتان به چشمه های آب معدنی باداب سورت برسد تا این تابلوی اسرارآمیز را مقابل چشمانتان ببینید. پدیده حیرت آوری که در 68 كیلومتری شمال دامغان و 7 كیلومتری غرب روستای بادله قرار گرفته و دومین اثر میراث طبیعی ثبت شده ایران به شمار می رود.


باداب سورت دو چشمه دارد... با آب هایی که هر کدام رنگ، بو و مزه خودشان را دارند. یكی شور شور و دیگری ترش و شیرین!


چشمه شور باداب سورت استخر آبی كوچكی است كه معمولا در تابستان برای آب تنی استفاده می شود و درمان دردهای كمر، پا، روماتیسم، میگرن و امراض پوستی را به میهمانانش هدیه می دهد. روستائیان سنگ های این صخره ها را داخل آتش می گذارند و وقتی خوب داغ شدند، آنها را در آب گوگردی قرار می دهند و از آن برای التیام پوست و دردهای مختلف استفاده می كنند.

اما چشمه دیگر باداب سورت كه در نزدیکی این چشمه قرار گرفته، با آب زرد و نارنجی رنگش که از صخره ها نشت می کند، اكسید آهن را قعر صخره ها به زمین می آورد. آب های رسوبی این دو چشمه هزاران سال است که از كوه سرازیر می شوند و ده ها حوضچه كوچك رنگین را در دل صخره ها پر می کنند. حوضچه هایی که تماشای سرخی و زردی و سبزی آنها سر ذوقتان می آورد و باور طبیعی بودن منطقه را برایتان دشوار می کند. اما اگر خوش شانس باشید و بتوانید طلوع و غروب خورشید را هم در باداب سورت ببینید، از این هم شگفت زده تر می شوید! تلالو خورشید در حوضچه ها و انعكاس نور آنها در سایه روشن طبیعت شاید زیباترین صحنه ای باشد که در عمرتان دیده اید.


یک بلیط به مقصد ساری کفایت می کند تا اسرارآمیزترین نقطه زمین را ببینید. اینجا سرزمین عجایب است. جایی که طبیعت بازی رنگ ها و سنگ ها را بهانه چند قرن شگفت زدگی انسان ها قرار داده است.{-41-}
Morteza
1477480_204402529746370_2069793145_n.jpg Morteza
دیالوگی غم انگیز و در عین حال بی نظیر از فیلم حوض نقاشی
شهاب حسینی: ببخشید که بابات شدم سهیل!......
خدا تو رو یه هویی داد خب!......
اولش که مثل بچه غورباقه بودی همه می گفتن مثل باباشه .... اما خوب شد یواش یواش مثل مریم شدی...قشنگ،
خوب شد که مرد شدی بابا... به مریم گفتم نیاد تو تا مثل دو تا مرد، مردونه حرف بزنیم...
مامان و بابا خیلی خوبن بابا..... وقتی نیستن می فهمی ، به خاک آقام!
دفتر نقاشی مامانِ جدیدتو پاره نکنی بابا... گریه نکنی سهیل بابا.... نه! گریه مال مرده ، فقط سرتو بالا بگیر و
گریه کن .
خوب کاری کردی مامان و بابای جدید پیدا کردی برای خودت، منم بودم همینکارو می کردم....
آها راستی بند کفشت زیر پات نمونه ..... خداحافظ.
... ادامه
صفحات: 1 2 3

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ