یافتن پست: #طلايي

MahnaZ
a_birthday_cake_at_shaylyn.jpg MahnaZ
mahya
عزیزم {-218-}
بازم و بوسه ، گلاي سرخ و ميخک {-180-}

ميگن کهنه نمي شه {-241-}

تو اين تو اومدي به دنيا {-246-}

و جود اومد تو جمع خلوت ما {-224-}

تو نوشتيم تو اين ماه و تو اين روز {-217-}

از اسمون فرستاد خدا يه {-81-}{-210-}

خوردن دیگری از ات را میگم {-241-}
Noosha
Noosha
LeilA
سلام اي خوشمل گيسو طلايي
با اون شلوار راه راه حنايي
كه ميگن خيليم نازيو بلايي
بگو بينم كجايي؟ها؟ كجايي؟ها؟ كجايييييييي؟ {-11-}{-28-}{-23-}{-41-}
MahnaZ
MahnaZ
بابا معني سياست چيه ؟
ebrahim
ebrahim
15
خب يك تاكسي گرفتيم ، اما چه تاكسي اي ! يك تاكسِي فكسني كه پيرمردي راننده اش بود . سعي كردم با مز ه پراني بگويم
كه درماندگي و فلاكت ، ناگ زير ب ه زندگي ام وارد مي شود، ولي كلوديا اصلاً خيال ش نبود كه تاكسي چه قدر زشت است ، اصلاً مثل
اين كه اين طور چيزها را ح س نمي كرد، و م ن مانده بودم كه از اي ن فلاكتِ خودم بكاهم يا بيش تر همه چيز را به تقدير حواله كنم .
به طرف تپه هاي سبزِ سمت شرق شهر بالا رفتيم . روز با نور زرد پاييزي روشن شده بود و رنگ هاي حومه هم طلايي شده
بودند. توي تاكسي كلوديا را بغ ل كردم و اگر ب ه عشق كلوديا راه مي دادم ، شايد آ ن زندگيِ سبز و طلايي هم سرم فرياد
مي كشيد كه زندگي همين اس ت . تصاوير مبهم به سرعت از آن سمت جاده مي گذشتند (وقتي كلوديا را بغل كردم ، عينكم را
برداشته بودم ).
... ادامه
ebrahim
ebrahim
10
از تو ي آن خيابان به آن جا رفتن ، فقط گذر از تار يكي به نور نبود : كلِ دنيا عو ض مي شد. بيرون همه چيز بي شكل ، نامطمئن و
پراكنده بود، و اي ن جا پر بود از اشكا ل سخت ، از احجامي كه سطوح كلفت ، وزين و رنگي داشتند، رنگ سرخ همبرگر كه روي
پيشخوان برش مي خورد، رنگ سبز ژاكت هاي تيرولي پيشخدمت ها و رنگ طلايي آبجو . من كه خودم را عادت داده بودم به
رهگذرها طوري نگاه كنم كه انگار سايه هاي بي چهره هستند و خودم را ه م يك سايه ي بي چهره فرض مي كردم ، متوج ه آبجو
فروشي پر از آد م مي شدم ، يك دفعه كشف مي كردم كه اين جا جنگلي از صورت هاي مذكر و مؤنث است ، مثل ميوه هاي خوش آب
و رنگ هستند، هر كدا م با بقي ه فرق دارد و همه هم غريبه اند. اول اميدوار بودم كه همچنان حضور شبح وارم را حفظ كنم ، اما بعد
مي فهميدم كه من هم مثل بقيه شده ام ، ي ك شكل كه حتا آينه هم آن را مو ب ه مو منعكس مي كند، حتا ته ريشي را هم كه از صبح
تا ب ه حال در آمده ، نشا ن مي دهد و گريز ي هم ازش نيست ؛
... ادامه
رضا
6a00e553feb2ab88340115711de710970c-500pi.jpg رضا
{-23-}
Mostafa
Mostafa
هر چند روز يه بار ميرم تو اينترنت اكسپلور يه دوري باهاش ميزنم.
دلم ميسوزه براش،يه زمان ارج و قربي داشت.
منو ياد دوران طلايي دايال آپ ميندازه
هـــی یادش بخیر
... ادامه

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ