یافتن پست: #ماشینش

ıllı YAŁĐA ıllı
Screenshot_20191115_132231_com.instagram.android.jpg ıllı YAŁĐA ıllı
{-15-} بخاطر این عکس ببین چند روز اینترنتو قطع کردن {-8-} تو بلوار وکیل اباد مشهد همه اومدن ماشینشونو خاموش کردن و کلی درگیری و اغتشاش بوجود اومد{-6-}
دیدگاه · 1398/08/28 - 09:26 ·
1
رضا
رضا
راننده هایی که کولر ماشین رو تو گرما روشن نمیکنن فکر استهلاک ماشینشون هستن . انگار کولر روشن باشه هر دقیقه چند درصد ماشین مستهلک میشه !
دیدگاه · 1396/04/15 - 15:52 ·
2
bamdad
bamdad
فهمیده ام که معمولی بودن شجاعت می خواهد.

آدم اگر یاد بگیرد معمولی باشد

نه نقاشی را میگذارد کنار،

نه دماغش را اگر معمولی است عمل می کند،

نه غصه می خورد که ماشینش معمولی است،

نه حق غذا خوردن در یک سری از رستوران های معمولی را از خودش میگیرد،

نه حق لبخند زدن به یک سری آدمها را،

نه حق پوشیدن یک سری لباس ها را.



حقیقت این است که "ترین" ها همیشه در هراس زندگی می کنند. هراس از هبوط (سقوط) در لایه ی آدم های "معمولی".

و این هراس می تواند حتی لذت زندگی،

نوشتن، درس خواندن، نقاشی کشیدن، ساز زدن،

خوردن، نوشیدن و پوشیدن را از دماغشان دربیاورد.



تصمیم گرفته ام خودِ معمولی ام را پرورش دهم.



نمی خواهم دیگر آدم ها مرا

فقط با "ترین"هایم به رسمیت بشناسند.

از حالا خودِ معمولی ام را به معرض نمایش می گذارم

و به خود معمولی ا م عشق می ورزم



و به آدم ها هم اجازه دهم به منِ معمولی عشق بورزند



... تهمینه میلانی ...

{-35-}
دیدگاه · 1394/03/1 - 11:27 ·
3
✔♥Дℓɨ♥✔
timthumb.php.jpg ✔♥Дℓɨ♥✔
مرجان بانو :)
مرجان بانو :)
نباید گوشیش زیاد دستش باشه.....چون دختره....
نباید صدای اهنگو چه تو اتاقش چه تو ماشینش زیاد کنه.....چون دختره.....
نباید شب تو خیابون قدم بزنه.....چون دختره..... نباید با صدای بلند بخنده....چون دختره...
بخداماهم آدمیم...فقط دختریم{-60-}
Mohammad
13340489811.jpg Mohammad
نظر شما چیه ایا تایید می کنین؟! :d
صوفياجون
صوفياجون
تا حالا دقت کردین بعضی از پسرا تا با یکی دوست میشن
1 ماه قبلش یه تصادف هولناک داشتن که هم ماشینشون ( ترجیحاً مدل بالا )
و هم گوشیشون توی اون تصادف نابود شده !؟
برای همین الان 1100 دستشونه و باباشون تنبیهشون کرده و پیاده روی میکنن !{-7-}{-7-}{-7-}
سید محمد محمدی
chicken-soup-for-the-soul.jpg سید محمد محمدی
داستانی زیبا از کتاب سوپ جوجه برای روح(مجموعه داستان های واقعی روحیه بخش): یک روز بعد از ظهر وقتی اسمیت داشت از کار برمی گشت خانه، سر راه زن مسنی را دید که ماشینش خراب شده و ترسان توی برف ایستاده بود. اون زن برای او دست تکان داد تا متوقف شود.اسمیت پیاده شد و خودشو معرفی کرد و گفت من اومدم کمکتون کنم.زن گفت صدها ماشین از جلوی من رد شدند ولی کسی نایستاد، این واقعا لطف شماست.وقتی که او لاستیک رو عوض کرد و درب صندوق عقب رو بست و آماده رفتن شد، زن پرسید: "من چقدر باید بپردازم؟"و اسمیت به زن چنین گفت: "شما هیچ بدهی به من ندارید. من هم در این چنین شرایطی بوده ام. و روزی یکنفر هم به من کمک کرد. همونطور که من به شما کمک کردم.اگر تو واقعا میخواهی که بدهیت رو به من بپردازی، باید این کار رو بکنی.نگذار زنجیر عشق به تو ختم بشه!" چند مایل جلوتر زن کافه کوچکی رو دید و رفت تو تا چیزی بخوره و بعد راهشو ادامه بده ولی نتونست بی توجه از لبخند شیرین زن پیشخدمتی بگذره که می بایست هشت ماهه باردار باشه و از خستگی روی پا بند نبود.او داستان زندگی پیشخدمت رو نمی دانست و احتمالا هیچ گاه هم نخواهد فهمید. وقتی که پیشخدمت رفت تا بقیه صد دلار شو بیاره ، زن از در بیرون رفته بود، درحالیکه بر روی دستمال سفره یادداشتی رو باقی گذاشته بود.وقتی پیشخدمت نوشته زن رو می خوند اشک در چشمانش جمع شده بود. در یادداشت چنین نوشته بود: "شما هیچ بدهی به من ندارید. من هم در این چنین شرایطی بوده ام و روزی یکنفر هم به من کمک کرد، همونطور که من به شما کمک کردم اگر تو واقعا می خواهی که بدهیت رو به من بپردازی، باید این کار رو بکنی. نگذار زنجیر عشق به تو ختم بشه!". همان شب وقتی زن پیشخدمت از سرکار به خونه رفت در حالیکه به اون پول و یادداشت زن فکر می کرد به شوهرش گفت: اسمیت پول دارو ها جور شد نگران نباش همه چیز داره درست میشه..." به دیگران کمک کنیم بلاخره یک جا یکی به ما کمک میکنه و قول بدیم که نگذاریم هیچ وقت زنجیر عشق به ما ختم بشه
... ادامه
دیدگاه · 1393/05/5 - 18:24 ·
4
رضا
رضا
حامد@ پسر تنها جان دوست خوب و گرامی تولدت مبارک امیدوارم همیشه سلامت و شاد باشی و زندگی خوبی داشته باشی {-35-}
iman
iman
به سلامتی پسری که وقتی دلت گرفته داغونی و پشت تلفن سرش دادو بیداد میکنی و تلفنو روی قطع میکنی اما میدونی چقدر اون لحظه محتاجشی ، پشت سر هم زنگ میزنه تا آرومت کنه

پسری که وقتی سوار ماشینشی تمام مدت دستش روی دستته

پسری ک چشاش مغروره ، راه ب راه شعرای عاشقونه ی الکی برات نمیخونه ، لوس حرف زدنم بلد نیست ، اما هردفه ک میگه تا تهش هستم چشاش از عشق برق میزنه

پسری ک وقتی صبح بهش زنگ میزنی تازه از خواب بیدار شده و آروم میگه جوووونم،صدای خواب آلودش دیووونت میکنه

پسری که خاطرخواه کم نداره اما وقتی باهات عهد رفاقت میبنده نفر سومی تو برنامش نیست

پسری که وقتی باهاش میری رستوران غذاخوردنتو با لبخند نگاه میکنه

پسری که براش مهم نیست GF دوستش از تو خوشگلتره ، هربار تو چشات زُل میزنه و میگه تکی تو دختر

پسری که دستاتو ک تو دستاش میگیره حس امنیت وجودتو پر میکنه

پسری که وقتی میره مهمونی خونه ی فامیل زنگ میزنه و نیم ساعت تو حیاط باهات حرف میزنه ک بهت نشون بده تو نخ هیچ کدوم از دخترای تو مهمونی نیست

پسری که گل مورد علاقتو میدونه و هرازگاهی با یه شاخه از اون گل خوشحالت میکنه

پسری که عاشقی بلده

پسری ک حرف نمیزنه ک نتونه بهش عمل کنه ، هر حرفی زد پاش وایمیسته

پسری که تو خیابون تا یکی بهت کج نگاه کنه دکور صورتشو عوض میکنه

پسری ک بعد یه دعوای مفصل ک باهم آشتی کردین ، ازش میپرسی هنوز دوسم داری؟؟؟لبخند میزنه دستشو دور گردنت حلقه میکنه و میگه عاشقتم به مولا

پسری ک وقتی تو پاییز تک سرفه میزنی با حرص میگه:مریض نشیاااا

پسری که وقتی میبینه به دخترای دورورش حساسی و حسادت میکنی دستتو میگیره و میگه:دلت قرص باشه ، بقرآن من فقط مال خودتم

با این پسر چیکار میشه کرد؟؟؟!

مگه میشه دوسش نداشت؟!!!

مگه میشه عاشقش نبود؟!

این اینجور پسری داری از دستش نده...هیچ جوره از دستش نده

چه فرقی میکنه ماشینش پرایده یا پرادو ، لباسش مارکه یا ساده ، ببین پسری رو که عاشقی بلده رو از دست نده ، تنهاش نذار ، غرورشو نشکن ، بهش وفادار باش ... اگه غیر از این کنی کمرش میشکنه....از درون نابود میشه .... تنهاش نذار

عاشقی کن براش اونوقته که همه دنیاشو میریزه به پات ،

به سلامتی اینجور پسرا ...

کمــن ولی وجود دارن
... ادامه
iman
iman
ﺍﻣﺮﻭﺯ ﺗﻮ ﺧﯿﺎﺑﻮﻥ ﺑﺎ ﻣﺎﺷﯿﻨﻢ ﺩﺍﺷﺘﻢ ﻣﯿﺮﻓﺘﻢ. ﯾﻪ ﻣﺰﺩﺍ 3 ﻫﻢ
ﮐﻪ ﯾﻪ ﺩﺧﺘﺮ ﭘﺴﺮ ﺑﻮﺩﻥ ﺍﺯﻡ ﺳﺒﻘﺖ ﮔﺮﻓﺘﻦ ....
ﻭﻗﺘﯽ ﺍﺯ ﮐﻨﺎﺭﻡ ﺭﺩ ﺷﺪﻥ ﺩﺧﺘﺮﻩ ﺑﻪ ﺣﺎﻟﺖ ﺗﻤﺴﺨﺮ ﻭﺍﺳﻢ ﺷﮑﻠﮏ ﺩﺭ ﺁﻭﺭﺩ . ﻣﻦ
ﻫﻢ ﮔﺎﺯﺷﻮ ﮔﺮﻓﺘﻢ ﺭﻓﺘﻢ ﮐﻨﺎﺭ ﻣﺎﺷﯿﻨﺸﻮﻧﻮ ﮔﻔﺘﻢ:
ﻋﺰﯾﺰﻡ ﻋﺸﻖ ﺟﺪﯾﺪ ﻣﺒﺎﺭﮎ . ﺩﯾﮕﻪ ﺑﻬﻢ ﺯﻧﮓ ﻧﺰﻥ
ﺍﺯ ﺁﯾﻨﻪ ﺑﻐﻞ ﺩﯾﺪﻡ ﭘﺴﺮﻩ ﺩﺧﺘﺮﻭ ﭘﯿﺎﺩﻩ ﮐﺮﺩ ﻭ ﺭﻓﺖ
ﻧﮑﺘﻪ ﺍﺧﻼﻗﯽ : ﺑﺎ ﭘﺴﺮ ﺟﻤﺎﻋﺖ ﺩﺭ ﻧﯿﻮﻓﺘﯿﻦ
... ادامه
دیدگاه · 1393/04/21 - 16:00 ·
3
ıllı YAŁĐA ıllı
سش.jpg ıllı YAŁĐA ıllı
ıllı YAŁĐA ıllı
ıllı YAŁĐA ıllı
یارو پشت ماشینش نوشته بیمه ابوالفضل

بعد جوری ویراژ میده

که کنترلش از دست خدا هم خارجه …

دیدم ک ِ میگما!!!! {-20-}{-64-}
zahra
zahra
هیچ لذتی بالاتر از این نیس که یه تیکه از سرعت گیر کنده شده باشه و آدم بتونه 2 تا چرخش ماشینشو از اونجا رد کنه..هست خدایی؟! خدایا این لذتارو از ما نگیر.
... ادامه
دیدگاه · 1393/02/30 - 10:02 ·
3
zahra
zahra
پدر چیست ؟

موجودیست مهربان که حاضره جونشو واست بده …..اما ماشینشو بهت نمیده
zahra
zahra
دقت کردین بعضیا تا باهامون دوست میشن ۱ماه قبلش یه تصادف هولناک داشتن که هم ماشینشون (ترجیحا مدل بالا) و گوشیشون (iphone کمتر راه نداره اصلا) توی اون تصادف نابود شده ؟
الان ۱۱۰۰ دستشونه و باباشون تنبیهشون کرده پیاده روی میکنن ؟
... ادامه
دیدگاه · 1393/02/15 - 08:49 ·
1
Majid
akserver.ir_13931036741.jpeg Majid
اصفهانیه توی اتوبان با سرعت ۱۸۰ کیلومتر می رفته که پلیس با دوربینش شکارش

می کنه و ماشینش رو متوقف می کنه. پلیس میاد کنار ماشین

و میگه گواهینامه و کارت ماشین !

یارو با لهجه ی غلیظ اصفهانی میگه :من گواهینامه ندارم. این ماشینم مالی من نیست

کارتا ایناشم پیشی من نیست … راستیش من صاحب ماشینا کشتم ا جنازاشم

انداختم تو صندوق عقب. چاقوشم صندلی عقب گذاشتم. حالاوم داشتم میرفتم از مرز

فرار کونم که شوما منو گیریفتین …

مامور پلیس که حسابی گیج شده بود بی سیم می زنه به فرماندش و عین قضیه رو

گزارش میده و در خواست کمک فوری می کنه؛ فرمانده ش هم بهش می گه که کاری

نکنه تا اون خودشو برسونه

فرمانده خیلی سریع خودشو به محل می رسونه و به راننده اصفهانی می گه:

آقا گواهینامه ؟


اصفهانیه گواهینامه اش رو از تو جیبش در میاره و به فرمانده می ده


فرمانده می گه آقا کارت ماشین ؟


اصفهانیه کارت ماشینو در میاره و می ده به فرمانده


فرمانده که روی صندلی عقب چاقویی پیدا نکرده با عصبانیت دستور می ده تا راننده در

صندوق عقب رو باز کنه


اصفهانیه در صندوق رو باز می کند و فرمانده می بینه که صندوق هم خالیست!



فرمانده که حسابی گیج شده بود به اصفهانیه میگه: پس این مامور ما چی میگه ؟


اصفهانیه می گه: چه میدونم والا جناب سرهنگ. لابد الانم می خواد بگه من ۱۸۰ تا

سرعت می رفتم !!خنده
... ادامه
دیدگاه · 1393/02/15 - 07:10 ·
رضا
رضا
@bamy بامداد غروب یک آقایی رو در حال رانندگی دیدم داشت با موبایل هم حرف میزد یه لحظه فکر کردم خودت باشی :)
zoolal
zoolal
مورد داشتیم
بخاری ماشینشو کم کرد
که گاز به همه ی هم وطن هاش برسه
دیدگاه · 1393/01/31 - 16:26 ·
5
mostafa AZ
mostafa AZ
ﭘﺮﯾﺮﻭﺯ ﺩﯾﺪﻡ ﺩﺧﺘﺮ ﻫﻤﺴﺎﯾﻤﻮﻥ، ﯾﻪ ﺭﻭﺯﻧﺎﻣﻪ
ﭼﺴﺒﻮﻧﺪﻩ ﺭﻭﯼ ﺻﻔﺤﻪ ﮐﯿﻠﻮﻣﺘﺮ
ﻣﺎﺷﯿﻨﺶ... ﺑﻬﺶ ﻣﯽ ﮔﻢ ﺍﯾﻦ ﺭﻭﺯﻧﺎﻣﻪ
ﺟﺮﯾﺎﻧﺶ ﭼﯿﻪ؟؟؟:| :| ﺟﻮﺍﺑﯽ بهم ﺩﺍﺩ ﮐﻪ ۲ ﺭﻭﺯ ﺗﻮ
ﺑﯿﻤﺎﺭﺳﺘﺎﻥ ﺑﺴﺘﺮﯼ ﺷﺪﻡ :| :|
ﮔﻔﺖ :ﻣﯿﺨﻮﺍﻡ ﺍﯾن
ﺩﻭﺭﺑﯿﻨﺎﯼ ﺗﻮﯼ ﺟﺎﺩﻩ ﻧﻔﻬﻤﻦ ﺳﺮﻋﺘﻢ ﭼﻨﺪ
ﺗﺎﺳﺖ!!!!
دیدگاه · 1393/01/11 - 15:12 ·
7
bamdad
bamdad
دختر کوچکی هر روز پیاده به مدرسه می‌رفت و برمی‌گشت، با اینکه آن روز صبح هوا زیاد خوب نبود و آسمان ابری بود، دختر بچه طبق معمول همیشه، پیاده به سوی مدرسه راه افتاد. بعدازظهر که شد، هوا رو به وخامت گذاشت طوفان و رعد و برق شدیدی گرفت.

مادر کودک که نگران شده بود مبادا دخترش در راه بازگشت از طوفان بترسد یا رعد و برق بلایی بر سر او بیاورد، تصمیم گرفت که با اتومبیلش به دنبال دخترش برود، با شنیدن صدای رعد و دیدن برقی که آسمان را مانند خنجری درید، با عجله سوار ماشینش شد و به طرف مدرسه دخترش حرکت کرد، اواسط راه ناگهان چشمش به دخترش افتاد که مثل همیشه پیاده به طرف منزل در حرکت بود، ولی با هر برقی که در آسمان زده می‌شد، او می‌ایستاد، به آسمان نگاه می‌کرد و لبخند می‌زد و این کار با هر دفعه رعد و برق تکرار می‌شد.

زمانی که مادر اتومبیل خود را کنار دخترک رساند، شیشه پنجره را پایین کشید و از او پرسید: چکار می‌کنی؟ چرا همین‌طور بین راه می‌ایستی؟
دخترک پاسخ داد: من سعی می‌کنم صورتم قشنگ به نظر بیاید، چون خداوند دارد مرتب از من عکس می‌گیرد!

یادمان باشد هنگام رویارویی با طوفان‌های زندگی، خدا کنارمان است؛ پس لبخند را فراموش نکنیم!
... ادامه
دیدگاه · 1392/12/16 - 12:24 ·
6
محسن
محسن
بعضی از این آقایون
فک میکنن
راهنمای ماشینشون عصای حضرت
موساس !!!
.
.
.
.
.
.
.
.
راهنما رو که زدن دیگه میپیچن ،
وظیفه بقیه هم اینه که شکافته
بشن ))
... ادامه
دیدگاه · 1392/12/7 - 00:14 ·
3
صفحات: 1 2 3 4

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ