یافتن پست: #دشمنی

bamdad
bamdad
دوری و دوستی مال قدیما بود ، نسل ما عادت داره به دوستی و دشمنی
{-15-}
دیدگاه · 1395/03/18 - 17:02 ·
2
رضا
رضا
فقط حیف که به لیگ یک سقوط کرد . از اون طرف هم موفق شد به لیگ یک صعود کنه تو فصل بعد باید منتظر بازیهای ملوان و سپید رود باشیم .
مرجان بانو :)
مرجان بانو :)
جناب دکتر ظریف، وزیر مقتدر کشورم سلام شنیدم در سالن فرعی اجلاس مجمع عمومی سازمان ملل، هنگام خروج با رییس جمهور امریکا روبرو شده ای و بی هیچ ترس و لرزی با وی دست داده ای. دستی که حامل صدها پیام بوده، کاری ندارم به اظهار نظر برخی دلسوز نماهای دلواپس اما از زاویه ای دیگر و به عنوان یک شهروند خواستم بگویم: جناب ظریف عزیز دست دادنت با اوباما نشان داد که ما همیشه به دنبال صلح هستیم و برای رسیدن به این مهم حتی حاضریم دست دشمن را هم بفشاریم. جناب ظریف عزیز دست دادی تا بگویی ملت ایران به دسته ای از اصول انسانی معتقد است که مهمترین آن می گوید: تمام گیتی تفسیر این دو حرف است/با دوستان مروتبا دشمنان مدارا. جناب ظریف عزیز دست دادی تا سرت را پایین نیندازی و حقیرانه عبور نکنی، تا مبادا دشمن با خود بیندیشد وقتی اینان از حضور یک گروه سیاسی اینقدر می رمند در برابر مقابل قوای نظامی مان حتما خواهند رمید. جناب ظریف عزیز دست دادی تا بگویی نماینده 7000سال تمدن و فرهنگ غنی ایرانی و اسلامی هستی و اصول حرفه ای حاکم بر محافل دیپلماسی جهانی را خوب می شناسی. جناب ظریف عزیز دست دادی تا بگویی مردم بزرگ ایران بزرگتر از آنند که بخواهند دست رد بر سینه ای بزنند حتی اگر ان سینه مملو از کینه علیه خودش باشد. جناب ظریف عزیز دست دادی تا بگویی دست های بسته امروز مردم ایران در مناسبات سیاسی، اقتصادی جهان نتیجه 8سال دست ندادن دولتمردان بی تدبیرمان به نفع منافع ملت بوده است. جناب ظریف عزیز دست دوستی ات همیشه دراز باد و هرگز فکر نکن که جمعی کاسبان سیاسی و کینه توزان تو را تخریب یا رد می کنند به این بیندیش که با هر دست دادنت گره از کار فرو بسته ملت بگشایی. جناب ظریف عزیز درخت دوستی بنشان که کام دل برآرد/ درخت دشمنی برکن که رنج بی شمار آرد
... ادامه
دیدگاه · 1394/07/9 - 21:00 توسط Mobile ·
4
bamdad
bamdad
ناظم تو میکروفون پرسید :کی میدونه پایتخت امریکا کجاست؟ داد زدیم : واشینگتون
گفت یه مرگ بر امریکایی بگین که تو واشینگتون بشنون. ماهم یه داد زدیم که گلو و حلقمون پاره شد.
گذشت اون روزا…… خیلی طول کشید که بفهمیم لس انجلس تاریخ سینماست ، نیو اورلئان مهد موسیقیه ، نیویورک مهد درس و اقتصاد .
یاد گرفتیم باید از اون همسایه ای که ساعت هفت صبح با صدای عربدمون بیدارشون کردیم عذر بخوایم!!
یاد گرفتیم به هرکس و ناکسی نگیم مرگ بر تو!!
ولی نفهمیدیم تو واشنگتن صدامونو شنیدن؟؟! واشنگتنیا فهمیدن چیزی تو دل این بچه ١١ساله نبوده؟
چرا فکر نکردیم به جای این حرفا داد بزنیم:
مرگ بر بیسوادی! مرگ بر عقب افتادگی! مرگ بر گشنگی!مرگ بر خونریزیو دشمنی!مرگ بر اونی که به جای عشق به ما یاد داد:مرگ!!!!
هیچگاه درک نکردم،چرا کافری که بیمارمیشود،دچار عذاب الهی شده و مسلمانی که بیمارمیشود،دچار آزمون الهی..!مرض که یکیست! شاید تفاوت در نگرش انسانهاست!!

{-75-}
bamdad
bamdad
به دشمنانم هزار بار فرصتی برای دوستی می دهم اما هرگز به دوستانم فرصتی برای دشمنی نمی دهم اخر انها جای دقیق زخمهایم را می دانند

{-167-}
دیدگاه · 1394/01/3 - 22:58 ·
1
رضا
رضا
اگر قرار باشه هر مطلبی بنویسیم بعد تعداد دیدگاههای همون مطلب به 100 تا برسه بعد چند وقت میتونیم رکورد چند برابر بودن نظرات در مقابل مطالب رو ثبت کنیم {-7-} اسم همکاران رو نمیبرم یه وقت ریا نشه .
zahra
zahra
از همان روزی که دست حضرت قابیل
گشت آلوده به خون حضرت هابیل
از همان روزی که فرزندان آدم
زهر تلخ دشمنی در خون شان جوشید
آدمیت مرد
گرچه آدم زنده بود
از همان روزی که یوسف را برادرها به چاه انداختند
از همان روزی که با شلاق و خون دیوار چین را ساختند
آدمیت مرده بود
بعد دنیا هی پر از آدم شد و این آسیاب
گشت و گشت
قرنها از مرگ آدم هم گذشت
ای دریغ
آدمیت برنگشت
قرن ما
روزگار مرگ انسانیت است... فریدون مشیری
متین (میراثدار مجنون)
دیدگاه · 1393/10/6 - 22:27 ·
2
bamdad
bamdad
در دشمنی دورنگی نیست .
کاش دوستان هم در موقع خود چون دشمنان بی ریا بودند ....
دیدگاه · 1393/06/13 - 21:55 ·
3
bamdad
bamdad
یاد آن روز بخیر

هیچ کس با دل من کار نداشت

و دلم همدمی جز در و دیوار نداشت

یاد آن روز بخیر

کسی از راز دل آگاه نبود

شاهد بی کسیم جز شب و جز ماه نبود

یاد آن روز بخیر

من و دل هر دو به راهی بودیم

راه می پیمودیم

منزلی می رفتیم

بعد می آسودیم

بی خبر از همه جا و همه کس

گرم پیمودن راه

راه را می فرسودیم

یاد آن روز بخیر

که جهان من عبارت بود از

کوچه ای تنگ و قشنگ

به درازای امید

کوچه ای که همه سویش جاری

نهر های خورشید

که در آن می پیچید

بوی گل از همه رنگ

یاد آن روز بخیر

دشمنی ها همه در بازی بود

بهترین دوست من

دشمنم بود که در بازی بود

یاد آن روز بخیر

من به فریاد بلند

به همه می گفتم

آتش عشق بسی جانسوز است

به سراغش نروید

که گرفتار شوید

شب طوفانی عشق

از کجا چون روز است

یاد آن روز بخیر

عشق مجانی بود

و فراوانی بود

و بسی آنی بود

با نگاهی می شد

یک سبد عشق خرید

بعد با چشم به هم برزدنی

سوز هر عشقی را

می شد از سینه زدود

چه گذرگاه عجیبی است زمان

وه چه شوری دارد

یادی از آن دوران

گرچه از آن دوران

سالها می گذرد

خاطراتش اما

خاطراتی است جوان

{-35-}
bamdad
bamdad
دوره دوره ى گرگ هاست...!
مهربان که باشی...می پندارند دشمنی...!
گرگ که باشی...
خيالشان راحت می شود از خودشانی...!
ما تاوان گرگ نبودنمان را می دهيم
:(
دیدگاه · 1393/05/7 - 21:47 ·
5
mehrab
mehrab
اگر با شمشیرم به بن بینی مومن بزنم تا با من دشمن شود ، دشمنی نخواهد نمود ،
و اگر تمام دنیا را به پای منافق ریزم که مرا دوست بدارد ، دوست نخواهد داشت / نهج البلاغه
پیامبر ( ص ): یا علی مومن با تو دشمن نمی شود ، و منافق تورا دوست نمی دارد...
... ادامه
دیدگاه · 1393/04/15 - 23:12 ·
1
zoolal
zoolal
ﺩﺷﻤﻨﯽ ﮐﻪ ﺻﺎﺩﻗﺎﻧﻪ ﮐﯿﻨﻪ ﻭﺭﺯﯼ ﮐﻨﺪ ﺭﺍ ﺗﺮﺟﯿﺢ ﻣﯿﺪﻫﻢ
ﺑﻪ ﺩﻭﺳﺘﯽ ﮐﻪ ﻣﺨﻔﯿﺎﻧﻪ ﺗﺤﻘﯿﺮﻡ ﮐﻨﺪ . . .
دیدگاه · 1393/03/22 - 19:00 ·
5
zoolal
zoolal
این روزها ﺩﻭﺭﻩ ﺩﻭﺭﻩ ﻯ ﮔﺮﮒ ﻫﺎﺳﺖ ! ﻣﻬﺮﺑﺎﻥ ﮐﻪ ﺑﺎﺷﯽ …
ﻣﯽ ﭘﻨﺪﺍﺭﻧﺪ ﺩﺷﻤﻨﯽ !
ﮔﺮﮒ ﮐﻪ ﺑﺎﺷﯽ …
ﺧﻴﺎﻟﺸﺎﻥ ﺭﺍﺣﺖ ﻣﯽ ﺷﻮﺩ ﺍﺯ ﺧﻮﺩﺷﺎﻧﯽ !
ما تاوان گرگ نبودمان را می دهیم...
... ادامه
دیدگاه · 1393/02/24 - 20:05 ·
7
Majid
438892_9E9oL59B.jpg Majid
در چمنزاری خرها و زنبورها در کنار هم زندگی می کردند.

روزی از روزها خری برای خوردن علف به چمنزار می آید و مشغول خوردن می شود. از

قضا، گل کوچکی را که زنبوری در بین گلهای کوچکش مشغول مکیدن شیره بود،

می کند و زنبور بیچاره که.....


خود را بین دندانهای خر اسیر و مردنی می بیند،

زبان خر را نیش می زند و تا خر دهان باز می کند او نیز از لای دندانهایش

بیرون می پرد. خر که زبانش باد کرده و سرخ شده و درد می کند،

عر عر کنان و عربده کشان زنبور را دنبال می کند. زنبور به کندویشان پناه می برد.

به صدای عربده خر،

ملکه زنبورها از کندو بیرون می آید و حال و قضیه را می پرسد.

خر می گوید :

« زنبور خاطی شما زبانم را نیش زده است باید او را بکشم.»

ملکه زنبورها به سربازهایش دستور می دهد که زنبور خاطی را گرفته و پیش او بیاورند.

سربازها زنبور خاطی را پیش ملکه زنبورها

می برند و طفلکی زنبور شرح


میدهد که برای نجات جانش از زیر دندانهای خر مجبور به نیش زدن

زبانش شده است و کارش از روی دشمنی و عمد نبوده است.

ملکه زنبورها وقتی حقیقت را می فهمد،

از خر عذر خواهی می کند و می گوید:

« شما بفرمائید من این زنبور را مجازات می کنم.»

خر قبول نمی کند و عربده و عرعرش گوش فلک را کر می کند

که نه خیر این زنبور زبانم را نیش زده است و باید او را بکشم.

ملکه زنبورها ناچار حکم اعدام زنبور را صادر می کند.

زنبور با آه و زاری می گوید:

« قربان من برای دفاع از جان خودم زبان خر را نیش زدم.

آیا حکم اعدام برایم عادلانه است ؟

»ملکه زنبورها با تاسف فراوان می گوید: «

می دانم که مرگ حق تو نیست.

اما گناه تو این است که با خر جماعت طرف شدی که زبان نمی فهمد و سزای کسی که

با خر طرف شود همین است»
... ادامه
دیدگاه · 1393/02/15 - 07:24 ·
1
zoolal
zoolal
یادم باشد قبل از هر کار با انگشت به پیشانیم بزنم تا بعدا با مشت بر فرقم نکوبم

یادم باشد با کسی انقدر صمیمی نشوم شاید روزی دشمنم شود

یادم باشد با کسی دشمنی نکنم شاید روزی دوستم شود . . .
... ادامه
دیدگاه · 1393/01/31 - 16:23 ·
3
atefe
atefe
این روزها دوره ی گرگهاست!
مهربان که باشی می پندارند دشمنی،گرگ که باشی خیالشان راحت میشود که از خودشانی!
ما تاوان گرگ نبودنمان را میدهیم...
... ادامه
دیدگاه · 1393/01/24 - 15:20 ·
7
متین (میراثدار مجنون)
متین (میراثدار مجنون)
احترام میذارم به دشمنی که توی روم می ایسته و رو بازی میکنه . . .
نه رفیقی که لایی کشیدن کارشه و زیر و رو میکشه همش !
حمید
110ح.jpg حمید
از همان روزی که دست حضرت قابیل
گشت آلوده به خون حضرت هابیل
از همان روزی که فرزندان آدم
صدر پیغام آوران حضرت باری تعالی
زهر تلخ دشمنی در خونشان جوشید
آدمیت مرد
گرچه آدم زنده بود

از همان روزی که یوسف را برادرها به چاه انداختند
از همان روزی که با شلاق و خون دیوار چین را ساختند
آدمیت مرده بود

بعد دنیا هی پر از آدم شد و این آسیاب
گشت و گشت
قرنها از مرگ آدم هم گذشت
ای دریغ
آدمیت برنگشت

قرن ما روزگار مرگ انسانیت است
سینه دنیا ز خوبیها تهی است
صحبت از آزادگی، پاکی، مروت، ابلهی است

من که از پژمردن یک شاخه گل
از نگاه ساکت یک کودک بیمار
از فغان یک قناری در قفس
از غم یک مرد در زنجیر
حتی قاتلی بر دار،
اشک در چشمان و بغضم در گلوست
وندرین ایام زهرم در پیاله، زهر مارم در سبوست
مرگ او را از کجا باور کنم؟

صحبت از پژمردن یک برگ نیست
وای، جنگل را بیابان میکنند
دست خون آلود را در پیش چشم خلق پنهان میکنند
هیچ حیوانی به حیوانی نمیدارد روا
آنچه این نامردمان با جان انسان میکنند

صحبت از پژمردن یک برگ نیست
فرض کن مرگ قناری در قفس هم مرگ نیست
فرض کن یک شاخه گل هم در جهان هرگز نرست
فرض کن جنگل بیابان بود از روز نخست
در کویری سوت و کور
در میان مردمی با این مصیبتها صبور
صحبت از مرگ محبت مرگ عشق
گفتگو از مرگ انسانیت است

فریدون مشیریاز مرگ نترسید!

از این بترسید که وقتی زنده اید

چیزی در درون شما بمیرد

بنام انسانیت!
... ادامه
soheil
soheil
بار الاها سن بیزه وئر بو شیاطین دن نجات
اینسانین نسلین کسیب ، وئر اینسه بو جین دن نجات
بیزدن آنجاق بیر قالیرسا ، شیطان آرتیب مین دوغوب
هانسی رؤیا ده گؤروم من ، بیر تاپا مین دن نجات
بئش مین ایلدیر بو سلاطینه گرفتار اولموشوق
دین ده گلدی ، تاپمادیق بیز بو سلاطین دن نجات
بیر یالانچی دین ده اولموش شیطانین بیر مهره سی
دوغرو بیر دین وئر بیزه وئر بو یالان دین دن نجات
هر دعا شیطان ائدیر ، دنیا اونا آمین دئییر
قوی دعا قالسین ، بیزه سن وئر بو آمین دن نجات
ارسینی تندیرلرین گوشویلاریندا اویناییر
کیمدی بو گودوشلارا وئرسین بو ارسیندن نجات
یا کرم قیل ، کینلی شیطانین الیندن آل بیزی
یا کی شیطانین اؤزون وئر بیرجه بو کین دن نجات
اؤلدورور خلقی ، سورا ختمین توتوب یاسین اوخور
بار الاها خلقه وئر بو حوققا یاسین دن نجات
دینه قارشی ( بابکی – افشینی ) بیر دکان ائدیب
بارالاها دینه ، بو بابکدن ، افشین دن نجات
( ویس و رامین ) تک بیزی رسوای خاص و عام ائدیب
ویس ده اولساق ، بیزه یارب بو رامین دن نجات
شوروی دن ده نجات اومدوق کی بیر خئیر اولمادی
اولماسا چای صاندیقیندا قوی گله چین دن نجات
من تویوق تک ، اؤز نینیمده دوستاغام ایللر بویو
بیر خوروز یوللا تاپام من بلکی بو نین دن نجات
« شهریارین » دا عزیزیم بیر توتارلی آهی وار
دشمنی اهریمن اولسون ، تاپماز آهین دن نجات
متین (میراثدار مجنون)
hastii
hastii
در دشمنی دورنگی نیست

کاش دوستان هم در موقع خود چون دشمنان بی ریا بودند.

دکتر شریعتی
دیدگاه · 1392/11/9 - 23:30 ·
8
hastii
hastii
چه کسی میگویدکه گرانی شده است؟ دوره ارزانیست ! دل ربودن ارزان ، دل شکستن ارزان ، دشمنی ها ارزان ، چه شرافت ارزان ، آبروقیمت یک تکه نان ! ودروغ از همه چیز ارزانتر ، قیمت عشق چقدرکم شده است ، کمترازآب روان ،وچه تخفیف بزرگی خورده قیمت هرانسان …..!
... ادامه
shaghayegh(پارتی_السلطنه)
1389726512240988_large.jpg shaghayegh(پارتی_السلطنه)
{-6-}
صفحات: 1 2 3

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ